چرا صادق لاريجانی منصوب شد؟گزارشی خواندنی از سوابق لاريجانی و نيات خامنه ای جرس
چرا صادق لاريجانی منصوب شد؟گزارشی خواندنی از سوابق لاريجانی و نيات خامنه ای
جرس
رفت و آمد در قوه قضائيه؛ چرا لاريجانی منصوب شد؟
خلاصه:
انتصاب صادق لاريجانی به همان ميزان تعجب برانگيز و شگفتی ساز بود که انتصاب شاهرودی. اما تعجب، نه از آن جهت است که او هم در نجف بزرگ شده و مثل برادرش علی که هنوز در جايگاه رياست مجلس، بسياری از واژگان عربی را بر فارسی ترجيح می دهد، بلکه تعجب از اينکه او اولا سابقه کار قضايی ندارد، ثانيا سابقه کار اجرايی ندارد، ثالثا برای پستی که تجربه لازم است بيش از اندازه جوان است و دريغ از يک روز سابقه انقلابی. محمد تهوری:
شبکه جنبش راه سبز (جرس): ده سال پيش وقتی از پسر آيت الله شاهرودی خبری بدستم رسيد که گفته است به پدرش پيشنهاد شده رياست قوه قضائيه را برعهده بگيرد، تلاش کردم با خود آيت الله گفتگو کنم تا از صحت خبر مطمئن شوم. دسترسی به وی ساده نبود. وقتی از جلسه شورای نگهبان خارج شده بود و به سمت منزل مسکونی اش در شهرک سالاريه قم حرکت می کرد از طريق يکی از محافظين اش، صحت و سقم ماجرا را از آيت الله پرسيدم و او درجواب گفت: بموقع همه چيز اعلام خواهد شد.
پاسخ سوالم را گرفته بودم و خبری از رياست وی بر دستگاه قضايی تنظيم کردم و از طريق پسرش و مسوول دفترش حجت السلام ايزدپناه، زندگينامه وی را پيدا کردم با عکسی قديمی از وی که در قامت جوانی عرب بود، برای سردبير (سردبير روزنامه ايران، روزنامه ای که در آن کار می کردم) ارسال کردم و خواهان انتشار آن شدم. خبر آنقدر تعجب برانگيز بود که وی مرا به دفترش فراخواند تا با من صحبت کند، خبر را هم برای مديرمسوول وقت روزنامه ارسال کرد. تعجب همه از اين بود که چگونه يک عراقی که پيش از اين رياست مجلس اعلای عراق را داشته است، می تواند به رياست قوه قضائيه منصوب شود. برای همه اين سوال ايجاد شده بود که آيا او اساسا می تواند فارسی صحبت کند؟
همسر و دختر آيت الله را می شناختم که با لباس عربی و نقاب بر چهره در کوچه و خيابان تردد می کنند و پسرانش را می شناختم که به اعراب شباهت بيشتری دارند و دوستان و نزديکانش را می شناختم که زبان اولشان عربی بود. ولی آيا آيت الله، فارسی نمی دانست؟ عکس چاپ شده از وی با چهره و پوششی عربی در روزنامه ايران، انگيزه ای شد برای او تا وقتی دهد تا به همراه عکاسي، خدمت ايشان در دفتر شورای نگهبان برسيم، هرچند او حاضر نشد آن موقع مصاحبه کند ولی قول داد اولين مصاحبه بعد از دريافت حکم از مقام رهبری را با من انجام دهد، ولی با وجود پيگيری های فراوان خلف وعده کرد. اما همين فرصت کوتاه کافی بود که به اطلاع اش برسانم که جامعه نگران مليت و زبان اوست و آيت الله پاسخ داد در اولين کنفرانس مطبوعاتی نشان خواهم داد فارسی من بهتر است يا منتقدين.
