« اسلام - حكم قتل يك انسان بخاطر عقايدش - | Main | قوانین اسلامی شیعه »

تشکیل حماس هدایت شده و بنفع جهانخواران بود

                                    

                                             صبح به خير، حماس! - يوری آونری
                                            برگردان: محمد علی اصفهانی


                                                                  صبح به خير، حماس!

                                                                     يوری آونری
                                                            برگردان: محمد علی اصفهانی             

                                    

يوری آونري، نويسنده، روزنامه نگار و فعال سياسی صلح طلب اسراييلي،

 و از بنيانگذاران حرکت معروف Gush Shalom يا ˝جمعيت صلح˝

 به فارسي، و ˝کتلة السلام˝ به عربي، چندان نيازی به معرفی ندارد.
آنچه فارسی شده اش را می خوانيد مقاله ی تازه ی اوست به تاريخ

 اوّل مارس. اين مقاله را نه يک فلسطينی نوشته است؛ و نه حتی

 نويسنده يی اسراييلی از نوع ميشل وارشاوسکی ها و يا اَهارون شابُتی ها.
ستم بی حد و حصر اسراييل بر مردم فلسطين، به خصوص بر

 مردمی که ماه ها و ماه هاست که تنها به جرم فلسطينی بودن و

 فلسطينی زاده شدن، در نوار غزه، اسير يکی از بی رحمانه ترين

 و بی سابقه ترين اشکال تحريم قرار گرفته اند ادامه دارد؛ و

 شب و روزی نيست که چندين کودک ناشکفته ی فلسطينی را

اسراييل، در برابر چشمان بسته ی ˝جامعه ی جهاني˝ پرپر نکند.

همان چشمان بسته يی که فقط وقتی باز شدن را به صلاح خود

 می بينند که واقعه ی تلخی از نوع واقعه ی اخير حمله ی

 محکوم يک فلسطينی تک و تنها و غير مسئول و به مرحله ی

 جنون رسانيده شده به يک مدرسه ی آموزش بنيادگرايی يهودی

 در بيت المقدس اشغالی اتفاق بيافتد؛ نه جنايات شبانه روزی و

 بی وقفه ی از پيش طرّاحی شده و سازمان يافته و مورد بحث

 و بررسی و تصويب قرار گرفته ی يک دولت به تمامی معنا

 تروريست مجهّز به پيشرفته ترين امکانات و سلاح های نظامي

، عليه مردمی غارت شده و بی پناه و تنها.
اين مقاله، تلاشی است برای ـ در حد امکان ـ راهی يافتن برای

خروج از فاجعه ديرپايی که گويا خيال پايان يافتن ندارد، از

 سوی نويسنده يی اسراييلی که عميقاً به منافع کشور اسراييل

فکر می کند و در همان چهارچوب می نويسد.

ما اسراييلی ها در جهانی از اشباح و هيولا ها زندگی می کنيم.

 ما با آدم های زنده و سازمان های عينی نمی جنگيم. بلکه به

 جنگ شياطين و ارواح خبيثه يی می رويم که اصلاً برای اين

 ظاهر شده اند که ما را نابود کنند.
اين جنگ، جنگ ميان ˝فرزندان روشنايي˝ با ˝فرزندان تاريکي˝

است. ميان خوبی مطلق و بدی مطلق. اينچنين نگاه می کنيم

 ما به مسأله. و طرف مقابل نيز.
بياييم اين جنگ را از اين فضای مجازي، به روی زمين محکم و

 عينی بياوريم. تا زمانی که ما اين قلمرو دهشت و کابوس را

 ترک نکنيم، نه يک سياست معقول ميسر خواهد بود و نه يک

گفتگوی عقلانی.

بعد از پيروزی حماس در انتخابات فلسطين، Gush Shalom

[جمعيت صلح ـ جنبشی اسراييلی که يوری آونری از بنيانگذاران

 آن است ـ م]

اعلام کرد که اسراييل بايد با حماس مذاکره کند.
و اينک در اينجا، پاسخ به چند پرسش که از آن پس، از همه سو بر

 سر من رگبار شده اند ر می آورم.

