مردم جهان بهوش باشند تا از جنګ سوم جهانی اجتناب کنند
با سلام
حتما اینروزها در مورد طرح اقتصادی اوباما که قرار است بزودی رییس جمهور امریکا بشود شنیده اید. حتما هم در مورد طرحهای اقتصادی کشورهای دیگری چیزی نشینده اید. خب ظاهرا طرح اقتصادی امریکا که به حساب یک چهارم کل اقتصاد دنیاست حتما تاثیر مهمی بر اقتصاد دنیای سرمایه داری و از جمله ایران خواهد داشت.اینکه قیمت نفت تایین کننده وضعیت اقتصادی ایران است خبر جدیدی نیست و اگر اوباما اقتصاد امریکا را از رکود عظیم نجات دهد بالنتیجه اقتصاد جمهوری "اسلامی" را هم نجات خواهد داد بنابراین اینروزها مشکل است که اشاره ای به اقتصاد دنیا و بخصوص امریکا نکنیم چرا که این رکود یک رکود جهانیست. سرنوشت همه کشورهای سرمایه داری در یک مقطع بشدت بهم گره خورده است. اگر امریکا سقوط کند بقیه هم همزمان سقوط خواهند کرد. نتیجتا در تمام کشورهای سرمایه داری همه چشم انتظار ناجی جدید سرمایه داری آقای اوباما هستند. ایشان هم حتی قبل از آنکه زمام امور را رسما بدست بگیرد هر روز سراسیمه در برابر دوربین ها ظاهر شده و بشارت میدهد که اقتصاد را با تسهیلاتی نزدیک به یک تریلیون دلار از مهلکه نجات خواهد داد. غافل از آنکه در یکسال گذشته رییس جمهور فعلی آقای بوش و همکارانش در بانک مرکزی چند تریلیون دلار هزینه کرده ولی عملا وضع فرقی نکرده.
آیا آقای اوباما موفق خواهد شد؟ آقای اوباما هم نمیتواند و نخواهد توانست کاری کند. در بهترین حالت آنچه را که نهایتا اتفاق خواهد افتاد را به تعویق میندازد. در گذشته در باره ریشه های این بحران عظیم سرمایه داری جهانی نوشته بودم و در آینده هم خواهم نوشت. در اینجا به یکی از مسایل و آن بوجود آمدن و از بین رفتن پدیده حبابها میپردازم. علت بوجود آمدن حبابهای بورس٬ اوراق قرضه٬ مسکن٬ نفت و غیره اینست که دول سرمایه داری برای کنترل بحرانهای اقتصادی از سیاست پولی و مالی استفاده کرده و پول با نرخ سود بسیار نازل را در اختیار بانکها میگذارند. بانکها هم با دریافت وام ارزان از یکطرف و دادن وام با چند درصد سود بالاتر از طرف دیگر بعنوان واسطه و دلال پول هنگفتی بجیب میزنند. وام گیرنده ها هم با دستیابی به این وامها به سوداگری پرداخته و در بازار سهام و مسکن و غیره سرمایه گذاری میکنند. این توهم در ذهن وام گیرنده ها شکل میگیرد که قیمتها تا ابد بالا میروند. همه میخواهند از بقیه سبقت بگیرند و مدام سوداگران وامهای بیشتر و بیشتری را صرف اینگونه سرمایه گذاریها میکنند. نفت را ظرف چند ما به نزدیک بشکه ای 150 دلار میرسانند و چند ماه بعد حباب ترکیده و به زیر 40 دلار میرسد. این قانون بسیار مهم نادیده گرفته میشود که هر کالایی ارزشی دارد و قیمت کالا حول ارزش کالا نوسان میکند. در دراز مدت متوسط قیمت کالا با ارزش کالا منطبق است. بنا براین قیمت کالا (تورم را در نظر نگیریم) نمیتواند تا ابد بالا برود و نهایتا باید بزیر ارزش برود و اینجاست که حباب میترکد.
