« آتش سوزی در اطراف صدا و سيما خبر حمله به صدا و سيمای جمهوری اسلامی | Main | وجدان جامعه نسبت به مسئله اعدام و به خصوص اعدام در ملا عام حساس شده است. »

اهل قبور" و جنبش مردم علی نديمی

"اهل قبور" و جنبش مردم
علی نديمی


حکومت اسلامی ايران بار ديگر ارواح مردگان را به مدد طلبيده است و برخلاف معمول هر ساله اينباردرماه محرم بجای ياری گرفتن از "شهيد کربلا" ترجيح داده است ببهانه ی پاره کردن تصوير خمينی از طرف دانشجويان درتظاهرات 16 آذر از "امام راحل" استمداد جويد .
شمشيری را که حکومت ولايی اينبار عليه مخالفين کشيده است شمشيری دو دم است : اگر تاکنون بدلايل گوناگون مردم از پرداخت به جناياتی که تحت هدايت و مسئوليت مستقيم خمينی خودداری و خويشتن داری کرده اند ، کشاندن وی به صحنه ی رويارويی مردم با حکومت ، خود بخود وی را از اين پس آماج خشم مردم خواهد کرد که تبعات آن چيزی جز فرو ريختن باروی افسانه ای يک جنايتکار در پی نخواهد آورد و تنديسی که با هزار افسانه ی دروغين طی سی سال از او ساخته شده است فرو خواهد افتاد . پس اين "خودزنی" بايد بهای جولان در عرصه ی ديگری باشد که به ظن قوی و بيش از هرچيز به مصاف طلبيدن مدعيان "رهبری" جنبش و مدعيات آنهاست .
حکومت اسلامی خود ميداند که برای آن بخش از جامعه که باوری به قداست خمينی ندارد و اساسا او را بنيانگزار نظام جهل و قهر و حجره دار قوانين پوسيده ی عصر حجری ميداند ، عبور از او سالهاست صورت پذيرفته است . در همان روزهايی که پير و جوان ، زن و مرد اين سرزمين را به چوغه های اعدام سپرد و با فتوای "تاريخی" خود هزاران تن از بهترين فرزندان اين آب و خاک را بخون کشيد ، نه تصوير او ، که خودش هر روز و هر شب در دلها ی داغدار مردم به آتش کشيده ميشود .
نوحه خوانی های ملايان ، تهديدهای وزير اطلاعات و دادستان کل کشور، خطبه های فرمايشی ائمه جمعه عليه " سران فتنه" و جنبش اعتراضی ونيز کارزار صدا و سيما که دوباره به پخش درهم گويی های سراپا مغلوط و معرب خمينی درسالهای خونين 60 عليه مخالفان حکومت پرداخته است ، همگی حاکی از آنست که کارگزاران حکومت برآنند که رژيم اسلامی را در مقابل چشمان "امت" و افکار عمومی جهان استريبتيزکنند و بيش از پيش چهره بنمايند . چنين بنظرمی آيد که اين "تقدير" غير قابل اجتناب همه ی نظام های خود کامه است که سقوط محتوم "تراژيک" خود را همواره با فرا خواندن ا رواح "اساطير" گذشته بصحنه تاريخ ببرند .
در اينکه حکومت اسلامی چه اهدافی را ازنبش قبر خمينی دنبال ميکند کم و بيش ميان ناظران سياسی اتفاق نظروجود دارد : سرکوب جنبش ، دستگيری "رهبران" آن و انشقاق آنچه که "جنبش سبز" نام گرفته است . با اينهمه بهمان ميزان که بر سر اهداف احتمالی کار زار اخير دستگاههای اطلاعاتی-امنيتی حکومت سرکوب ، يعنی دستگيری "سران فتنه" و کاربرد خشونت عريان و خونين اطمينان وجود دارد ، با توجه به عواقب کاملا غيرقابل پيشبينی چنين اقدامي، از جمله فرا رفتن "عملی" بخش هايی ازجنبش بسوی اعمال خشونت متقابل ، ترديد نيز وجود دارد . فراموش نکنيم که نه حکومت ، حکومت اسلامی اوائل دهه ی 60 است و نه جنبش در وضعيت آن دوره .
