« فیلتر کردن سایتهای آزادیخواهان و ضد ملایان ببهانه سایتهای پرونو | Main | ویــژۀ روحــا نــی م.سحر »

انقلاب ايران، گسست و تداوم، جمشيد فاروقی


از افشا

در این مقاله هیچ ګونه از تاثیر اقتصادیات صحبتی بمیان نمیآید و بدون تحلیل اقتصادی هر تفسیری از انقلاب ایران کامل نخواهد بود. دولت شاه و ملا هر دو از نظر اقتصادی دلال تولیدات غربی بودند و هستند.یا هملن بورژوازی کمپرادور: ضد تولید همسو با منافع تولید کنندګان (بخوانید غرب) ولی دولت ملایی دلالتر و در ادامه دزدتر آدم کش تر ضد بشر تر و،،،،،،،،،،،،،،، این موضوع باید برای تفسیر و تحلیل انقلاب در نظر ګرفته شود.بنابراین انقلاب ریشه در عقب ماندګی و عدم تولیدات مورد نیاز کشوردارد که این خود ناشی از عقب ماندګی علمی و فرهنګی است که در این جامعه فقط استبداد به اشکال مختلف میتواند رشد کند.تنها آشنایی ما با فرهنګ غربی همان تجدد بوده است یعنی بکار بردن فرهنګ بلواری غرب یا سینما رفتن و مصرف کردن ولی از فرهنګ لابراتواری و علمی غرب چیزی یاد نګرفته ایم.این نیاموختن ها ریشه در ارزشهای دینی و ملی غلط دارد /ک آریا بازی و ملت سازی بر اساس زبان فارسی و ادبیات آنآن هم از سوی سلسله ای که بنیان ګذارش و شاه دیګرش فقط با کودتاها ۱۲۹۹،۱۳۲۰ و ۱۳۳۲ غربیان توانستند بکمک آن قدرت سیاسی را در جامعه بدون احترام به آرای مردم و ایرانیان بدست آورند.باید ارزشهای ملی و فرهنګی ما بسوی ارزشهای حقوق بشری و دموکراسی برود و از شر ناسیونالیسم و دین باوری باید رها شویم. نیروهایی که اکثریت حاکمان و مخالفان حاکمیت را میسازنند. با این نیروها فقط استبداد و دیکتاتوری باز سازی خواهد شد هر کس هم بقدرت برسد بجز استبداد چاره ای نخواهد داشت ولی در پناه ارزشهای حقوق بشری و دموکراسی میتوان استبداد و عقب ماندګی را در ایران بر انداخت.

برای روشنتر شدن ګفته های بنده مطالب زیر را بخوانید


http://efsha.squarespace.com/blog/2009/1/16/957278695029.html

حکومت شاه و ملایی بر اساس دلالی و ضدیت با تولیداست

 

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

اسلام سیاست تولید و بقایملی

 

http://efsha.squarespace.com/blog/2008/12/31/335708816215.html
٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

ملایان حاکم ذاتا دلالند و بر ضدتولید

 

http://efsha.squarespace.com/blog/2008/7/17/814645257864.html?SSScrollPosition=285

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

دولت دلال و تولید شکر و بیکاریکارګران


http://efsha.squarespace.com/blog/2009/1/14/696142489951.html

 

چرا انقلاب شد؟

http://efsha.squarespace.com/display/Search?searchQuery=%DA%86%D8%B1%D8%A7+%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8+%D8%B4%D8%AF&moduleId=1985457

انقلاب ايران، گسست و تداوم، جمشيد فاروقی

جمشيد فاروقی

انقلاب ايران پايان اتوکراسی پهلوی بود، اما پايان عمر اتوکراسی در ايران نبود. انقلاب اسلامی ايران، نماينده همه جنبش انقلابی ايران نبود، برآيند آن بود. اين به اين معناست که نيروهای محرکه انقلاب بسی وسيع‌تر از نيرويی بودند که فردای پس از پيروزی انقلاب و سقوط حکومت پهلوی، قدرت سياسی را به چنگ آوردند

در دو گفتار پيشين نگاهی داشتيم از منظری فراديدی به چيستان انقلاب اسلامی. سخن از آن در بين بود که اين انقلاب هم از حيث برآيند نامتعارف سياسی خود و هم از منظر تئوری‌های مدرنيزاسيون و توسعه، چالشی نظری به حساب می‌‌آيد. در ادامه اين گفتارها، نگاهی خواهيم داشت به برخی از خصيصه‌های انقلاب اسلامی و از آن جمله به درجه و عمق گسستی که اين انقلاب در حيات سياسی و اجتماعی ايران ايجاد کرد.

