« مصاحبه با قربانی ديگری از تجاوز جنسی در زندن های جمهوری اسلامی | Main | ضرب و شتم شديد محمد علی دادخواه در زندان »

شيرين عبادی: ��تجاوزجنسی�� جنايت عليه بشريت و قابل پيگيری در دادگاه‌های بين‌المللی است

:شيرين عبادی: ��تجاوزجنسی�� جنايت عليه بشريت و قابل پيگيری در دادگاه‌های بين‌المللی است
صدای آلمان : با افشای نامه‌ی کروبی در مورد تجاوز جنسی به زندانيان، بسياری از فعالان حقوق بشر در پی طرح اين موضوع در دادگاه‌های بين‌المللی هستند. شيرين عبادي، برنده‌ی جايزه‌ی صلح نوبل مي‌گويد در زمان مقتضی اين کار انجام خواهد شد.

دويچه‌وله: از زمان انتشار نامه‌ی مهدی کروبی مبنی بر تجاوز جنسی به زندانيان در اوين و ساير بازداشتگاه‌ها، بسياری از خانواده‌های زندانيان نگران اين موضوع هستند. در بيانيه‌ی شماره‌‌ی ۵ خانواده‌های دستگيرشدگان به طور مشخص به اين موضوع اشاره شده و گفته شده است ,ما نگران عزيزانمان بويژه دختران بيگناه در بندمان هستيم,. برای پيگيری حقوقی اين قضيه، يعنی تجاوز جنسی در زندانها، در مجامع بين‌المللی چه کاری مي‌شود صورت داد؟

شيرين عبادی: تجاوز جنسی در زندان از مصاديق بارز شکنجه است و از نوع جرائم عليه بشريت است و طبيعتاً قابل رسيدگی در مجامع بين‌المللی است که البته در اين خصوص به موقع اقدام لازم خواهد شد. کسانی که اين چنين ددمنشانه به حقوق هموطنان خودشان متعرض مي‌شوند و به آنها تجاوز مي‌کنند، متوجه باشند که اگر عدالت در ايران اجرا نشود، دنيا به ايران ختم نمي‌شود، بلکه دادگاه‌های ديگری هستند که صداهای اين مظلومان در بند را بشنوند.

يکی ديگر از نگراني‌های خانواده‌ها اين موضوع است که در ملاقات با زندانيانشان، زندانيان اصرار بر اين دارند که ما نيازی به وکيل نداريم. اين که يک زندانی در داخل زندان به خانواده‌اش بگويد که ما نيازی به وکيل نداريم، کمی غيرعادی است. تفسير شما از اين موضوع چيست؟



اين حرف را بايستی از جنس همان اعترافات نمايشی دانست. يعنی کسانی که در بندند، تحت فشارند و به خاطر اينکه بازجو به آنها مي‌گويد که چنين بگويند، مجبورند اين حرف را بزنند برای اين که کمی از فشار بازجوها کاسته بشود. وگرنه وکيل برای حفظ حقوق موکل است. وقتی کسی مي‌گويد وکيل نمي‌خواهم، به خوبی مي‌شود دريافت که تا چه اندازه تحت فشار است. و از سوی ديگر، متأسفانه از دو سه سال قبل به وسيله‌ی آقای مرتضوی اين شيوه باب شد که بر متهمان فشار مي‌آورند که وکلايی را انتخاب بکنند که مورد تأييد دادسرا و قوه‌ی قضاييه هستند و اجازه نمي‌دهند که متهم وکيلی را که خودش به او اعتماد دارد انتخاب بکند. نمونه‌اش را ما در مورد رکسانا صابری ديديم که وکلای کانون مدافعان حقوق بشر شش بار مراجعه کردند، آقای حداد گفت که اجازه نمي‌دهم از اينها انتخاب کنيد و آخر خانواده را مجبور کردند وکيلی را انتخاب بکند که مورد اعتماد دادگاه است. وکيل بايستی مورد اعتماد موکل باشد، نه مورد اعتماد دادگاه. بنابراين تمامی اين گونه اعمال برخلاف حقوق قانونی است که در قوانين ما برای متهم شناخته شده است و اينها اعمال فراقانونی است که بايستی به آنها رسيدگی بشود. و تکرار مي‌کنم، دنيا به ايران ختم نمي‌شود. اميدوارم که دادگاه‌های ايران عدالت را اجرا بکنند اما اگر اين کار را نکردند، بدانند که جنايت عليه بشريت قابل رسيدگی در ساير دادگاهها نيز هست.