حالا آيت الله ای که آن روز برای همه گمنام بود، شناخته شده است. ويرانه ای را می خواست گلستان کند، به گواه بسياري، ويرانه تر شد و به خانه اولش يعنی شورای نگهبان بازگشت و جايش را به جوانی داده است که در گمنامی به زاری شاهرودی نيست، خانواده او را همه می شناسند، زوايايی از ديدگاه فکری اش باز شده، ولی انتصابش به همان ميزان تعجب برانگيز و شگفتی ساز بود. تعجب نه از آن جهت که او هم در نجف بزرگ شده و مثل برادرش علی که هنوز در جايگاه رياست مجلس، بسياری از واژگان عربی را بر فارسی ترجيح می دهد، بلکه تعجب از اينکه او اولا سابقه کار قضايی ندارد، ثانيا سابقه کار اجرايی ندارد، ثالثا برای پستی که تجربه لازم است بيش از اندازه جوان است و دريغ از يک روز سابقه انقلابی.
چرا صادق اردشير لاريجانی انتخاب شد؟
انتخاب رئيس قوه قضائيه از ميان روحانيونی که هيچ سابقه قضائی ندارند يک سنت در نظام جمهوری اسلامی است. از انتخاب آيت الله بهشتی و اردبيلی که در شرايط انقلابی به اين عنوان دست پيدا کردند که بگذريم، آيت الله يزدی پيش از کسب ريايست قوه قضائيه، رياست کميسيون حقوقی و قضائی مجلس را در اختيار داشت ولی کار قضايی نکرده بود، بعد از يزدي، آيت الله شاهرودی از شورای نگهبان به قوه قضائيه نقل مکان کرد، او هم مثل يزدی سابقه کار قضايی نداشت ولی اين فرصت را پيدا کرده بود که در حوزه علميه قضا تدريس کند. اما صادق اردشير لاريجانی که امروز با حکم ايت الله خامنه ای بر صندلی آيت الله شاهرودی تکيه زده است، از اين حداقل سابقه نيز محروم است و حتی آيت الله خامنه ای در متن حکمی که به وی ابلاغ کرد در اعلام دلايل اين انتصاب نوشته است: " ...که از برجستگان علميِ حوزه علميه قم و برخوردار از روحيه و توان نوآوری و ابتکار می باشيد بر اساس اصل يکصدوپنجاهوهفت قانون اساسی به رياست قوه قضائيه جمهوری اسلاميايران منصوب می کنم."
يعنی آنچه خامنه ای را به اين انتصاب تشويق کرده است روحيه و توان ابتکار و خلاقيت وی بوده است، نه سابقه درخشان اجرايی و قضايی. که اگر چنين دلايلی برای خامنه ای مهم بود، بايد از ميان قضات باسابقه و خوشنام قوه قضائيه دنبال کسی می گشت که بتواند سکاندار عدالتخانه اش شود. حال اين پرسش مطرح می شود که چرا در چنين شرايطی "صادق اردشير لاريجانی" به اين سمت برگزيده شده است:
1. تبعيت کامل از آيت الله خامنه ای
فرزندان حاج ميرزا هاشم آملی لاريجانی و خانم نبوی اشرفي، دختر آيت الله محسن نبوی اشرفی ( جواد، علی ، صادق) اولين خصوصيت بارزشان، در رکاب رهبری بودن است. ( در مورد باقر، فاضل و تنها دختر اين خانواده که همسر آيت الله مصطفی محقق داماد است، چون در حوزه سياسی فعال نيستند نمی توان داوری درستی داشت.) علی اين خدمتگزاری را در ده سال رياست بر صدا و سيما به نحو احسن انجام داد. وارونه جلوه دادن تحولات داخل و خارج کشور کاری نبود که از عهده هر کسی برآيد. در تحولات اخير نيز آنگونه که سايت رجا نيوز افشاء کرد، علی لاريجانی عصر روز انتخابات در تماسی با ميرحسين موسوي، پيروزی ايشان را تبريک گفته ولی از فرادی آن روز که تصميم آقای خامنه ای بر اعلام پيروزی احمدی نژاد استوار می گردد، او بی حرف و حديث آن را می پذيرد.
جواد لاريجانی که پيش از اين رياست کميسيون سياست خارجی مجلس و معاونت قوه قضائيه را برعهده داشته است، کوشيده است به هر طريق ممکن اين ارادت را به آيت الله خامنه ای ثابت کند. مواضع او در نقد و تخريب، اصلاح طلبان در اين راستا قابل تحليل است.
