ناگفته هایی از اعدام محمدرضا علیزمانی/ دلنوشته یکی از همبندان
ناگفته هایی از اعدام محمدرضا علیزمانی/ دلنوشته یکی از همبندان
اعدام محمدرضا علی زمانی که به خاطر حوادث عاشورای ۸۸ به چوبه دار آویخته شد را میتوان از زاویه ای دیگر مورد بررسی قرار داد. آنچه مشهود است آنکه وی دو ماه پیش از انتخابات بازداشت شد اما چه گذشت که وی به عنوان یکی از سران فتنه [!] در دادگاه های سریالی پس از انتخابات حاضر و با آن اعترافات وحشتناک تعجب همگان را برانگیخت؟
«بنده با مسئولین عالیرتبه سیا و پنتاگون در عراق جلسه ای داشتم که در آن ایشان به من پیشنهاد دادند که به جای آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شوم که من قبول نکردم و خواستار ملاقات با آقای بوش شدم و اعلام کردم تا خود ایشان حاضر نشوند من دیگر چیزی برای گفتن ندارم.»
این قسمتی از اظهارات علی زمانی است. اعترافاتی که بر مبنای آن حکم اعدام برایش صادر شد. سوالی که پیش میآید آن است که آیا واقعا این اعترافات قابل قبول میباشد یا خیر؟ چه میشود که یک فرد اینچنین اعتراف میکند؟
«مامورین عالیرتبه امنیتی و اطلاعاتی به دیدار من می آمدند و می گفتند شما این اعترافات را انجام بده و ما به تو کمک می کنیم. بعد از اعترافات وحکم صادر شده در دادگاه بدوی مبنی بر اعدام باز هم به ملاقات من آمدند واعلام کردند که این حکم تنها برای ایجاد رعب و وحشت است و اصلا جای نگرانی نیست. بعد از دادگاه تجدید نظر و تایید حکم اولیه باز به سراغم آمدند و گفتند با توجه به فضای ملتهب بیرون ما ترجیح دادیم حکم تایید شود شما مطمئن باشید حکم در دیوان شکسته و نهایتا ۳ سال زندان را تحمل و آزاد می شوید.»
علی زمانی اینچنین اعدام می شود در حالیکه توهم اعترافاتش خود وی را فرا گرفته بود.
«من دکترای روانشناسی دارم»، «من شخصیت مهمی در عرصه سیاسی کشور هستم»، «نظام با اعدام من متضرر می شود» و یا نظریاتش در مورد حقوق بشر «ما در دوران باستان حتی حقوق حیوانات را گرامی می داشتیم و یکی از پادشاهان عهد باستان برای حیوانات حقوق بازنشستگی در نظر گرفته بود.»
اما اینک محمد رضا علی زمانی زیر خروارها خاک خوابیده است و فرزند هشت ساله وی که دو سال پیش مادرش را از دست داده بود حالا پدرش را نیز در کنار خود نمی بیند. آقایان اینبار طرف خود را خوب شناخته بودند. شخصیت بیمار علی زمانی آلت دست مناسبی بود برای زیر سوال بردن جریانی که از دل جامعه بیرون آمده است .
http://chrr.us/spip.php?article9348
Reader Comments