اما تحقق نيت ديگر حکومت ، يعنی ايجاد انشقاق درجنبش که بالقوه ميتواند آلترناتيوی در برابر حکومت اسلامی باشد ، با توجه به محدوديت های نظری و اعتقادی "رهبران " سبز و بخصوص پس از تلاشهايی که از جانب آنان برای اعلام وفاداری به بنيانگزار حکومت اسلامی صورت پذيرفت بسيار محتمل بنظر ميرسد . نا خوانی شعائر موسوی و ساير مدعيان رهبری با آنچه که مخالفان در پی آنند و در شعارهای آنان از آغاز تا کنون تظاهريافته است ، روشنتر از آنست که بتوان از آن چشم پوشی کرد .
فرصت سوزی هشت سا له ی "دولت اصلاحات " که حاصلی جزترديد بحق مردم نسبت به هرگونه تحول مسالمت جويانه در چارچوب نظام کنونی در پی نداشت ، از اين توهم غريب برميخواست که ميتوان با تکيه به يک قانون اساسی سراپا اسلامی که تمامی بندها و و اصول آن ناقض و منقوض يکديگر ومجموعا ناظر به حاکميت مطلق شريعت اسلام وبعبارت خودشان � ولی فقيه است ميتوان اين جهاز شکسته را به ساحل امن هدايت کرد . پرسه زدن بيحاصل و سترون موسوی ويارانش نيز درهمين حوزه ی معرفتی ، سياسی و راهبردی حاکميت اسلامی ، در زمانی چنين اندک نشان داده است که اپوزيسيون درون حاکميت نه مايل و نه قادر است پا را از اين دايره ی بسته بيرون بکشد .
موسوی و يارانش با ادامه ی همان خطای ديد "اصلاح طلبان" سخت بر اين باورند که با جرح و تعديلاتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی و نيز حذف و اضافاتی در آن ميتوان به گوهر خواسته ها ی معترضين در همين نظام پاسخ داد و مردم سالاری را در جامعه برقرار نمود . بنظر آنها پيش شرط لازم و ضروری شروع اين پروسه نيزاستعفا ،خلع و يا به هر طريق ديگری کنار گذاردن احمدی نژاد و تفويض رياست جمهوری به آقای موسوی است . در بُردارنمايشی نمايندگان نظری اين طيف پستی و بلندی های چشمگيرو در نفس خود متناقضی از چهره های گوناگون بچشم ميخورد. چهره هايی که پاره ای از آنان از وجاهت ملی برخوردار نبوده و درحافظه جمعی جامعه مسئوليت باری سنگين ازاوضاع کنونی و جناياتی که عليه مردم صورت گرفته است را بدوش دارند . از فقيه شرافتمندی مثل حسينعلی منتظری گرفته تا جلادی چون غفاری و کسانی مثل موسوی تبريزی دادستان انقلاب اسلامی در دهه ی شصت در اين مجموعه ی ناهمگون خود نمايی ميکنند .
پيداست که نه اين ترکيب و نه محتوای نظری چنين هيئتی که شاه بيت غزلش وعده ی بازگشت به دوران خمينی است ( که حتی تصور لحظاتی از آن برای اکثريت جامعه نفرت آفرين است ) وسلامت جامعه را در پيروی از تعاليم او می داند ، نميتواند نور عافيتی در برزخ سياه کنونی بتاباند .
اما آلترناتيوشدن ( که ارتباطی بلافاصله با مقوله ی "انقلاب" و يا "اصلاحات " و نيزشيوه و اشکال مبارزاتی جهت متحقق ساختن آنها ندارد ) دارای الزاماتی است که مهمترين شاخص آن عرضه کردن نگرشی نو و بديع درعرصه های گوناگون سياسی و اجتماعی است . چگونه ميتوان هم درتمام پيچ و خم های سياست خارجی ( و بخصوص در مسائل کليدی آن ) و هم درعرصه ی سياست های کلان داخلی حکومت اسلامی ( و ايضا "خط قرمز" ها ی آن ) آبشخور مشترک داشت و در عين حال مدعی هدايت جنبشی شد که بخش بزرگی از آن خواستاررفع و دفع و عبور از چنين نظامی است . آنچه که تاکنون ديده شده است ، حاکی از آنست که رهبری سه گانه ، بر خلاف بدنه ی جنبش که همواره در اين تقابل نابرابر با حاکميت ، در جستجو ، راهيابی و يافتن افق های آينده است ، در دور باطلی گرفتار است که دير يا زود به سرگيجه ای محتوم منتهی ميشد که شد .