صادق لاريجاني، داماد آيت الله وحيد خراساني، که از اين پس بيشتر نام و چهره اش را مردم ايران خواهند ديد و شنيد، بزرگترين افتخارش گرفتن تعهد نامه از نامزدان مجلس هفتم و هشتم در پيروی از ولايت فقيه در شورای نگهبان بوده است. تا صلاحيت آنها را برای ورود به مجلس تاييد کند.
احمد توکلی ديگر عضو اين خانواده (نوه آيت الله نبوی اشرفی) و پسر خاله برادران لاريجانی نيز از همين ويژگی برخوردار است.
اگر غير از اين بود حال که خامنه ای تصميم گرفته است در اقدامی بی نظير رياست دو قوه کشور را به يک خانواده بسپارد، چرا اين سکان را به صادق می سپارد؟ مگر نه اين است که آيت الله مصطفی محقق داماد نيز عضو اين خانواده است. کدام ويژگی صادق، جز تبعيت محض از رهبري، بر محقق داماد ارجحيت دارد. دکتر محقق داماد استاد به نام حقوق و يک صاحب نظر در حوزه مسايل حقوقي، قضايی و فقهی است. چرا آقای خامنه ای از کنار نام ايشان می گذرد و برادر خانم اش را برمی گزيند که يک روز سابقه کار قضايی و اجرايی ندارد. نگاهی به نامه منتقدانه آيت الله محقق داماد به آيت الله شاهرودی که در اعتراض به دادگاههای فرمايشی اخير نوشته شد، پاسخ مناسبی است برای اين سوال.
محقق داماد در اين نامه با انتقاد از موارد متعدد نقض قانون در دستگاه قضايي، خطاب به آيت الله شاهرودی نوشت: "تحمل بفرمائيد که به صراحت به حضورتان عرض کنم که درزمان شما، نه نظرا بلکه عملاً، اين رکن اساسى امنيت اجتماعى نه تنها متزلزل بلکه در ملاءعام ويران شد، و اين بهاى کمى نبود که ملت ايران پرداخت کرد."
2. ايجاد توازان در قد و وزن روسای قوای سه گانه
اگر شش سال پيش ورود غلامعلی حداد عادل به جمع خاتمی و شاهرودي، و چهار سال بعد باقی ماندن شاهرودی در جمع حداد عادل و احمدی نژاد، همچون وصله ناجوری به چشم می آمد. الان با جابجايی پست و مقام شاهرودی و صادق لاريجاني، توازن ميان روسای قوای سه گانه برقرار شده است. برادران لاريجانی و احمدی نژاد، اضلاع مثلثی را تشکيل داده اند که در يک رديف قابل پذيرش اند. هر سه فاقد مقبوليت اجتماعي، سياسی و دينی هستند. هر سه در وفاداری به آيت الله خامنه ای پيشتازند. بنابراين انتصاب صادق لاريجانی در جهت ايجاد توازن بين روسای قوای سه گانه قابل قبول است. به اين جمع اضافه کنيد نمايندگان رهبری در شورای عالی امنيت ملي، شورای عالی انقلاب فرهنگي، فرماندهان نيروهای مسلح و ... يکدستی معناداری قابل مشاهده است.
3. ايجاد توازان در دستگاه قضايی
با عريان تر شدن هماهنگی بخشی از دستگاه قضايی به رهبری قاضی مرتضوی با بيت رهبری و اختلافات تيم وی با شخص شاهرودی و معاونين اش، ضرورت وجود رئيسی هماهنگ با تيم مرتضوی که شکاف ايجاد شده را بتواند پوشش دهد، بيش از پيش نمايان ساخته بود. همين ضرورت خامنه ای را در انتصاب لاريجانی به تصميم قطعی رساند. چراکه صادق همچون برادرش علی نشان داده که در وفاداری به خامنه ای استوار است و از سابقه انقلابي، مبارزاتي، علمي، اجرايی و قضايی درخشانی نيز برخوردار نيست که او را از پيروی محض از دستورات آيت الله خامنه ای وا دارد.
برای قاضی مرتضوی و تيم همراهش، صادق، هم رکابی است که چشم به فرمان رهبری دارد.