٭ پرسش:
آيا شما حماس را دوست داريد؟
٭ پاسخ:
اصلاً. من باور های لاييک بسيار قوی دارم؛ و مخالف هر نوع

ايده ئولوژی يی هستم که سياست را با مذهب در هم بياميزد. چه

مذهب يهودي؛ چه اسلام؛ و چه مسيحيت. چه در اسراييل؛ چه در

 جهان عرب؛ و چه در آمريکا.
اما اين، مانع از آن نشده است که با حماس صحبت کنم.

 همانطور که با ديگرانی هم که با آن ها همعقيده نيستم

صحبت می کنم.
اين، مانع از آن نشده است که ميهمان حماس شوم؛ سعی

 کنم که آن ها را بفهمم؛ و با هم تبادل نظر کنيم.
در ميان ايده های حماس، ايده هايی هست که من دوست

دارمشان؛ و ايده هايی هست که من دوست ندارمشان.

٭ پرسش:
بعضی ها می گويند که حماس را اسراييل ˝ساخته˝ است.

آيا اين گفته ی آن ها واقعيت دارد؟
٭ پاسخ:
اسراييل، حماس را ˝نساخته˝ است. اما قطعاً در آغاز کار حماس،

 به او کمک کرده است. به اين شکل:
در طی ۲۰ سال نخست اشغال فلسطين، رهبران اسراييل، سازمان

 آزادی فلسطين PLO را دشمن اصلی خود می دانستند. از همين

 رو نسبت به سازمان های فلسطينی يی که آن ها فکر می کردند که

 می توانند باعث به تحليل رفتن سازمان آزادی فلسطين شوند نظر

 مساعد نشان می دادند.
به عنوان مثال می شود از تلاش مضحک آريل شارون ياد کرد

 که می خواست ˝شهرک های متحد˝ عربی يی بسازد که در نقش

 عوامل اجرايی اشغالگران انجام وظيفه کنند.
دستگاه اطلاعاتی اسراييل، که در تمام اين ۶۰ سال اشغال فلسطين

 تقريباً هيچ وقت قادر نبوده است که وقايع جهان عرب را پيش بينی

 کند، در مورد حماس هم دچار اشتباه محاسبه شده بود.
دستگاه اطلاعاتی اسراييل اينطور فکر می کرد که ظهور غير

 منتظره ی يک سازمان اسلامی خواهد توانست سازمان آزادی

فلسطين را که يک سازمان لاييک است تضعيف کند. و

 از همين رو در آن ايام اوليه، نظاميان اسراييل حاکم بر

 سرزمين های اشغالي، هر فلسطينی يی را که در امور سياسی ـ حتی

 در جهت صلح ـ فعاليت می کرد به زندان می انداختند؛ اما با ميليتان های

 مذهبی کاری نداشتند.
مسجد ها تنها مکان هايی بودند که فلسطينيان می توانستند در آن جا گرد

هم بياييند و برای فعاليت های سياسی آماده شوند.
اتخاذ چنين سياستی از طرف اسراييل، البته، محصول نا آگاهی کامل آن

از فهم اسلام و واقعيت زندگی فلسطينی بود.

حماس ـ به صورت رسمی ـ درست پس از آغاز نخستين انتفاضه در

 پايان سال ۱۹۸۷ بنا نهاده شد.
سرويس های امنيتی اسراييل (که با نام های شاباک و شين بت

شناخته شده اند) در ابتدا با حماس برخوردی ملايم داشتند. و

 فقط يک سال، بعد از تشکيل حماس بود که آن ها شيخ احمد

 يا سين، بنيانگذار حماس را دستگير کردند.
و طنز آميز است اين که امروز می بينيم که درست بر عکس

 آن زمان، رهبران اسراييلی از سازمان آزادی فلسطين حمايت

 می کنند به اين اميد که بتوانند اينچنين حماس را تضعيف کنند!
نشانه يی روشن تر از اين، برای اثبات حماقت ˝خبرگان˝ ما،

در آنچه به اعراب مربوط می شود وجود ندارد. آميزه يی

 از نخوت و خفّت.
حماس برای اسراييل، بسيار بيشتر از آنچه سازمان آزادی فلسطين

 خطرناک بوده است، خطرناک است.