آقایان بوش و اوباما و بانک مرکزی امریکا هم اکنون سعی دارند که قیمت مسکن و بقیه کالاها را بالا نگه دارند و نگذارند حبابها بیش از این بترکند. از این روست که برای مثال بانک مرکزی امریکا نرخ سود را تا حد صفر پایین آورده است. "هلی کوپتر بن" لقب رییس بانک مرکزی امریکاست. ایشان گفته اند که اگر لازم باشد با چرخ بال آنقدر پول پخش میکند تا جلوی تورم منفی را بگیرد.
اروپا و بقیه کشورها هم از همین مدل پیروی میکنند. آیا هیچ وقت یاد خواهند گرفت؟ نه. چاره ای هم ندارند. سقوط سرمایه داری برایشان قابل قبول نیست.
در رکود عظیم قبلی دنیا که از سال 1929 میلادی شروع شد آقای روزولت هم همین کارها را کرد اما ره بجایی نبرد تا آنکه نهایتا با براه انداختن جنگ جهانی دوم و انهدام نیروهای مولده بسیاری از کشورها و گشودن بازارهای جدید بر بحران غلبه کرد.
جنگ جهانی سوم راه حل نهایی بحران فعلی؟ امکان آن چقدر است؟ سرمایه به این راحتی ول کن نیست. فقط با آگاهی و اراده و عمل عموم میتوان از شرش رهایی یافت.
بله بازار بورس هم با شروع کار آقای اوباما رونق جدیدی خواهد گرفت اما این رونق کوتاه مدت خواهد بود و اوضاع بدتر از آنچه است خواهد شد و بازار بورس از این هم پایین تر خواهد رفت. نگاه کنید به راه حل ژاپن که سالهای پیش و قبل از همه وارد این بحران شد. دولت ژاپن با هزینه کردن مقادیر ذیل سعی در مهار بحران کرده و میکند:
10/7 تریلیون ین در اوت 1992 میلادی
13/2 تریلیون ین در آوریل 1993
6/2 تریلیون ین در سپتامبر 1993
15/3تریلیون ین در فوریه 1994
14/2تریلیون ین در سپتامبر 1995
16/7تریلون ین در آوریل 1998
23/9 تریلیون ین در نوامبر 1998
18 تریلیون ین در نوامبر 1999
نرخ سود بانک مرکزی 0/1
و این در شرایطی بوده که بقیه دنیا هنوز وارد رکود نشده بود و اما هم اکنون شاهد بدتر شدن اقتصاد ژاپن هستیم. اینهمه پول از کجا آمد و به کجا رفت؟ فقط در شرایط بسیار مساعدی که به آن اشاره کردم توانستند یک امر اجتناب ناپذیر را به تعویق بیندازند.
جمهوری اسلامی هم یادش به اصل 44 افتاده و مذبوحانه سعی دارد راه حل برون رفت از بحران را پیدا کند. بحرانی که کشورهایی را که معتقد به حداقل دخالت دولت در امور اقتصاد هستند را مجبور به دخالت هر چه بیشتر کرده و به اصطلاح دوباره به کنزین روی آورده اند در ایران سران جمهوری اسلامی را بیاد کم کردن دست دولت انداخته. اینست کمدی تراژدی سیستم فاسد عقب مانده. همانطور که قبلا هم گفته بودم رسالت این رژیم همین است که هست.
در امریکا بانکها دیگر مانند گذشته وام نمیدهند چرا که میترسند وام پس داده نشود. همچنین کسانی که هنوز شاغلند هم به صرفه جویی روی آورده و کمتر مصرف میکنند. در چنین شرایطی طرح اوباما همانند بوش اینست که جای مصرف کنندگان را بگیرد و پول خرج کند. پولی که مقداری از آن با اوراق قرضه بدست میاید و بقیه هم بدون پشتوانه چاپ میشود. اینست راه حل ایشان. این پول معادل پولی که با ترکیدن حبابها از بین رفته نیست و از طرف دیگر همانطور که شاهدیم دولت با در دست داشتن انحصار چاپ پول نمیتواند برای همیشه قیمتها را بطور مصنوعی بالا نگه بدارد. ریشه اصلی این بحران جای دیگریست.
