شعری از افشا در بیست و چند سال قبل
چرا ايران تورم كرده بيداد
اميد مردمان را داده بر باد
گراني همره فقر ستم كار
زده ضربت به جان مردم زار
نمانده مردمان را حال و قوت
ميان درد وغم ماندند و خفت
نه علم و دانش ايران ارجمند است
نه دين و عقل را كس پاي بند است
بهاي آجر و آهن فزون تر
ز جان مردم پاكيزه گوهر
ز اسلام خميني آنچه خيزد
فساد و گند از آن همواره ريزد
ندانستم كه او كان فساد است
به هر جا ميرود كارش عناد است
نكرده عاشقي و عشق ورزي
خرابي جسته غرق كينه ورزي
جوانان وطن سرزنده بودند
همه شير يله جنگنده بودند
جوانان را فنا داده خميني
بنابودي كشانده عرق ديني
بد ند مردم پي ديني و شاهي
نه شاهي مانده دين گشته تباهي
به شرق و غرب عالم بود نوكر
نه شرقي بود نه غربي تازه نوبر
ز مسكو وتل آويو و واشنگتن
خربده اسلحه صد ها هزار تن
مسلمانان دنيا را بكشته
نه يك كشته هزاران كرده پشته
بنام دين مسلمان كرده كشتار
شريك جرم او صدام بد كار
خميني ضربه بر دنیای اسلام
خمینی بوده اسلامش صد دام
همه سرمايه ملت هدر رفت
براي حق كشي در كار شر رفت
Reader Comments