در حال حاضر دو تن از وکلای کانون مدافعان حقوق بشر، آقايان دادخواه و سلطاني، در زندان هستند و بعضی شنيده‌ها حاکی از اين است که برخی وکلايی که در بيرون از زندان هستند هم، از ادامه‌ی وکالت زندانيان سياسی اعلام انصراف داده‌اند. اين وضعيت را چه طور ارزيابی مي‌کنيد؟ با وجود اين، آيا واقعاً ديگر وکيلی جرأت مي‌کند که طرف پرونده‌های زندانيان سياسی برود؟



به علت فشار بيش از اندازه‌ بر وکلای مستقلی که دعاوی عليه متهمان سياسی را قبول مي‌کنند، اين شهامت از وکلا سلب مي‌شود. کانون وکلای حقوق بشر که هشت سال قبل با کمک تعدادی از وکلای همکار تأسيس شد، کليه‌ی دعاوی زندانيان سياسی را به رايگان مي‌پذيرفت و اين البته از نظر افرادی که خودشان را بالاتر از قانون مي‌دانند گناه کمی نبود. به همين دليل انواع و اقسام محدوديت‌ها را برای کانون فراهم آوردند. حتا در زمان آقای خاتمی حاضر نشدند اين کانون را ثبت قانونی بکنند، با وجود اين که ما تمامی شرايط قانونی را برای ثبت داشتيم. بعد در زمان آقای احمدي‌نژاد برخلاف قانون آمدند دفتر را پلمب کردند که ما شکايت کرديم و به شکايت ما کسی رسيدگی نکرد. حتا يکبار من را احضار نکردند که شکايت تو چيست. از آن طرف به دفتر وکالت من هجوم آوردند. وزارت اطلاعات همکاران ما را به دفعات احضار مي‌کرد، تهديد مي‌کرد و در آخر آقايان سلطانی و دادخواه را دستگير کردند که الان بيگناه در زندان هستند. و نکته‌ی جالب اين است که آقايان قضات دادگاه انقلاب، ازجمله آقای حداد، به آقای سلطانی گفته تو را بدون قيد و شرط آزاد مي‌کنم، به اين شرط که اولاً مصاحبه نکني، دوما ديگر با کانون مدافعان حقوق بشر همکاری نکنی و سوما ديگر با عبادی هم کار نکنی. البته آقای سلطانی اين شرط را قبول نمي‌کنند و مي‌گويند من آزاد هستم که با هر کسی که بخواهم همکاری کنم و با هر رسانه‌ای که بخواهم صحبت کنم. بنابراين ترجيح مي‌دهم بروم زندان و چنين آزادي‌ای به درد من نمي‌خورد. عين همين مسئله برای آقای دادخواه پيش آمده است و آقای دادخواه در ملاقات‌هايی که داشتند گفته‌اند که ايشان را تحت اذيت و آزار جسمی و روحی قرار داده‌اند که ديگر حق نداری با عبادی همکاری کنی و بايستی اعتراف بکنی که کانون مدافعان حقوق بشر مرکزی برای توطئه عليه امنيت کشور بوده است. آقای دادخواه هم منکر اين مسئله مي‌شوند و مي‌گويند من از ابتدای تأسيس با اين کانون همکاری داشتم و جزو مؤسسين بودم و مي‌دانم که اين کانون جز خدمت به ميهن هيچ کار ديگری انجام نداده است و حاضر نيستم يک چنين اعتراف دروغی بکنم و سالها در زندان مي‌مانم، وليکن اعتراف نمي‌کنم.