٭ پرسش:
آيا پيروزی حماس در انتخابات به اين معناست که اسلام در

 ميان فلسطينی ها در حال پيشروی است؟
٭ پاسخ:
نه الزاماً. اينطور نيست که فلسطينی ها، از ديروز به امروز،

 يکباره مذهبی تر شده باشند.
البته اين درست است که يک حرکت کند اسلاميزاسيون در

منطقه وجود دارد. از ترکيه تا يمن. و از مراکش تا عراق.
و اين، در کشور های عربي، عکس العمل نسل جوان عرب است

 در برابر شکست ناسيوناليسم لاييک در حل و فصل مسائل ملی

 و اجتماعی آن ها. ولی چنين چيزی باعث زلزلزله در جامعه ی

 فلسطينی نشده است.

٭ پرسش:
پس چرا حماس برنده شد؟
٭ پاسخ:
دلايل زيادی برای اين امر وجود دارد. اصلی ترين اين دلايل اين

 است که فلسطينی ها قانع شده اند که از طريق مسالمت آميز،

 هيچ چيزی از اسراييل عايدشان نخواهد شد.
اوّل، بعد از مرگ ياسر عرفات، فلسطينی ها اينطور فکر کردن

د که اگر محمود عباس را به عنوان رييس جمهوری خودشان

انتخاب کنند، اسراييل و آمريکا، آنچه از عرفات دريغ می داشتند

 را به او خواهند داد. ولی بعد، فهميدند که آنچه دارد رخ می دهد

 درست بر عکس انتظار آن هاست: يک گفتگوی واقعي، هيچ محتوا

 و مفهومی ندارد وقتی که هر روز و هروز، کولونی ها رشد و

 گسترش بيشتری پيدا می کنند.
فلسطينی ها با خود گفتند:
ـ اگر را ه های مسالمت آميز، بی نتيجه مانده اند، پس

 طبيعی است که راهی به جز روش های غير مسالمت آميز

 باقی نمی ماند. و اگر قرار شود جنگی در بگيرد، کسی بهتر

 از رزمندگان حماس نيست.
و دليل ديگر:
فساد های بزرگ در دستگاه رهبری کننده ی فتح، چنان ابعادی

 يافت که باعث انزجار اکثر فلسطينيان شد.
تا وقتی که ياسر عرفات زنده بود قضيه، فرق داشت. برای

 اين که همه اين را ميدانستند که ياسر عرفات شخصاً انسانی

شريف و درستکار است. ارزش و اهميت بسيار زياد عرفات

 در نبرد ملی فلسطين باعث می شد که مردم به نقاط ضعف

 دستگاه تحت مديريت او زياد توجه نکنند.
از سوی ديگر: حماس به عنوان يک سازمان سالم و

 عاری از فساد، شناخته شده بود با رهبرانی درستکار.
نهاد های اجتماعی و آموزشی حماس، که مخارجشان عمدتاً به

 وسيله ی عربستان سعودی تأمين می شد، بسيار مورد حرمت و

 بزرگداشت مردم بودند. چند دستگی ها و اختلافات درونی فتح نيز

 به کانديدا های حماس کمک کرد.
حماس، البته، در هيچ انتخابات مشابهی شرکت نکرده بود. اما اينطور

 تصور می شد ـ و حتی خود حماس هم اينطور تصور می کرد

 ـ که چيزی در حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد آرا حاصل حماس شود.

٭ پرسش:
آيا می توانيم به صورتی معقول، انتظار داشته باشيم که فلسطينيان،

 خودشان حماس را مضمحل کنند؟
٭ پاسخ:
تا زمانی که اشغالگری اسراييل ادامه دارد، کوچکترين شانسی در

 کار نيست. در همين هفته، يک ژنرال اسراييلی گفت که اگر

 اسراييل عمليات خود را [علاوه بر آنچه در غزه می کند ـ م]

 در کرانه ی باختری رود اردن [محل استقرار دولت محمود عباس ـ م]

 همچنان ادامه ندهد و وقفه يی در اين عمليات ايجاد کند، حماس در

 آنجا هم جانشين محمود عباس خواهد شد.

محمود عباس، پا بر روی گل رس دارد: پاهايی آمريکايی و اسراييلی.

 و اگر فلسطينی ها اعتمادی را که هنوز نيز به او دارند از دست بدهند،

 او فرو خواهد افتاد.