گفتمان انقلاب اسلامی در ايران، هم‌چون ساير انقلاب‌ها، گفتمان مناسبات دولت و جامعه است. نظر به ساختار اتوکراتيک دولت مدرن در ايران، مناسبات دولت و جامعه در عين حال بازتابی از مناسبات دولت و اپوزيسيون است. از اين رو، پرداختن به دو کليدواژه "کارآيی" و "مشروعيت" در بافت سياسی اجتماعی ايران می‌تواند زمينه‌های فهم تحولات سياسی واپسين دهه‌های حکومت پهلوی و ريشه‌های انقلاب اسلامی را فراهم آورد.

از اين منظر می‌توان گفت که تاريخ انقلاب اسلامی ايران، همان‌هنگام تاريخ بحران مشروعيت و تاريخ دگرگونی‌ها و تحولات در پايه‌های اتوريته و اقتدار دولت مرکزی در ايران است.

حکم عامی که می‌توان پيرامون انقلاب اسلامی ايران عرضه کرد، اين است که اين انقلاب گسستی عميق در تحولات سياسی و اجتماعی ايران بوده است. اما اين حکم بر دانش سياسی ما نسبت به انقلاب ايران هيچ نمی‌افزايد و بيش و پيش از آنکه محصول تحليل اوضاع سياسی و اجتماعی ايران باشد، محصول تعميم يک ايده کلی است که جامعه‌شناسان و فيلسوفان سياسی، و از آن جمله هانا آرنت، پيرامون پديده انقلاب‌ بيان کرده‌اند.

انقلاب يک گسست است[۱]، اما هر گسستی نيست. بسياری از تحولات سياسی و اجتماعی در زندگی جوامع کارکردی همچون گسست دارند. از اين رو تاکيد بر اين نکته که انقلاب يک گسست است، کافی نيست. اين چنين است که جامعه‌شناسان در تعريف انقلاب از گسست عميق و تغيير راديکال سخن می‌گويند و تعريف انقلاب را تنها به اين دو خصيصه محدود نمی‌کنند.

يکی از جامعه‌شناسانی که به ويژگی‌های يک انقلاب توجه داشته، جامعه‌شناسی اسرائيلی به نام ساموئل آيزن‌استادت است. ساموئل آيزن‌استادت در پژوهش‌های خود پيرامون انقلاب‌های اجتماعی و جوامع در حال گذار، پديده انقلاب را با رجوع به مفاهيمی هم‌چون تحولی بنيادين، تغييری شتابان، گسست و خشونت توضيح می‌دهد.[۲]

جامعه‌شناسان بر سر نقش خشونت در تعريف انقلاب توافق نظر ندارند. بسياری از جامعه‌شناسان تحولات بنيادين ناشی از فروپاشی بلوک شرق و از آن جمله در جمهوری دموکراتيک آلمان و ديگر کشورهای سوسياليستی اروپای شرقی را انقلاب دانسته‌اند. حال آنکه خشونت در اين تحولات عميق و بنيادين سياسی و اجتماعی نقش چندانی نداشته است. اما انقلاب ايران، آشکارا تحولی خشن بوده است. حکايت انقلاب ايران، حکايت شورش و سرکوب بوده است.

خشونت کنش و واکنش سياسی ايران در برهه تحولات طوفانی ماه‌های پيش از انقلاب را می‌بايست در رابطه با مفهوم قدرت اتوکراتيک توضيح داد. در حکومت‌های اتوکراتيک، افزارهای کنترل و مهار قدرت پيش بينی نشده است و همه راه‌های انتقال مسالمت‌آميز قدرت مسدود است. در چنين فضايی زبان اعتراض جامعه شورش و عصيان است و زبان واکنش قدرت حاکم سرکوب و خفقان.

يکی از موضوع‌های کليدی يک انقلاب سياسی و اجتماعی، قدرت است، کسب و تصاحب قدرت به منظور تعريف مجدد و متفاوت آن. فيلسوف سياسی آلمان، هانا آرنت پيرامون دو پديده خشونت و قدرت چنين می‌نويسد: "قدرت و خشونت، گرچه دو پديده مجزا هستند، اما معمولا با هم ظاهر می‌شوند."[۳] در اين بين بايد بر اين نکته تاکيد ورزيد که بهره گرفتن از خشونت نيازی به مشروعيت ندارد، بلکه موضوع توجيه[۴] است. صاحبان قدرت برای حفظ قدرت خود و همچنين نيروی که عليه قدرت حاکم شورش می‌کند، خشونت در رفتار خود را توجيه می‌کنند.

