« اسماعیل نوری علا:آيا هفتهء آينده حساب نسل کنونی با نسل 57 صاف می شود؟ | Main | ایرانی انتخابات را تحریم کن »

انتخابات؛ حاشیه‌ای جذاب‌تر از متن محسن سازگارا ۱۳ خرداد ۱۳۸۸ :بررسی سیاسی حاشیه انتخابات بدون نگاه و دید اقتصادی


ازافشا

نبود نگاه اقتصادی در این نوشته و برخورد و نگرش فقط بر اساس رفتارهای ظاهری و سیاسی افراد نمایان گر ناقص بودن نظرات این نویسنده است.

دولت آخوندی و ملایی که همان دول بورژوازی کمپرادور هستند و در خط سرمایه داران جهاخوار کار و فعالیت میکرده و میکنند لازم است در این گونه نگرش بنیروهای حاکم در کشور و مخالفان آنان مورد توجه قرار گیرد و پنهان کردن این نگاه اقتصادی و بی توجهی به آن فقط مبین همراهی خط فکری نویسنده با همان سرمایه داران جهانخوار است .دشمنی با سرمایه داران جهانخوار فقط نمیتواند منحصر به فاشیسم و کمونیسم باشد بلکه کسانی که در فکر قدرتمند شدن اقتصادی ایران عزیز هستند همزمان میتوانند در فکر بر قرار یدمکراسی در ایران هم باشند.

************

 


انتخابات؛ حاشیه‌ای جذاب‌تر از متن محسن سازگارا ۱۳ خرداد ۱۳۸۸




Delicious Balatarin

دهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ انجام خواهد شد. این انتخابات از بسیاری جهات چون دوره‌های قبلی است، اما اتفاق جالبی در آن افتاده و حاشیه‌ای در این انتخابات پیدا شده که به نظر می‌رسد جذاب‌تر از متن آن است. در ایران چند سالی است که سه مکتب فکری با یکدیگر در حال نزاع هستند. این سه مکتب عبارتند از فاشیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم که هر یک قرائتی دینی نیز متناسب با خود ارائه کرده‌اند.

اول: فاشیسم

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین آموزش‌های این مکتب برمی‌گردد به سال ۱۳۵۸ و رخنه در دفتر سیاسی سپاه و جلساتی که توسط احمد فردید استاد فلسفه دانشگاه تهران برگزار می‌شد. فردید را باید شاخص‌ترین چهره‌ی این تفکر دانست. اگر چه پس از او آراء شاگردش رضا داوری نیز به این آموزش‌ها مدد رسانده و پار‌ه‌ای از روحانیون چون محمدتقی مصباح نیزارائه یک قرائت فاشیستی را از دین تکمیل کرده‌اند اما کماکان باید فردید را مهم‌ترین نماینده‌ی این تفکر دانست. مهم‌ترین مشخصات این فاشیسم ایرانی عبارتند از:

۱- نفی عقلانیت مدرن و به تبع آن سایر محصولات دنیای مدرن با تکیه بر آراء مارتین هایدگر و پاره‌ای فلاسفه پست مدرن اروپایی.
۲- تقدیر و تقدیس پیشوایی قدرتمند به عنوان تجسم مکتب، استفاده از نظریه ولایت فقیه برای این کار، ارائه شخصیتی ماورایی برای این پیشوا و قائل شدن به اختیاراتی بسیار گسترده برای او بدون نیاز به پاسخگویی.
۳- ارائه راهکارهایی برای تبعیت مطلق از این پیشوا و لزوم مجذوب او بودن تحت عنوان «ذوب شدن در ولایت».
۴- قائل شدن به توطئه‌ای جهانی تحت هدایت و رهبری صهیونیست‌ها برای محو دین و اخلاق و جمهوری اسلامی ایران. یهودی‌ستیزی و زدن برچسب‌هایی چون فراماسیونری به مخالفین.
۵- نفی حقوق شهروندی مساوی برای آحاد ایرانیان و قائل به برتر بودن شیعیان پیرو ولایت فقیه به عنوان شهروند درجه یک از دیگران (البته به جای برتری نژادی نزد فاشیست‌های کلاسیک).
۶- تقدیر و تقدیس خشونت و مباح ساختن برخورد با دگراندیشان و حذف آنان. استفاده از راهکارهای خشونت‌بار و تجهیز گروه‌های فشار و دستجات سرکوب‌گر برای این امر، از طریق «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و «بسیج» به شکل رسمی و گروه‌های فشار معروف به «پیراهن سفیدها» به صورت غیررسمی.
۷- دشمنی و کینه‌ورزی با دموکراسی و لیبرالیسم و طرح نقدهایی که قبلا در آراء امثال هیتلر دیده می‌شد. مانند این که دموکراسی راحکومت راس‌ها دانستن و یا پوپولیسم را به جای حاکمیت مردم قالب زدن.
این فاشیسم وطنی با کمک روحانیونی چون مصباح یزدی لباس اسلام فقاهتی و سنتی را خیلی خوب به تن کرده و از ظرفیت‌های فقه سنتی شیعه برای ارائه یک قرائت فاشیستی از دین به خوبی بهره گرفته است.
تخمی که در «دفتر سیاسی سپاه» در سال 58 کاشته شد، اکنون ثمر داده است. حزب پادگانی سپاه را فرا گرفته و به صورت تئوری حاکم بر این ارگان درآمده است. مبانی فکری این مکتب در روزنامه‌هایی چون «کیهان» و رادیو تلویزیون دولتی ایران تبلیغ می‌شود و در بیت رهبری و آراء و سخنان خود او هم کاملاً منعکس است. از طریق آن دفتر به ارگان‌های امنیتی سرایت کرده و اصل راهنمای ماشین سرکوب امنیتی – نظامی حکومت شده است.
نماینده‌ی این تفکر را در انتخابات پیش رو باید محمود احمدی نژاد دانست.

