هاشمی رفسنجانی - آیت الله سابق و به تله افتادن روباه
هاشمی رفسنجانی - آیت الله سابق و به تله افتادن روباه
بالأخره دُم روباه در تله گیر کرد. حضرت آیتالله (سابق) هاشمی رفسنجانی از هر طرف هدف حمله قرار گرفته است. «مقام معظم رهبری» میفرمایند ما قصد حذف بعضی اشخاص را نداریم اما وقتی خودشان اصرار دارند از نظام و انقلاب فاصله بگیرند چاره چیست؟![اینجا] .
در اقتفای رهنمودهای مقام رهبری، حضرت آیتالله یزدی نایب رئیس مجلس خبرگان هم پاشنۀ دهان را کشیده و هرچه طعن و لعن در چنته داشته نثار یار پار و پیرار کرده است [اینجا] . همزمان، دستورالعمل از وزارت ارشاد صادر شده است که بهمنظور «وحدت رویه» در مورد عناوین هاشمی رفسنجانی (دقیقاً به همین عنوان، بدون پیشوند و پسوند) منحصراً از عنوان دینی «حجتالاسلام» و عنوان کاری «رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام» استفاده شود ،تنزل درجۀ حوزوی و خلع پیشاپیش از ریاست مجلس خبرگان! [اینجا].
طفل معصوم لابد وقتی به گذشته میاندیشد آن زمان را بهیاد میآورد که با عیّاری و طرّاری، از قول امام راحل حدیث جعل کرد تا سیدعلی آقا را بر مسند ولایت بنشاند در حالی که «مقام معظم رهبری» آن وقت حتی عنوان آیتالله نداشت و خودش میدانست این قبا برای تنش گشاد است اما بر اثر اصرار رفیق شفیق سالهای طلبگی و دوران «مبارزه»، تن به قضا داد و پذیرفت.
رفسنجانی جانشینی خامنه ای از خمینی را در مجلس شورای اسلامی سامان داد
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
در این چندماهه، یا دقیقتر بگوئیم در چند سال اخیر که «رهبر»، ملیجک خود را بال و پر داده و بالای دست سهامداران اصلی انقلاب نشانده است، «پدرخوانده» علیرغم تمام دلخوریها، ترفندها بهکار برد تا در جایگاه «مردی برای تمام فصول» و «شخصیت فراجناحی نظام» باقی بماند. لازمۀ حفظ این جایگاه بندبازی بود و شنا کردن بین دو آب. آیتالله سابق در این هنر مهارت داشت. با «اصولگرایان» مغازله میکرد، با «اصلاحطلبان» معاشقه. در ابراز عشق نسبت به «رهبر» نیز کوتاهی بهخرج نمیداد چنان که چندین بار اظهار داشت رابطۀ من و رهبری رابطۀ عاشقانه است، من بر جناب ایشان عاشقم![اینجا] .
«پدرخوانده» چنان به زرنگی خود مغرور بود که حریفان دغا را دستکم میگرفت و باور نمیداشت که آنها نیز در دامگذاری ماهرند. شاید هم از زرنگی دمش در تله گیر کرد.
آوردهاند که روباهی هرشب به مزرعۀ روستانشینی دستبرد میزد و آنچه میتوانست میخورد، بقیهاش را هم به دندان میگرفت و میبرد.روستایی هرکار میکرد که روباه را بگیرد موفق نمیشد. سر راه روباه چالهای کَند و روی آن را با خاشاک پوشاند تا روباه در چاله بیفتد. روباه ناقلا فهمید و راهش را کج کرد و از دیوار عقب باغ وارد شد. آردی خمیر کرد و آن را به زهر آمیخت و بر سر راه روباه گذاشت. روباه بو کشید و دریافت لقمه مسموم است. لب به آن نزد. عاقبت کسی به او یاد داد که تلهای بر زمین میخ کند و تکه گوشتی نزدیک آن بگذارد تا روباه بهطمع گوشت در تله بیفتد. روستایی بدین فرموده عمل کرد.
روباه از دور چشمش به آن غذای لذیذ افتاد. با احتیاط نزدیک شد. بو کشید و اطمینان حاصل کرد که زهری در کار نیست اما از این فکر هم غافل نبود که ممکن است کلکی در کار باشد. بهجای آن که پوزهاش را با گوشت آشنا کند عقبعقب جلو رفت و خواست با دُمش اوضاع را بیازماید، ناگهان تله بهکار افتاد و دم روباه را گرفت.روباه زرنگ هرچه تقلاّ کرد تا دمش را برهاند موفق نشد. صبحدم روستایی آمد و روباه را در آن حال دید. گفت آقا روباه، تو با آنهمه زرنگی چه شد که به تله افتادی؟ روباه گفت من نیستم که در تله افتادهام، این دم من است که در تله گرفتار شده! روستایی گفت آری، دم روباه از زرنگی در تله است!
با این همه، بازی هنوز تمام نشده است. شاید آقاروباه ترفند جدیدی بهکار زند و این بار دامگذار به دام بیفتد.
یکی پرسید روباه بچه میگذارد یا تخم میکند؟ جواب شنید که از این دمبریده هرچه بگویی برمیآید!
عنوان اصلی این توشته «دُم روباه در تله!»بوده است . تیتر از خواندنیها است
http://khandaniha.eu/items.php?id=965&author=kha
Reader Comments