« حمله نيروهای امنيتی به دانشگاه‌های شيراز، اصفهان و تبريز | Main | »

گزارشی از درگيری ها در گوهردشت کرج

گزارشی از درگيری ها در گوهردشت کرج
زيتون:در گوهردشت کرج درگيری ها ادامه دارد... الله اکبر در روی پشت بام ها


امشب هم مانند شب گذشته , مردم به خاطر تقلب در آراء در سراسر خيابان اصلی گوهردشت کرج بخصوص نواحی خيابان های پنجم و ششم تظاهرات می کنند و درگيری هنوز هم ادامه دارد.
نيروهای انتظامی با يگان ويژه با رژه در سطح شهر با انواع و اقسام وسايط نقليه از قبيل موتور سيکلت و وانت و ريو و... با تعداد زياد...مشغول قدرت نمايی و ارعاب هستند.
خيابان های گوهردشت به خاطر مغازه ها و راه های فرار زياد معمولا محل برگزاری اعتراضات اين چنينی ست..
امشب به خاطر روز مادر اين خيابان مملو از جمعيت بود. و سر هر خيابان هم ده ها پليس با کلاه خودهای مخصوص و سپر حاضر و آماده ايستاده بودند.
جوان های معترض شعار می دادند و پليس دنبال آن ها می کرد.
مغازه دارها بدون اسنثنا با مردم همراهی می کردند و به محض حمله پليس , مردم را راه می دادند.
تا اينکه يگان ويژه با قلدری و تهديد همه را وادار به بستن کرکره هايشان و خاموش کردن چراغهايشان کرد. خيايان نسبتا تاريک شد و مردم جری تر شدند.


پليس ها بدون هيچ رحمی باتومشان را بر گرده هر کس که جلوی راهشان می ديدند فرو می آوردند. سرهای زيادی خونين و مالين شد.
من خودم شاهد کتک خوردن زن جوانی بودم که بچه ی حدودا يک ساله ای در بغل داشت. بچه هم از کتک پليس در امان نماند و صدای شيون و گريه مادر و زن هايی که شاهد چنين سبعيتی بودند خيابان را پوشاند.
زنی به طرف پليس داد می زد رإيمونو دزديديد حالا روز مادر هم بهمان کوفت می کنيد!
جوان ها هر چند دقيقه يکبار در دسته های صد نفری به سنگ به طرف پليس حمله می کردند و آن ها را وادار به عقب نشينی می کردند.
و بعد نوبت به پليس با آن لباس ترسناکشان می رسيد که با باتوم و سنگ حمله کنند. دوسه بار تير هوايی در کردند اما هيچکس از ميدان در نرفت.
مردم از تقلب بسيار عصبانی هستند و بيشتر از آن از سخنرانی امروز احمدی نژاد در ميدان ولی عصر.
آنهايی که در زد و خورد با پليس شرکت ندارند در پاساژهای بسته مشغول بحثند. و هر کس ميگويد در صف انتخاباتی که بوده اند بيشتر از 90% می خواسته اند به موسوی رای بدهند.

بعضی ها شعار می دادند:
نصر من الله و فتح القريب مرگ بر اين حکومت پر فريب..

رإی ما رو پس بديد.
مرگ بر کوتوله ديکتاتور
مرگ بر پينوشه ی کودتاچی
و شعارهای معمول ديگر.
بچه ها دوسه جا از ترس گاز اشک آور آتش روشن کردند.
همينطور ماشين پليس و آتش نشانی برای آب پاشيدن بود که به طرف گوهردشت سرازير بود.
ماشين های عبوری همه برای همبستگی با جوانان بوق بوق می زدند.
افراد ميان سال و مسن به ياد زمان های دوران انقلاب و حکومت نظامی افتاده بودند و با جوانان همدردی می کردند.
من شاهد بودم که بارها زنان و مردان مسن پسران و دخترانی که در حال کتک خوردن بودند از زير دست پليس بيرون می کشيدند و می گفتند او دختر يا پسر ماست. با مهربانی خون های صورتشان را پاک می کردند.
بارها از ديدن اينطور حوادث اشک به چشمانم آمد...

با خودم فکر کردم پس کو آن 25 ميليونی که به احمدی نژاد رإی دادند؟ يک آدم عادی احمدی نژادی در خيابان نبود.
جز چند جاسوس بسيجی که با بيرون گذاشتن پيرهن هايشان از شلوار تابلو بودند و گاهی از جوانان معترض که آن ها را از قبل می شناختند کتک می خوردند.


پ.ن.
وسط های نوشتن بودم که صدای الله اکبر به نشانه ی اعتراض از پشت بام ها آمد و من برای چند دقيقه ای رفتم با آن ها همراهی کردم و برگشتم.

پ.ن. دوم
صدای الله اکبر بيشتر شد و من از 10:30 تا 11:45 دوباره رفتم. مردم خيلی بيشتر از حد تصور من روی پشت بام ها جمع شده اند. همسايه های ما هم همه آمده اند. همه با هم الله اکبر می گوييم. گاهی من تک خوانشان هستم گاهی آقای همسايه گاهی زن همسايه. هر شعاری به غير از الله اکبر درست حسابی جواب داده نمی شود. هر وقت صداها می گيرد, مردم خاطرات اين روزهايشان را برای هم تعريف می کنند. همه می گويند که فاميل و دوست و آشنا و همينطور فاميل ِ دوستانشان همه و همه به موسوی رای داده اند. احمدی نژاد از کجا بيرون آمد؟
از همه جای شهر صدای الله اکبر می آيد.. صداهای زن ها و مردها مساوی ست..سرخی تير هوايی ها در تاريکی معلوم است.
حسابی لجشان درآمده که نمی توانند بروند روی پشت بام مردم را کتک بزنند. دق دلی شان را روی اسلحه بدبخت خالی می کنند.
پيرمردی با خنده داد می زند: پول نفتمونه يکی ديگه در کن!
و باز سرخی تيرهای هوايی مثل شهاب سنگ های پی در پی در آسمان پرتاب می شوند. بچه های کوچک ذوق می کنند.

25 خرداد 1388 06:12

Posted on Sunday, June 14, 2009 at 11:53PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>