٭ پرسش:
اما چگونه می توان با سازمانی به قرار تفاهم و سازش رسيد که

اعلام می کند که هرگز اسراييل را به رسميت نمی شناسد، و

 منشورش هم خواهان نابودی دولت يهودی است؟
٭ پاسخ:
اين اصطلاح ˝به رسميت شناختن˝، اصلاً احمقانه است؛ و

 فقط بهانه يی است برای اجتناب از ديالوگ با حماس. ما نيازی

 نداريم که به اين که کسی ـ هر کسی ـ ما را به ˝رسميت˝ بشناسد.
وقتی که آمريکا شروع به مذاکره با ويتنام کرد، از ويتنام

 نخواست که او را به عنوان يک دولت آنگلوساکسون، مسيحي،

 و کاپيتاليست، به رسميت بشناسد.
اگر ˝آ˝ يک توافقنامه با ˝ب˝ امضاء کند، اين يعنی که ˝آ˝، ˝ب˝ را

 به رسميت شناخته است. مابقي، همه چرند است و جفنگ.
اين های و هوی امروز بر سر منشور حماس، های و هوی ديروز

 را به ياد می آورد که بر سر منشور سازمان آزادی فلسطين به

 راه انداخته شده بود.
و آن، در واقع، سندی بی اهميت بود که سال ها به وسيله ی

 نمايندگان اسراييل مورد استفاده ی ابزاری قرار می گرفت تا توجيه

 و بهانه تراشی يی باشد برای رد کردن گفتگو با سازمان آزادی فلسطين.
زمين و آسمان را به هم دوختند تا سازمان آزادی فلسطين، آن را لغو کند.

 امروز چه کسی از آن منشور، حتی يادی هم می کند؟
کار ها و رفتار های عينی امروز و فردا هستند که اهميت دارند؛

 نه کاغذ های ديروز!

٭ پرسش:
ما بايد با حماس از چه حرف بزنيم؟
٭ پاسخ:
قبل از هر چيز : يک آتش بس. وقتی که از جراحتی خون جاری

 است، قبل از درمان جراحت، بايد جلو ريزش خون را گرفت.
بار ها، حماس، پيشنهاد آتش بس کرد. همانچه در عربی به آن ˝هُدنه˝ گفته

 می شود.
و اين آتش بس، يعنی متوقف کردن هر نوع عمليات جنگی: هم پرتاپ

 قسام و گراد و خمپاره از طرف حماس و سازمان های ديگر

 فلسطيني؛ و هم پايان دادن به ˝قتل های نشانگيری شده˝ و تاخت و

 تاز و تهاجم، و محروم کردن مردم فلسطين از غذا، از طرف اسراييل.

گفتگو بايد به وسيله ی مصری ها هدايت شود. مخصوصاً به اين

 دليل که مصری ها بايد مرز ميان نوار غزه و سينا را باز کنند.

 غزه بايد آزادی زمينی و دريايی برای ارتباط با جهان داشته باشد.
اگر حماس، خواهان اين شود که آتش بس، کرانه ی رود اردن را

هم [که مورد تجاوز دائمی و مستمر اسراييل است ـ م] شامل شود،

 بايد در اين مورد نيز صحبت کرد. چنين موردي، ديالوگی سه

 جانبه می طلبد ميان حماس، فتح، و اسراييل.

٭ پرسش:
آيا حماس از آتش بس برای تسليح خودش استفاده نخواهد کرد؟
٭ پاسخ:
قطعاً. درست مثل اسراييل. شايد بالاخره يک روز ما هم موفق شويم

 که راهی برای دفاع در برابر موشک های کم برد پيدا کنيم.

 [خواننده، طبعاً متوجه طنز تلخی می شود که يوری آونری متعمداً

برای نشان دادن بی معنا بودن اين ˝دغدغه˝ به کار برده است.

 با مقايسه ی امکانات ناچيز و ابتدايی حماس، در برابر توان و

 امکانات نظامی پيشرفته و فوق مدرن دولت اسراييل!]

