« ملایان همراه سیاست اسراییل و کشتار هستند | Main | خاتمی: نبايد آمد، ممکن است آمدن ما هزينه مملکت را زيادتر کند »

خوشا ایران و وضع بی مثالش»»»»»»» خداوندا نګه دار از زوالش



خون ما فدای کربلاست نه غزه!... د. سيد عليرضا دليری




در روايات طنز آميز بازاريان آمده است: روزی يکی از جهانگردان فرانسوی برای دنيانوردی به ايران آمدند. از بخت شوم و يا شور و ترش آن بيچاره سفرشان مصادف بود با محرم ما ايرانيها. ايشان وقتی از اينجا به ديار خود برگشتند يکی از روزنامه نگارها موی دماغشان شد و دو پا در يک کفش که بايد يک تک پا مصاحبه ای از شما بگيرم.
سؤال اول اين بود: ايران را چگونه يافتی؟

ايشان در جواب گفتند: در حقيقت ايران را بيشتر از آنچه گمان می بردم يافتم. مردمی چرب زبان، ميهمان نواز، و غربی دوست، با فرهنگی شرقی زيبا و تمييز... ولی چيزی که خيلی مرا بدرد آورد؛ عقب ماندگی رسانه ای اين کشور بود: گويا در اين کشور اخبار بر کول مورچه های لنگ حمل ميشود. بطور مثال عرض کنم: نزديک به هزار و چهار صد سال پيش يکی از امامانشان در کربلا کشته شده بود. و تازه خبرش به ايرانيان رسيده بود و همه داغدار و پريشان به سر و روی خود می کوبيدند!...
اين حکايت تلخ هر سال، و شايد هر ماه، و اگر راستش را بخواهيد حکايت هفته وار ما ايرانيهاست. از هر سالمان بيش از ۹۰ روز عزاست. گريه بر تاريخی که بيش از دو نيمش را تاريخ نويسان خودشان دروغ می پندارند!
هميشه گمان می کردم ما ايرانيان از نژادی غير از نژاد ساير مسلمانها هستيم. در همه چيز با جهان اسلام فرق داريم؛ عيدهای ما غير از عيدهای آنها... نماز ما غير از نماز آنها... روزه ی ما دو روز بعد از روزه ی آنها ... خلاصه ما برای خود اسلامی ايرانی زده داريم. با رنگ و بو و فهم و درکی مخصوص بخود... هر جوری بخواهيم می دوزيم و آنطور که ميلمان باشد پينه می زنيم و گردن تاريخ و متون دينی را مطابق خواسته های خود کج می کنيم!
اما امسال کشف جديدی به ليست اکتشافات نگارنده اضافه شد. و آن اينکه ما ايرانيها با تمام بشر همخوانی نداريم. ما را رهی است و آنان را ره ديگر... گويا ما در منظومه ای غير از منظومه ی آفتابی و يا شمسی آنان بسر می بريم!!
امروز عاشوراست. و مردم سراسيمه وار بسوی جايی در حرکتند. زن و مرد، پير و جوان، دختر و پسر هم شتابان بيرون می دوند، برخی زنجيره های آهنين و برخی تبرهايی کوچک و برخی کاردهايی تيز در دست دارند، ذهنم به ناگاه شروع کرد به زدن پنچها در ششها: اول گمان بردم که اينها بسوی غزه در حرکتند، شايد ملت ايران تصميم خود را گرفته و ميخواهد رژيم صهيونيستی اين غده سرطانی منطقه را از ريشه بر کند. و هزار و يک شايدهای ديگر ذهنم را گل آلود کرد.
بلا فاصله تصميمم را گرفتم و دستهايم را بالا زده به آشپزخانه هجوم برده يک پروند چاقوی ميوه کشی را به جيب زده در پی مردم براه افتادم.
اين لشکر کاملا مسلح به تمام سلاحهای سرد روز به يک مرکز بسيار بزرگ که حسينيه امام صادق نام داشت رسيد. از داخل حسينيه سر و صدای گريه و زاری بود و داد و فرياد. گفتم شايد اينجا غزه است و بم افکنهای اسراييلی مشغول درو کردن مردم بيگناه.

هر کس وارد می شد سراسيمه پيراهنش را پاره می کرد و شروع به سيلی و مشت زدن به سر و صورت و سينه خودش، و اگر مسلح به زنجير بود که پوست کمر بيچاره اش را می کند. و اگر تبر زينی در دست داشت پيشانيش را می شکافت..
مردی هرکول که به آقای سليمانی قهرمان کشتی سابق کشورمان شبيه بود پسر بچه مظلومی را گرفته با چاقويی تيز يا ابا الفضل گويان سرش را چون هندوانه کاشان به دو نيم تقسيم کرد...
مات و مبهوت به اين خونهای سرخی که در راه هيچ و پوچ ريخته می شوند، و به اين مردم با عقل و شعور حيرتزده زل زده بودم.
تمام دنيا چه مسلمان و چه مسيحی؛ چه ديندار و چه بی دين، چه در جهان به اصطلاح اسلامی و چه در غرب استعمار پيشه، همه دنيا امروز به درد مظلومان ستمديده فلسطينی می نالد. و بر لاشه های کودکان معصوم اشک ناتوانی و نوحه یأس می سرايد. و ما ايرانيان چنين غافل از دنيا و دين خود را اسير يک مشت خرافات و يک عده آخوند مذهب ساز و دين فروش و جاه طلب و دنيا پرست کرده ايم.
آخر چرا؟!..
آيا ما مسلمان نيستيم تا بحال برادران مسلمانمان در غزه بناليم..
و آيا ما انسان نيستيم تا بدرد انسانهای مظلوم و ستمديده بگرييم..
يا اينکه براستی ما در منظومه ای ديگر و در کره ای ديگر بسر می بريم، و نظام پست و تلگراف ما هنوز بر پشت مورچه های لنگ سوار است و خبر غزه را به ما نرسانيده.
خبر کربلا و شهادت امام حسين (ع) تازه پس از هزار و چهارصد سال بما رسيده! خبر غزه کی خواهد رسيد؟ خدا بهتر می داند.
چه خوش گفته است بابای ايران زمين آن بلبل خوش خوان:
بنی آدم اعضای يکديگرند
که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت ديگران بی غمی
نشايد که نامت نهند آدمی

__________________
نجات ایران در دموکراسی متکی بر خرد جمعی و حقوق بشر بعلاوه خود کفایی علمی و اقتصادی است

Posted on Saturday, January 10, 2009 at 09:30PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>