دوم: مارکسیسم

اگرچه در ایران مارکسیسم همواره زیر فشار بوده و احزاب و سازمان‌های مارکسیستی در جریان انقلاب اسلامی و تمامی سالیان حاکمیت جمهوری اسلامی به شدت سرکوب شده‌اند، اما از دهه‌ی ۴۰ هجری شمسی، تفکر ایدئولوژیک چپ‌گرای انقلابی، به صورت گفتمان غالب جامعه‌ی ایران حتی در میان مسلمانان درآمد. شاخص‌ترین متفکری که از اسلام، قرائتی ایدئولوژیک، انقلابی و چپ ارائه کرد، علی شریعتی بود. سازمان‌های انقلابی اسلامی نیز همگی این تفکر را برگزیدند و در واقع انقلاب اسلامی با این تئوری به پیروزی رسید. مهم‌ترین مشخصات این تفکر عبارتند از:

۱- ارائه تئوری عدالت، به صورت عدالت توزیعی و دولت‌سالاری در اقتصاد.
۲- ضد سرمایه‌داری و ضد آمریکا و اسرائیل بودن و ایدئولوژی‌گرایی در سیاست خارجی به صورت لزوم دفاع از محرومان عالم و گرایش به بسط رابطه با کشورهای فقیر و عقب افتاده.
۳- ارائه یک قرائت حداکثری از دین به صورت مکتبی جامع و کامل بر اساس یک ایدئولوژی انقلابی.
۴- اولویت ندادن به آزادی و حقوق شهروندی در برابر عدالتی که به صورت تساوی اقتصادی آحاد جامعه تعریف می‌شود.
۵- اولویت ندادن به مبارزه برای دموکراسی در برابر حکومت اقتدارگرای ایران با محوریت ولایت فقیه و در نهایت پیروی از تئوری «امت و امامت» علی شریعتی.
این تقکر اگرچه در میان پاره‌ای از نیروهای ملی- مذهبی و بخش‌های متعددی از نیروهای دینی و غیردینی رایج است، اما با نفوذترین تشکیلات مدافع این نظریه را در ایران باید «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» دانست. روحانیونی چون علی اکبر موسوی خوئینی‌ها را می‌توان هنوز تجسم کامل این تفکر تلقی کرد.
با توجه به پیشینه و مواضع امروزی آقای میرحسین موسوی باید ایشان را نماینده این تفکر در انتخابات پیش رو دانست.

سوم: لیبرالیسم

کمتر از دو دهه است که عنایت به این تفکر، حداقل به صورت لیبرالیسم سیاسی، در ایران جدی شده است. ترجمه‌ی آثار متفکرینی چون هایک و پوپرو برلین و تالیف کتاب‌هایی در معرفی این نظریه به تازگی در ایران رایج شده است. لزوم بازنگری در بنیان‌های نظریات اقتصادی، متناسب با لیبرالیسم سیاسی، به تازگی و به همت متفکرین اقتصادی چون محمد طبیبیان در میان نخبگان جامعه‌ی ایران باب شده است.

سیطره‌ی اندیشه‌ی چپ در میان نخبگان جامعه (اسلامی و غیراسلامی)، امکان بروز این نظریه را نمی‌داد. پلورالیسم در ابعاد مختلف با نظریه‌پردازی عبدالکریم سروش که او را باید مهم‌ترین متفکر این شاخه دانست، قرائتی از دین متناسب با مبانی خود ارائه کرده است. پروژه سروش دین را ذیل عقل قرار داده و راه را بر عقل مدرن باز کرده است.