٭ پرسش:
اگر آتش بس، محقّق شود، مرحله ی بعدی چه خواهد بود؟
٭ پاسخ:
متارکه ی جنگ. صلح غير رسمی. چون برای حماس، مشکل ايجاد

 می شود اگر بخواهد يک قرارداد رسمی صلح دائمی با اسراييل

امضاء کند: بنا به دلايل سياسی و مقطعي، عمر خليفه ی دوم ناچار

 شده بود که پس از فتح فلسطين، اين سرزمين را به عنوان يک

 ˝موقوفه˝ ـ يعنی سرزمينی متعلق به خدا ـ اعلام دارد. زيرا

نگران آن بود که همچنان که در مورد سوريه پيش آمد،

 سرداران او، سرزمين فلسطين را بين خودشان تقسيم کنند.
و اين مسأله ی متعلق بودن سرزمين فلسطين به خدا، شبيه آن

چيزی است که مذهبی های خود ما می گويند که اگر يهوديان،

 اندک قطعه يی از سرزمين فلسطين را رها کنند، مرتکب گناه

شده اند؛ چرا که خدا صريحاً اين سرزمين را به آن ها وعده داده است.

˝هُدنه˝ که حماس آن را قبول دارد در واقع امر، جايگزين و

 معادل صلح است. و مقوله يی است عميقاً جا افتاده و محکم

 در سنت های اسلامی...
از آنجايی که ˝هُدنه˝، دارای ضمانت اجرايی در اسلام است،

 تجاوز از آن و زير پا گذاشتنش توسط مسلمانان با ايمان، غير ممکن است.
يک ˝هُدنه˝ می تواند ده ها سال طول بکشد و تا بی نهايت ادامه يابد.

و اين يعنی صلح. در صورتی که رابطه ی ميان دو طرف، زمينه ی

 عينيت يافتن صلح را به وجود آورد.

٭ پرسش:
بنابر اين، آيا يک صلح رسمي، غير ممکن است؟
٭ پاسخ:
برای اين هم راه حل وجود دارد:
حماس اعلام کرده است که مخالف گفتگو ی صلح محمود عباس

 با اسراييل نيست؛ به شرطی که نتيجه ی حاصل شده از اين گفتگو

 به رفراندم گذاشته شود. و اگر مردم فلسطين، آن را تأييد کنند،

حماس اراده و تصميم مردم فلسطين را خواهد پذيرفت. اين را

 خود حماس اعلام کرده است.

٭ پرسش:
چرا حماس، اينچنين خواهد کرد؟
٭ پاسخ:
حماس نيز مثل همه ی نيرو های سياسی ديگر فلسطيني،

خواهان قدرتی است سياسی در دولت فلسطينی يی که

 در مرز های ۱۹۶۷ تشکيل خواهد شد. و بنابر اين،

 نيازمند آن است که از اعتماد اکثريت مردم برخوردار باشد.
ذرّه يی ترديد وجود ندارد که اکثريت وسيع فلسطينيان،

خواستار دولتی برای خود هستند و صلح. و حماس به

 خوبی اين را می داند و هيچ عملی که اکثريت را از او

 دور کند انحام نخواهد داد.

٭ پرسش:
و در ميان اين همه، جای محمود عباس کجاست؟
٭ پاسخ:
بايد اورا وادار کرد که با حماس به توافق برسد. بر مبنايی

از همان نوع ˝توافق مکه˝.
ما فکر می کنيم که اين کاملاً به سود اسراييل است که با

 دولت فلسطينی يی که هر دو حرکت بزرگ فلسطين را

در خود جا داده باشد مذاکره کند. چون در اين صورت،

 توافق به دست آمده، تقريباً مورد قبول تمام اقشار مردم فلسطين

 خواهد بود.

٭ پرسش:
آيا زمان به نفع ماست؟
٭ پاسخ:
سال ها Gush Shalom به افکار عمومی اسراييل گفت که:
ـ بياييم با رهبری لاييکی که ياسر عرفات نماينده ی آن است

مذاکره کنيم. وگرنه، نزاع ملّي، به يک نزاع مذهبی بدل خواهد شد.
و متأسفانه اعلام خطر ما، درست در آمد.
آن هايی که سازمان آزادی فلسطين را نخواستند بپذيرند، حالا

در برابر خودشان حماس را می بييند. و اگر ما نتوانيم با حماس

 به توافق برسيم، با سازمان های اسلامی افراطی تری رو به رو

 خواهيم بود. از جنس طالبان در افغانستان.