توجيه خشونت در شورش و در سرکوب، به آن مشروعيت نمی‌بخشد؛ از مشروعيت نيروی که از افزار خشونت بهره گرفته است، می‌کاهد. بهره گرفتن از مفاهيمی همچون "مشروعيت انقلابی" نيز در خدمت توجيه کارگرفت خشونت است. در جامعه‌شناسی، چه در جامعه شناسی وبری و چه در جامعه‌شناسی متاخر، مفهوم "مشروعيت انقلابی" پيش بينی نشده است. چنانکه سخن گفتن از "مشروعيت غيرانقلابی" يا "مشروعيت ضدانقلابی" نيز بی‌ معنی است.[۵]

اما اگر انقلاب هر گسستی نيست، می‌بايست پرسيد که چه گسستی را می‌توان انقلاب دانست. از اين رو، فهم دامنه، عمق و شدت گسست از اهميت خاصی برخوردار می‌شود. ساموئل آيزن‌استادت در همين رابطه، تحليل درجه و عمق گسست در نهادهای اجتماعی و ميزان تحقق اهداف و شعارهای انقلاب برای توضيح ريشه‌ها و پی‌آمدهای انقلاب را تعيين کننده می‌داند.[۶]

انقلاب اسلامی ايران، هم‌چون هر انقلاب اجتماعی ديگری، گسستی در زنجيره تحولات سياسی و اجتماعی ايران بود. از اين رو هرگاه به خصيصه‌هايی که آيزن‌استادت برای انقلاب بر شمرده است، توجه کنيم، انقلاب ايران تحولی بنيادين بود و در عين حال تغييری شتابان و سريع، گسستی خشن در سير تحولات سياسی و اجتماعی ايران.

در اين نکته که انقلاب ايران تحولی بينادين بود، جای کمترين ترديدی نيست. بسياری از پژوهشگران در مطالعات خود پيرامون انقلاب اسلامی، پی‌آمدهای اين تحول را مورد بررسی قرار داده‌اند. ما برای توضيح اين تحول و عمق تاثيرات آن در جامعه ايران و منطقه تنها به بازگو کردن دو نمونه بسنده می‌کنيم.

ويليام ب. کواندت[۷] پژوهشگر آمريکايی پس از وقوع انقلاب اسلامی ايران در مقاله‌ای تحت عنوان "بحران‌های خاورميانه"، اقدام به بررسی اهميت انقلاب ايران و گسست ناشی از آن می‌کند. کواندت معتقد است که تاثير بحران‌های سال ۱۹۷۹ بر سياست‌های کلان آمريکا، امنيت ملی اين کشور و رفاه اقتصادی آن عميق‌تر از ساير تحولات در جهان بوده است. وی سرنگونی حکومت پهلوی را تغييری فاحش و بنيادين در توازن قوا در منطقه می‌داند. تغييری که تاثيری فراتر از منطقه دارد.[۸]

همان گونه که گفته شد کواندت در اين ارزيابی خود از اهميت و جايگاه تحولات طوفانی ايران برای منطقه و جهان تنها نيست و در آن هنگام بسياری از تحليل‌گران به اين موضوع توجه داشته‌اند. اما نمونه دوم را از يکی از بازيگران سياسی اين دوران برگرفته‌ايم: سفير بريتانيا در عهد پهلوی، آنتونی پارسونز در کتاب "غرور و سقوط" ارزيابی دقيقی از وضعيت سياسی واپسين سال‌های حکومت پهلوی عرضه می‌کند.

پارسونز معتقد است که انقلاب ايران از نوع تغييرات عادی حکومت در کشورهای "جهان سوم" نيست که سرهنگی توسط يک کودتای نظامی جايگزين شاهی شود يا سقوط ديکتاتوری باشد بی‌ آنکه تغييری در ساخت و بافت قدرت سياسی و دولت ايجاد کند. به باور وی انقلاب ايران فروپاشی يک اتوکراسی متمرکز و آشکارا قدرتمند است که از پشتيبانی و حمايت يک ارتش کارآمد، مجهز و وفادار برخوردار بوده است و اين انقلاب ايرانی کاملا متفاوت در تقريبا همه عرصه‌های حيات اجتماعی پديد آورده است.[۹]

البته همان‌گونه که پيش از اين نيز بيان شد، انقلاب ايران پايان اتوکراسی پهلوی بود، اما پايان عمر اتوکراسی در ايران نبود. انقلاب اسلامی ايران، نماينده همه جنبش انقلابی ايران نبود، برآيند آن بود. اين به اين معناست که نيروهای محرکه انقلاب بسی وسيع‌تر از نيرويی بودند که فردای پس از پيروزی انقلاب و سقوط حکومت پهلوی، قدرت سياسی را به چنگ آوردند.

اين انقلاب، انقلابی عليه اتوکراسی نبود، انقلابی عليه سلطنت بود. و تجربه نشان می‌دهد که انقلابی ضد سلطنتی، هرگاه زمينه‌های مشارکت مردم در تصميم‌گيريهای کلان را فراهم نياورد، ره به دموکراسی نمی‌برد.