پرواضح است که آيت الله شاهرودی دستاوردهای مثبتی از خود برجای گذاشت. تاکيد بر حقوق شهروندي، دستور توقف اجرای حکم سنگسار، احيای دادسراها و ... اما آنچه جرات بيان اش را نداشت اين بود که آقای خامنه ای بخشی از قوه قضائيه را از حوزه اختيار رئيس قوه قضائيه خارج کرده است و بيشتر مشکلات اين دستگاه به همين بخش باز می گردد. دادگاه ويژه روحانيت، دادگاه انقلاب و دادستانی تهران از اين جمله است. آيا آقای خامنه ای با گماردن صادق لاريجانی اختيار اين نهادها را به او می دهد؟ يا کماکان ترجيح می دهد دستگاه قضايی را دو شقه اداره کند؟
4. يکدست شدن مديران خامنه ای در فقدان سابقه مبارزاتی
بعد از حمايت بی چون و چرای آيت الله خامنه ای از احمدی نژاد، علی لاريجاني، غلامعلی حداد عادل، سعيد مرتضوی و... که ويژگی همگی آنها نداشتن سابقه مبارزاتی و انقلابی است و کنار گذاشتن ياران انقلاب و امام، گماردن صادق لاريجانی به عنوان رئيس قوه قضائيه در واقع تکميل کردن پازل مديرانی فاقد سابقه انقلابی است. اقدامی که تاکنون در راس قوه قضائيه رخ نداده بود. آيت الله بهشتی و اردبيلی و يزدی که سابقه ای روشن در مبارزات قبل و بعد از انقلاب داشتند و آيت الله شاهرودی که طعم شکنجه در زندان های صدام و تبعيد به ايران را چشيده بود و حال لاريجانی که در دوران مبارزه سر در کتاب داشت و در دوران جنگ جا در پناهگاه.
علی اصغر خداياری از بازداشت شدگان حوادث اخير که اينک نزديک دو ماه است که در زندان نگه داری می شود، چندی پيش خاطره ای از سابقه صادق لاريجانی نقل کرده بود. خداياری از روزهای انقلاب در سال 57 گفته بود، زمانی که با صادق لاريجانی در دبيرستان حکيم نظامی قم (امام صادق) همکلاس بوده است. خداياری نقل کرده که آن سال دانش آموزان راهپيمايی بزرگی در حمايت از آيت الله خمينی برگزار کرده اند و تنها دانش آموزی که در آن شرکت نکرده است صادق بوده است. طنز تلخ روزگار اين است که آنکه آن روز، آن راهپيمايی را برگزار کرده الان در زندان و آنکه مخالف راهپيمايی بوده، الان بر مسند قاضی القضات تکيه زده تا انقلابيون را محاکمه کند.
حال اين پرسش مطرح است که روسای پيشين قوه قضائيه که سابقه ای انقلابی و مبارزاتی داشتند، دست شان هيچگاه به بخش ممنوعه قوه قضائيه نرسيد و فرجام کارشان آن شد که خود و ديگران، عدالتخانه ای که برپا کرده بودند را ويرانه خواندند، رئيس جديد بی پشتوانه علمي، اجرايي، قضايي، انقلابی و مبارزاتی چه بر اين به اصطلاح عدالتخانه خواهد آورد؟
يادم هست وقتی شاهرودی با اعلام اينکه ويرانه ای تحويل گرفته است، دل اکثر اصلاح طلب را به دست آورده بود و حتی خاتمی او را يک اصلاح طلب خواند، يکی از علمايی که او را از نزديک می شناخت، می گفت: اگر آيت الله يزدي، پای نامه ها و دستورات رهبری می نويسد "بررسی خواهد شد"، شاهرودی به اين جمله بسنده می کند: "اطاعت می شود". آنروز کسی شايد اين حرف را از اين عالم نمی پذيرفت و او هم بصورت عمومی اين خبر را جايی عنوان نکرد. اما امروز صحت اين ديدگاه روشن شده است. حال چگونه می توان انتظار داشت از جوانی بدون پشتوانه و عقبه روشن جز اين بنويسد: "سمعا و طاعتا".
25 مرداد 1388 23:21
Reader Comments