http://www.ghoghnoos.org

٭ عنوان و لينک مقاله:
Good Morning, Hamas
www.counterpunch.org/avnery03042008.html

************************************************************

از افشا:

وقتی که شاه گفت به علت خطر برای کشور لازم است

 احزاب از بین بروند و مردم در زیر یک حزب و آن

هم رستاخیز جمع بشوند منظورش بخطر افتادن رژیم شاهی

 بود.رژیمی که علیرغم رفاه اقتصادی استبدادی بود و در

 حلقه نوکری جهانخواران.اما شاه بعینه میدید که در پاکستان

 اسلامیستها قدرت را بدست گرفته اند و این نمیتواند بدون

 دلخواه جهانخواران باشد.وقایع افغانستان و تشکیل هلال

 اسلامی از ایران و افغانستان و پاکستان و دنیای عرب

 برای میخکوب کردن شوروی نشان میدهد که شاه هنوز

 بقدر کافی از این سیاست سر در نیاورده بود.او که

 اسلامیستها را برای سرکوب کمونیستهای مخالف خودش

 از زندانهایش آزاد کرده بود و اسلامیستها از طریق

 شبکه های مساجد و ملایان سازمان یافته بودند جایگزین بسیار

 مناسبتر از شاه برای مبارزه با شوروی بودند ولی شاه با

همین شوروی قرار دادهای همکاری بزرگی بسته بود و در

 زمانی که ایجاد ذوب آهن (بخوانید صنعت و تکنولژی )

 در ذهن هر ایرانی نشانه پیشرفت شمرده میشد این شوروی

 بود که این آرزو را بر آورده بود و همکار شاه بود و در نتیجه

 از نظر جهانخواران نامطمئن حتی اگر شاه بنیابت از

جهانخواران در ظفار بر علیه کمونیستها جنگیده بود و یا برای

 دفاع از منافع جهانخواران خواستار اقدام نظامی در شاخ

 افریقا (سومالی )هم بود ولی غرب بالاتر از این را میخواست.

اگر شاه یک نفع بغرب میداد خمینی آماده بود دهها نفع

 برای جهانخواران بدهد .رابطه ملایان با آمریکا و جهانخواران

 هیچ گاه قطع نبوده است و حتی با گروه های جنگ طلب

 مثل جمهوری خواهان بیشتر رابطه داشتند مثل اکتبر سورپرای

ز که بریگان قول داده بودند که گروگانهای دیپلمات سفارت

 آمریکا را در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر آزاد نکنند

 و این چنین هم کردند و بعدا این همکاری با ایران کنترا

 دنبال شد تا حدی که امروز جرج بوش با سر آمدن زمان

افشای آن فعالیتها اولین دستورش عدم انتشار آن اسناد

بوده است تا ریگان و پدرش و ملایان و آمریکا را از شرمندگی

 نجات دهد.امروز امریکا بقدر کافی وجه منفی در بین جهانیان

 پیدا کرده است و اگر این اسناد هم اعلام شود بیشتر احترام

 ملل را و مردم جهان را از دست خواهد داد.از سوی دیگر

 میبینیم که در قبال این همکاری آمریکا دو جمهوری اسلامی

افغانستان و عراق را با از بین بردن دشمنان ملایان یعنی طالبان

و صدام ایجاد کرده است.آیا این تصادفی بوده است که

 نیرو های ضد صدامی و مزدوران ملایان یعنی نیروهای مجلس

 اعلای عراق که در مدت دهه ها زندگی در ایران و تغذیه و

 نمک گیر شدن از سوی ملایان براحتی ساختمانهای دولتی را

همزمان با تهاجم آمریکا و انگلیس در عراق اشعال کنند و نخست

 وزیر عراق هم از این گروه باشد.مزدوران ملایان آمریکایی

هستند و ملایان هم چنین اند.در و.اقع شاه و ملادلالان تولیدات

 غرب بودند و هستند ولی ملایان بیشتر از شاه وابسته هستند.

تاسیس حماس هم در همین رابطه برای تصعیف نیروهای

 سکولار و عقل گرا در منطقه صورت گرفته است و

 حمایت ملایان از حماس در همان خط حمایت اسراییل و

 آمریکا در تشکیل حماس و تضعیف سازمان های غیر مذهبی

 فلسطینی است.

