نوشته دوست فیس بوکی آرمین ایرانی - اتحاد اقوام مختلف ایرانزمین و احترام به یکدیگر رمز رسیدن به آزادی و دمکراسی
اتحاد اقوام مختلف ایرانزمین و احترام به یکدیگر رمز رسیدن به آزادی و دمکراسی
اتحاد اقوام مختلف ایرانزمین و احترام به یکدیگر رمز رسیدن به آزادی و دمکراسی
دوستان عزیز در یکی از ایمیلهای روزانه پیامی از دوستی دریافت کرده بودم که در پاسخ به سوالی از جانب من گفته بود تو ترکی یا من لرم که نمیفهمم
..........!!!!!
من هم این بی حرمتی این دوستم در فیسبوک را دستمایه این نوت کردم تا به مساله بسیار مهمی اشاره کنم و تمامی هموطنان را از آن بر حذر بدارم
....
..........!!!!!
من هم این بی حرمتی این دوستم در فیسبوک را دستمایه این نوت کردم تا به مساله بسیار مهمی اشاره کنم و تمامی هموطنان را از آن بر حذر بدارم
....
بله درست حدس زدید مساله بسیار قدیمی توهین اقوام مختلف ایرانی به یکدیگر ..... که این امر زاییده دست انگلیسیها در قرن گذشته بود تا با ایجاد تفرقه در میان اقوام مختلف سرزمین پهناورمان ایران، بهتر به چپاول این آب و خاک دست بزنند اما نسل به ظاهر روشن فکر امروز کماکان با ترویج جوکهای مختلف یا حتّی برای توهین به یکدیگر الفاظ زشت و نامربوطی را به صورت صفات برای اقوام مختلف ایرانی به کار برده و از این صفات نادرست و زشت به عنوان دشنام به مخاطب استفاده میکند و هنوز هم ادعای روشنفکری دارد
.
دوستان از قدمهای اولیه رسیدن به دمکراسی چیزی نیست جز احترام به طرف مقابل و ایجاد و حفظ همبستگی و اتحاد . تا زمانی که ما نتوانیم به اقوام مختلف ایرانی احترام بگذاریم و هر کدام از ما خود را تافتهای جدا بافته از دیگر اقوام ایرانزمین بدانیم آش همین است و کاسه همان خواهد بود
پس بیایید ایران و ایرانی را به عنوان یک پیکر واحد دوست بداریم و دست از این تفرقه قرون وسطایی ساخته
دست بیگانگان برداریم
.
در همین ارتباط شادروان استاد شهریار چنین سروده است :
الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی
چه محنت ها کشید از دست این تهران و تهرانی!
چه طَرفی بست از این جمعیت، ایران جز پریشانی؟
چه داند رهبری، سرگشتۀ صحرای نادانی؟!
چرا مردی کند دعوی، کسی کاو کمترست از زن
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
*******
تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی
به رشتی کلّه ماهی خور، به طوسی کلّه خر گفتی
جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی
تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
***********
به دستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستم
عدو را تا که ننشاندم بجای، از پای ننشستم
قمی را بد شمردی، اصفهانی را بَتَر گفتی
چنان پیوند بگسستی که پیوستن نیارستم
کنون تنها علی مانده ست و حوضش، چشم ما روشن!
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
*********
چو استادِ دغل سنگ محک بر سکّۀ ما زد
ترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زد
سپس در چشم تو تهران به جای مملکت جا زد
چو تهران نیز تنها دید، با جمعی به تنها زد
تو این درس خیانت را روان بودی و من کودن
الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من؟!
*******
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد
نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد
چو تنها کرد هریک را، به تنهایی بدو تازد
چنان اندازدش از پا که دیگر سرنیفرازد
تو بودی آنکه دشمن را ندانستی فریب و فن
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
*******
چرا با دوست دارانت عناد و کین و لج باشد؟
چرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشد؟*
به کام دشمنان آخر گرفتی تیغ از دستم
هنوز از ماست ایران را، اگر روزی فرج باشد…
مگر پنداشتی ایران ز تهران تا کرج باشد؟!
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
******
تو را تا ترک آذربایجان بود و خراسان بود
کجا بارت بدین سنگینی و کارَت بدینسان بود
تو گل را خار می بینی و گلشن را همه گلخن
کجا شد ایل قشقایی کزو دشمن هراسان بود
چه شد کرد و لر یاغی کزو هر مشکل آسان بود
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
******
کنون گندم نه از سمنان فراز آید نه از زنجان
نه ماهی و برنج از رشت و نی چایی ز لاهیجان
از این قحط و غلا مشکل توانی وارهاندن جان
مگر در قصّه ها خوانی حدیث زیره و کرمان
کنون ای پهلوان چونی؟! نه تیری ماند و نی جوشن!
الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
*******
در پایان به یاد شعر زیبای دیگری افتادم که سروده استاد بزرگ ملک الشعرای بهار است و ذکر آن را در این نوت خالی از لطف نمیدانم.
"هیچ دانی که چه کردیم به مادر من و تو؟
"یا چه کردیم به هم، جان برادر من و تو؟
"سعی کردیم به ویرانی کشور من و تو
"رو که اف بر تو و من باشد و تف بر من و تو
"هر دومان مایۀ ننگیم، امان از من و تو
"من و تو هر دو جفنگیم امان از من و تو
دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بُنشَن
"از همان اول ما و تو به هم رنگ زدیم
"وز سر جهل به هم حیله و نیرنگ زدیم
"سنگ برداشته بر کلۀ هم سنگ زدیم
"گاه تریاک کشیدیم و گهی بنگ زدیم
"من و تو بس که دبنگیم امان از من و تو
"من و تو هر دو جفنگیم امان از من و تو
به امید آزادی ایران از چنگال خرافات، بیگانه پرستی و توطئههای بیگانگان
امین ر. ایرانی
Reader Comments