انقلاب ايران، انقلابی عليه اتوکراسی نبود، انقلابی عليه حکومت اتوکراتيک پهلوی بود. آنتونی پارسونز از فروپاشی اتوکراسی منسجم، متمرکز و قدرتمند محمدرضا شاه سخن می‌گويد. اين سخن خطا نيست. خطا آنجاست که ما پديده تداوم اتوکراسی در ايران را پس از سقوط دولت پهلوی در نظر نگيريم.

از اين رو تاکيد بر خصلت گسست برآمده از يک انقلاب به معنی فراموش کردن تداوم نيست. دو مقوله ديالکتيکی گسست و تداوم در کنار هم قادر به توضيح دامنه، عمق و شدت يک گسست هستند. به عبارت ديگر گسست بر بستر تداوم مفهوم می‌شود و نه در استقلال از آن.

از اين رو می‌توان گفت که به شدت، عمق و دامنه اين گسست تنها از طريق مقايسه ساختار سياسی اجتماعی يک کشور در دو برهه زمانی پيش و پس از انقلاب می‌توان پی برد.

گفتيم که انقلاب يک گسست است، اما هر گسستی نيست. به سخن ديگر، انقلاب يک گسست استثنايی است. گسست‌ها در سير تحول اجتماعی و سياسی کشورهای گوناگون، از حيث شدت و گستره تغييرات، متفاوتند و همين امر خودويژگی هر انقلاب را توضيح می‌دهد. انقلاب يک پديده يکتا[۱۰] و بی‌مانند است.

انقلاب‌ها بر بستر خودويژگی‌ها، پديده‌ای استثنايی هستند و از اين رو مقايسه انقلاب‌ها به منظور رسيدن به يک تئوری عام سياسی پيرامون پديده انقلاب، تلاشی بيهوده است.[۱۱] شماری از پژوهشگران کوشيده‌اند انقلاب ايران و برآيند سياسی آن را با کمک اين تئوری‌ها توضيح دهند. در بين اين دسته از پژوهشگران، ميثاق پارسا، حتی عنوان کرده است که می‌توان با جمع بست تجربه انقلاب ايران، به يک تئوری جديد انقلاب دست يافت[۱۲]. ما در گفتارهای آينده، ضمن پرداختن به خصيصه‌های انقلاب اسلامی به دامنه، عمق و شدت گسست ناشی از انقلاب اسلامی ايران در تاريخ کشور توجه خواهيم کرد.

دکتر جمشيد فاروقی

برگرفته از [برای يک ايران]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] Discontinuity

[۲] S. N. Eisenstadt, Revolution and the Transformation of Societies, A Comparative Study of Civilization, (New York, London 1978), p. 217.

[۳] Hannah Arendt, On Violence, (London and New York 1970), p. 52.

[۴] Justification

[۵] - "مشروعيت انقلابی"، افزاری است برای توجيه رفتار غير قانونی شورش‌گران پيش از انقلاب و برای توجيه رفتار غير قانونی نيرويی که از دل طوفان‌های انقلابی پيروز بيرون آمده و قدرت را تصاحب کرده‌ است.

[۶] S.N. Eisenstadt, Revolution and the…, P. 217.

[۷] W. B. Quandt

[۸] W. B. Quandt, “the Middle East Crises”, in: Foreign Affairs, Winter 1979/80, (58, 1), p. 540.)

[۹] Anthony Parsons, The Pride and the Fall, Iran 1974‑1979, (London 1984), p. 130.

[۱۰] Unique

[۱۱] - به نظر من سخن گفتن از تئوری‌های عام و جهان‌شمول انقلاب ممکن نيست. در ادامه گفتارهای "بازخوانی انقلاب اسلامی" در بخش مربوط به ريشه‌ها و علت‌های انقلاب اسلامی به پرسش ايران‌شناس آمريکايی نيکی کدی خواهيم پرداخت. وی اين پرسش را مطرح می‌کند که آيا انقلاب، پديده‌ای قابل فهم است؟ به باور من، تلاش برای فهم انقلاب، حال هر انقلابی که باشد، تلاشی است خطا. انقلاب را نه می‌توان فهميد و نه می‌توان توضيح داد. اما ريشه‌ها، علت‌ها و پی‌آمدهای يک انقلاب را هم می‌شود فهميد و هم می‌توان توضيح داد. انقلاب‌ها را نمی‌توان با هم مقايسه کرد، چون هر يک، يک استثناست. اما ريشه‌ها، علت‌ها و پی‌آمدهای انقلاب‌ها را می‌توان با هم مقايسه کرد و سمت و سوی آن‌ها را مشخص نمود.

[۱۲] M. Parsa, Social Origins of the Iranian Revolution, (New Brunswick, London 1989

Posted on Monday, April 27, 2009 at 01:03AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>