همان طور که شاه با اطاعت از جهان خواران از قدرت

 طرد شدملایان هم در نهایت به همان سرنوشت خواهند رفت.

این قضییه را در کنار دوران گذار اگر قرار دهیم و این که

 اقتصاد آمریکا رفته رفته ضعیف تر و اقتصاد رقبای آمریکا

 مثل چین و اروپای متحد قوی تر میشود؛نشانه وضعی مثل

 زمان جنگ جهانی دوم است که انگلیس از ابر قدرتی پیاده

میشد تا  جایش را ابر قدرت دیگری بگیرد (بخوانید آمریکا)

 این جای گزینی برابر بود با کشتار 80 میلیون انسان.زیرا

 آلمان ادعای این ابر قدرتی را میکرد و خواستار سلطه جهانی

 بود.در این دوران گذار جدید و با این پیشرفت های عظیم در

 تسلیحات انتظار مرگ و میری تا ده ها برابر زمان جنگ جهان

ی دوم میرود مگر این که با جهانی کردن ارزشهای دموکراتیک

سیاستهای دول را از ضد حقوق بشر بودن خالی کرد.امروزه ملل

 مستقل و قدرتمند منافع خود را دنبال میکنند و هر جا که لازم

 میبینند حقوق بشر را برای پی گیری منافع خود زیر پا میگذارند

 مثل سرنگونی آلنده سرنگویی مصدق و یا حمله غیر قانونی

 به عراق و اشغال آن که مورد تایید سازمان ملل نبوده است.

تا زمانی که سیاست های جهانی منافع بشریت را بر منافع

ملی ترجیح ندهند دموکراسی موجود در حال فعلی  در سطح

 ملی و جهانی کارساز نخواهد بود و منشا تروریسم خواهد بود:

تروریست کسی است و یا گروهی است و یا دولتی است که

اجازه نمیدهد مسایل ما بین انسانها و جوامع بر اساس عقل

 (عقلی که ماموریتش کشف حقیقت و جستجوی منافع

همه بشریت امروز و آینده است ) و عدالت ( که حداقل آن حقوق

 بشر است ) حل شود.پیگیری منافع ملی توام با حرکات ضد

 حقوق بشری از سوی قدرتهای بزرگ عاملی اساسی در عدم

 رشد دمکراسی و اشاعه خشونت در جهان است و البته در

 این مواقع ادیان سامی که عامل خشونت هستند ابزار

مناسب و رو برشدی خواهند بود.در واقع دول غربی بلاصطلاح

 دمکراتیک با این گونه پی گیری منافع ملی تیشه بریشه

 خود و مردم ملل عقب مانده میزنند : مثلا برای رابطه

اقتصادی و سود تجاری اعمال ضد بشری ملایان و یا

 حکومتهای دیگر را نادیده گرفته و بنحوی انکار میکنند.

پس از نوشتن نظر بنده در روشنگری

  دیگران هم نظراتی داده اند که با هم میخوانیم:

 