ارژنگ
ګروه مطالعه اقتصاد ایران در یاهو
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
از افشا
در تایید نظر جناب ارژنګ و این که دنیا بطرف جنګ و نابودی میرود نوشته زیر را تقدیم میکنم
سرمایه داری وقتی که در بحران است از سه راه میتواند کمک بگیرد
اول ـ اختراعات دوران ساز 2ـ گشودن سرزمینهای جدید 3ـ جنگ از میان این سه گروه عوامل «درمان کننده»، تنها عامل اول از درون نظام سرچشمه میگیرد، گرچه درمانی است ناپایدار و موقت اما مفید و منطقی است. پل سوئیزی از سه اختراع دورانساز نام میبرد: کشف ماشین بخار، (که انقلاب صنعتی و بنیانگذاری کل زیرساخت صنایع جهان سرمایهداری پیشرفته از اواخر قرن 18 تا اواخر قرن 19 بر پایه آن قرار داشت)؛ کشف لکوموتیو و کشف موتور با احتراق درونی (اتومبیل). دو اختراع اخیر هر یک موجب تغییر جغرافیای اقتصادی بخش عظیمی از جهان سرمایهداری (بویژه امریکا) شد. نتیجه نهايی دو درمان دیگر (گشودن سرزمینهای جدید و جنگ) یکی عقبماندگی و نابودی تدریجی بخش بزرگی از بشریت و دیگری انهدام دهها میلیون انسان در اروپا و دیگر نقاط جهان بوده است. حال اگر در نظر بگیریم که دیگر در جهان جايی برای تسخیر و گسترش بازارها نمانده و اختراع دورانساز دیگری ـ از نوع اختراعات پرعظمتی که نام بردیم ـ در افق دیده نمیشود، درمییابیم چرا عامل جنگ، گسترش سرسامآور بودجه نظامی و تسلط مجتمع نظامی ـ صنعتی بر سرنوشت کشورهای اصلی سرمایهداری، بویژه امریکا نقش تعیین کنندهای برای جلوگیری از بحران و فروپاشی نظام پیدا کرده است. این پدیده از جنگ دوم جهانی برای سکانداران نظام حاکم بر امریکا آشکار شد، چرا که در جریان بحران عمیق 33-1929، با وجود پیادهکردن برنامه نیودیل(New Deal) (با سفارش اقتصاددان بزرگ انگلیسی جان مینارد کینز(John Maynard Keynes)) برای ایجاد اشتغال و بالابردن قدرت خرید مردم، نتوانستند اقتصاد را از بحران نجات دهند. آنچه اقتصاد امریکا را نجات داد، جنگ دوم جهانی، ورود امریکا به این جنگ و بالا رفتن سرسامآور بودجه نظامی دولت و در نتیجه تبدیل بخش وسیعی از صنایع امریکا به صنایع نظامی بود. آنچه موجب رونق بیسابقه اقتصاد امریکا از اواسط دهه 1940 تا اواسط دهه 1970 شد، عبارت بود از: 1ـ ترمیم خرابیهای جنگ در اروپا 2ـ بالا رفتن قدرت خرید مردم امریکا در اثر پساندازهای عظیم زمان جنگ 3ـ «انقلاب» اتومبیل و دگرگونی بزرگ جغرافیای اقتصادی امریکا (خانهسازیهای گسترده در حومه شهرهای بزرگ، ساختن دهها میلیون کیلومتر جاده و گسترش صنایع وابسته به صنعت اتومبیلسازی مانند نفت، فولاد، لاستیک، شیشهسازی، پلاستیکسازی، چرمسازی و...) 4ـ جنگ کره، جنگ ویتنام و جنگ سرد که در مجموع بیش از 10 تریلیون دلار برای مالیاتدهندگان امریکايی خرج برداشت.
نوشته فوق قسمتی از نوشته استاد محترممرتضی محیط است که در این وبلاگ هم درج شده است و با جستجوی در پنچره جستجو این وبلاگ میتوانید به تمام آن دسترسی داشته باشید.
آیا اشغال افغانستان و عراق و احتمالا کشور های دیگری در آینده میتواند تشانه ای از این بحران باشد و این که آیا در نهایت دنیا بسوی جنگ بزرگی با کشتار بسیار بیشتر از جنگ جهانی دوم حرکت نمیکند؟
Reader Comments (1)
در واقع توليد موبايل و تلفن. دستى و كسب و كار اينترنتى يكرعامل مهمى در كم شدن احتمال جنگ هاى بزرگ بود.