در هفته‌ی جاری برخی از زندانيان توانستند با خانواده‌هايشان ملاقات بکنند. ولی برخی ديگر از زندانيان متأسفانه نه تنها ملاقات نکردند، بلکه هنوز خبر درستی در مورد محل نگهداری آنها در دست نيست، ازجمله آقای کاظمي، برادر خانم زهرا رهنورد. شما خبر جديدی از ايشان داريد؟



آقای مهندس شاپور کاظمی با سن بالايی که دارند فقط به گناه اينکه برادر خانم زهرا رهنورد هستند به گروگان گرفته شده‌ و اسير شده‌اند. برای اينکه با اسارت ايشان دهان مهندس موسوی و خانم زهرا رهنورد را ببندند، که البته ديديم اين چنين نشد و اين دو فرد نه تنها دهانشان بسته نشد، بلکه حتا سخن به اعتراض هم نگشودند، برای اينکه تفاوتی بين برادر خودشان و ساير افرادی که در بند هستند قائل نشوند. اين آدم نه سياسی بوده و نه اساساً در کار انتخابات و اعتراضات دخالت داشته است. ايشان با سنی نزديک به هفتاد سال، يک مهندس قديمی است که فقط در زمينه‌ی مهندسی فعاليت مي‌کرده است. اين آدم را که هيچ ارتباطی به تظاهرات و اجتماعات نداشته در ماشين‌اش دستگير مي‌کنند و در حقيقت گروگان مي‌گيرند، برای اين که خانم رهنورد و آقای موسوی را مجبور به سکوت بکنند. وليکن ديديم که آنها ساکت نشدند. آقای مهندس کاظمی تا به امروز حق نداشته وکيل بگيرد، حق ملاقات با خانواده را نداشته و از کليه‌ی حقوق انسانی يک زندانی محروم شده است، صرفاً به گناه اين که خواهرش همسر مهندس موسوی است.



خانم عبادي، همان طور که گفتم اين هفته تعدادی از زندانيان توانستند ملاقات بگيرند. برای برخی ديگر از زندانيان قرار وثيقه صادر شده است. در هفته‌های اخير هم چندين تن از زندانيان آزاد شده‌اند. ولی از سوی ديگر زندانيانی هستند که هنوز حتا اجازه‌ی تماس با خانواده‌شان به آنها داده نشده است. اين دو گونه خبر را در کنارهم گذاشتن، حالتی از بيم و اميد را بوجود مي‌آورد. اميد برای کسانی که آزاد شده‌اند، و بيم از جان کسانی که همچنان در بندند و همچنان از تماس آنها با خانواده‌هايشان مانع مي‌شوند. پيش‌بينی شما‌ از اين وضعيت چيست ؟



اميدوارم که کسانی که در بندند بزودی آزاد بشوند. زيرا همه مي‌دانيم که علت در بند بودن آنها چيست. برای اين که به مردم القاء بکنند که انتخابات، درست صورت گرفته و آنچه افراد آزادشده از زجر و شکنجه‌‌ی خودشان در بازداشتگاه‌ها گفته‌اند و آنچه آقای کروبی از تجاوز به جوانان مردم اعلام کرده نادرست بوده است. اميدوارم که اينها هم بزودی آزاد بشوند. ولی تکرار مي‌کنم، کسانی که مرتکب چنين جناياتی مي‌شوند بايستی بدانند: دنيا به ايران ختم نمي‌شود.



مصاحبه‌گر: ميترا شجاعی

تحريريه: کيواندخت قهاری


27 مرداد 1388 20:50

Balatarin

Posted on Tuesday, August 18, 2009 at 09:52PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>