مهم‌ترین مشخصات این گرایش در ایران عبارتند از:

۱- ارائه یک قرائت حداقلی از دین و جداسازی دین از بسیاری حوزه‌های زندگی جمعی و فردی از جمله سیاست.
۲- پلورالیستیک دیدن دین و از این طریق راهگشایی برای پلورالیسم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی .
۳- فروکاستن دین به قرائت‌های بشری از آن، حتی در مرحله‌ی وحی و راه باز کردن برای عقل مدرن.
۴- پذیرش محصولات عقل مدرن چون دموکراسی نوین و حقوق شهروندی و راهنما قراردادن آنها برای اداره‌ی جامعه و قراردادن پایه مشروعیت حکومت تنها بر رأی مردم.
۵- پذیرش لزوم حاکمیت اقتصاد آزاد در مناسبات تجاری و تبدیل دولت بزرگ و دخالت‌گر کنونی به دولتی حداقلی و پاسخ‌گو به مردم.
۶- نفی تئوری توطئه و ایدئولوژی‌گرایی در سیاست خارجی و لزوم برقراری رابطه با تمام کشورها در عصر جهانی شدن بر اساس کسب حداکثر منافع ملی.

این تفکر بیش از همه مورد پشتیبانی فعالان جامعه‌ی مدنی در ایران است و در میان جوانان و دانشجویان بیشترین طرفدار را دارد.

اگر چه مهدی کروبی به عنوان یک روحانی، شخصاً تئوری‌پردازی در این زمینه‌ها نکرده است اما به دلیل کسانی که از او پشتیبانی کرده‌اند و فعالان ستاد انتخاباتی او و برنامه‌هایی که برایش نوشته‌اند، او را باید نزدیک‌ترین کاندیدا به این تفکر دانست.

این انتخابات با مناظره میان کاندیداها و پشتیبانان آنها فرصت مناسبی را برای صف آرایی این سه نظریه در مقابل یکدیگر فراهم کرده است. اگرچه نیم‌سایه در این میان زیاد است، ولی این تقسیم‌بندی می‌تواند تصویری کلی ارائه دهد. مجادلات قلمی را در میان روشنفکران و نویسندگانی چون سروش و دولت‌آبادی باید صف‌آرایی لیبرالیسم و اندیشه‌ی چپ در مقابل یکدیگر دانست. همچنین بحث‌های داغی که در میان طرفداران علی شریعتی و عبدالکریم سروش در جریان است هم همین نزاع را نشان می‌دهد. هرکس که به صحنه‌ی انتخابات ایران نگاه می‌کند باید از این دریچه نیز به آن بنگرد تا تصویر درست‌تری از کشمکش‌های درون جامعه‌ی ایران داشته باشد.

سرنوشت آزادی و دموکراسی در ایران در گرو حل نزاع فکری در میان نخبگان قائل به این سه مکتب است. تا این نزاع در میان نخبگان جامعه‌ی ایران به نفع طرفداران نظریه‌ی سوم حل نشود و آنان بر روشنفکری کشور سیطره نیابند، امکان حصول به دموکراسی و اصل قرار گرفتن حقوق شهروندی در ایران وجود ندارد.


Posted on Thursday, June 4, 2009 at 11:55PM by Registered Commenterافشا | Comments2 Comments

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments (2)

خودتون قضاوت کنید ببینید آیا می‌خواهید چهار ساله آینده مملکتمون مثل چهار ساله گزشته باشد. آمار واقعیت‌ها را نشان میدهد .اگر ما ملت ایران در انتخاب نامزدها دستی‌ نداشتیم اقلا در انتخاب یکی‌ از اینها برای ریاست جمهوری میتونیم دست داشته باشیم البته اگر انتخابات را مثل تمام دزدیهای دیگرشون غارت نبرند. هر چیزی یک حدی دارد. باز هم میگم ، برای آینده رای بدهید ، برای آزادی واقعی‌ رای بدهید، برای نجات از بد بختیها رای بدهید برای یکی‌ رای بدهیم که عقلش سالم باشه مسلمان دیوانه ممکن است از شیطان بهتر باشد ولی‌ چه منفعتی برای مسلما نان دیگر خواهد داشت تنها مسلمان بودند دلیل بر توانایی‌ مدیریت کشور نمی‌شود. اینهمه تو کشور خودمون دردسر و بدبختی داریم این آقا غصهٔ حماس،حزب الله و طالبان را میخوره و مال مملکت را خرج اینها می‌کند. خدا من را ببخشد اگر بد حرف زدم ولی‌ خدا از کسی‌ که دلش برای مملکت خودش نمیسوزه بیشتر نمیبخشد. با احترام به هموطنان عزیزم لطفا این لینکها را نگاه کنید. ایمیل من در اختیارتان هست.

http://www.amar-iran.com http://www.mojaakhar.com
sheevaa@ymail.com

June 5, 2009 | Unregistered Commentersheeva

پیامگذار محترم چنین نظری را در مورد مقاله زیر داده اند و من نظرم را نوشته ام ودر اینجا دوباره نخواهم نوشت و فقط لینکش را میگذارم.
ده دليل برای تحريم انتخابات رياست جمهوری اسلامی، اميد حبيبی نيا
آدرسش
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/5/28/610400607753.html#comment4302468

June 7, 2009 | Registered Commenterافشا

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>