هر چند بازی غريب روزگار با درگذشت آيت الله منتظری باعث گرديد ،که فرصت ساخته و پرداخته شده ی حکومت اسلامی برای تشديد سياست سرکوب عليه جنبش مردم بر باد رفته و دوباره خيابان ها به تصرف مخالفان نظام در آيد ، با اينهمه تلاش مدعيان رهبری "جنبش سبز" جهت نشان دادن وفاداری خود ( وبالتبع و بزعم آنها "جنبش سبز") به خمينی و از اينراه مقابله با ترفند اخيرحکومتيان ، تنها نشان دهنده ی فقدان درايت لازم آنها در هدايت جنبش از دالان پرمخاطره ی بحرانها و توطئه های بزرگتری است که در راهند .
بنظر می رسد که مبدعان چنين راه حل هائی فاقد ظرفيت های لازم اند تا با اندکی درنگ در رفتار بی تفاوت مردم نسبت به پاره شدن تصوير خميني، در باور خود که گويا همگی مخالفان حکومت دل در گرو خمينی و بر قراری حکومت نوع او بسته اند، شک کنند. نياز جامعه طاعون زده ما نه بازگشت به خمينی و بر قراری حکومت نوع او است بلکه ايجاد جامعه ای خرد ورز است که چشم از آسمان بريده و به قانون زمينی گردن نهد . منطقی تر نبود � به مثال - که آقايان موسوی و کروبی ضمن اعلام برائت خود ، فرصت را برای دفاع از حق دگر انديشی ( يعنی برای کسانی که ساعتشان با آنها ميزان نشده ) بعنوان ارزشی والا � که در جامعه ی ما هيچگاه فرصت پاگيری نيافته است � مغتنم ميشمردند و رنگارنگی جامعه ی متکثر ايران را برخ تمام خواهان حکومتی ميکشيدند ؟ حتی از پايگاه ادعايی خود ، هشيارانه ترنبود که حد اقل در حد آيت الله منتظری معصوميت را طلق مطلق 12 امام شيعيان ميشمردند؟ اينکه ديگر شعار ساختار شکنانه نيست ، فقه شيعه است و مورد قبول همه ی صاحبان اجتهاد .
حاکميت های مبتنی بر استبداد هيچگاه بدلخواه و براحتی قدرت را به نيروهای بالنده ی تفويض نکرده اند . هر چه قدرت متمرکز تر و ملاط و دستمايه اعمال قدرت خشن تر و ماشين سرکوب بهتر روغنکاری شده باشد ، تبعات گذار به "تغيير" خونبارتر است ، خاصه آنکه در شرايط کنونی ايران که کوهی از مشکلات و نارضايتی عمومی بر زندگی مردم سايه افکنده و حکومت اسلامی از حل آنها بدلايل مختلف عاجز است . برای مقابله با اين حکومت که تنها و همواره از راه ايجاد تنش ، چه در سياست خارجی و چه در رويارويی با مخالفان ، وجود نکبت بار خود را تحميل کرده است ، داشتن جسارت کافی درعرضه ی خواسته ها و راهکارها ی نيل به آن ، که منطقا بايد با راهکارها و سياست های قدرت حاکم در تفارق وتعارض ماهوی باشد ، از شروط اساسی موفقيت در اين مبارزه است و اين همان چيزی است که "رهبری سه گانه " ی ادعايی ، تاکنون از آن محروم بوده است .
وين 23 دسامبر 2009
alirezan@aon.at

2 دی 1388    00:15Balatarin
Posted on Thursday, December 24, 2009 at 02:51AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>