                                                                                                                  ازافشا 

ای-میل:   http://efsha.squarespace.com/blog/

12:07 21 اسفند 1386

من کشتار فلسطینان و هر کس دیگری را محکوم میکنم.
از نظر من تروریست کسی است که اجازه ندهد مسایل
موجود در بین افراد انسانی و ملل بر اساس عقل(عقلی
که ماموریتش جستجوی حقیقت و رفاه بشریت امروز و
 آینده است ) و عدالت ( که حداقلا عدالت حقوق بشر
 است).رفتار های اسراییل تروریستی است.از آن گذشته
 من معتقدم که تاسیس اسراییل در خاک فلسطین هم
یک اقدام تروریستی بوده استو سازمان ملل و اعضای
آن حق ندارند مثلا پیراهن آقای ناصر را بمن ببخشند و
 حتی بدون پیشنهاد آقای ناصر و بزور.ملت فلسطین
 صاحب سرزمین خودش است و سازمان ملل حق
 نداشته است سرزمین فلسطین را کوچکتر بکند
 یعنی نصف به فلسطین و نصف به اسراییل بدهد.
عملا حالا اسراییل با قلدری بیش از نصف فلسطین
 را تسخیر کرده است.پس از بقدرت رسیدن ملایان
 هم فلسطینیان بیشتر از گذشته تحقیر و کشته شده اند
 که نشانه مصرف داخلی داشتن حمایت از فلسطین
 (امت اسلامی ) برای ملایان است.همین ملایان
 که از مسلمان سنی فلسطین حمایت کرده اند حتی
 اجازه نداده اند یک مسجد سنی در تهران و یا هر
 شهر دیگری ساخته شود که نشانه دشمنی ملایان
 با مسلمین سنی است و حتی با شیعیان هم ملایان
 دشمند چنانکه در جنگ جمهوری آذربایجان با
 روسیه و ارمنستان ملایان با کمکهای نظامی به
ارامنه در سرکوبی شیعیان آذربایجان و اشغال
 خاک آذربایجان کمک کردند.بسیاری از مساجد
 شهر های اشغال شده به طویله تبدیل شده است
 که عکسهایش هم موجود است.
همه ما لازم است بر اساس عقل و عدالت موصوف
 فکر کنیم و تهمت بدیگران نزنیم.


نام:   ناصر

ای-میل:  

22:57 20 اسفند 1386

جناب بی نام ! در اين حقيقت، که جمهوری اسلامی
 رژيمی ارتجاعی و ضد مردمی است،ترديدی نيست.
 ترديد واقعی در نيت اشخاصی از قبيیل ،افشا،
 سلطنت طلبان مزدور و مجاهدين است که زير
 پوشش"ضديت" با جمهوری اسلامی و لفاظيهای
 "چپ"مشاطه گر جنايات امپرياليست آمريکا
و دولت جنايتکار و نژادپرست اسرائيل شده اند.
کسانی که جنايات 60 ساله اسرائيل و امپرياليست
 آمريکا نسبت به مردم فلسطين و عرب منطقه را
 به بهانه ارتجاع حاکم بر ايران از ديد مردم پنهان
 می کنند،قبل از اينکه انگيزه شان ناشی از نفرت
 به ارتجاع حاکم بر ايران باشد ، آن ، ناشی از
 دلبستگي و اميدشان به اهداف امپرياليستی
 امريکا و اسرائيل است.اگر چنين نيست چگونه
است که کامنت طولانی جناب افشا با بيش از 60 خط ،
 اين چنين برای مستور کردن جنايات و سياست
 نسل کشی اسرائيل در نوار غزه به "صحرای کربلا"
 می زند ، خود را به کوچه علی چپ می زند و از
 هر موضوع با مورد و بی مورد سخن به ميان
 می آورد ، به جز اصل و انگيزه مطلب فوق،
 يعنی کشتار مردم بی دفاع غزه توسط نژادپرستان
اسرائيلی.
جناب بی نام ! هوش و ذکاوت خوانندگان اين سايت
 را دست کم نگيريد.


نام:  
ای-میل:  
09:46 20 اسفند 1386
اقای ناصر اصل مطلب همانگونه که اقای افشا بدرستی
 تحلیل کردند این است که رژیم سرمایه داری جمهوری
 اسلامی رژیمی است وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم
 و هنوز تاریخ مصرفش به اتمام نرسیده است.


                                                                                      نام:  ناصر                                                           
ای-میل:  
20:48 19 اسفند 1386
آقای افشا! از هر دری نوشته ای.از "رفاه اقتصادی" زمان
 شاه تا نوکری ملاها،از افغانستان تا عراق،از جنگ
جهانی دوم تا چين واتحاديه اروپا .ولی در ارتباط با
 اصل مقاله خود را به آن راه زده ای و دو کلام از
 جنايت و نسل کشی دولت نژادپرست اسرائيل که
 کل مقاله در ارتباط با جنايات آن است ننوشته ای.
آقای عزيز! موضوع مقاله روشن و واضع است.
 آن ترجمه نوشته يک اسرائيلی شرافتمند است
 که قلبش از کشتار وحشيانه مردم بی دفاع فلسطين
 در غزه به درد آمده است،واز دولت نژادپرست
 خودی می خواهد که هر چه زودتر از اين کشتار
 دست بکشد و جنايت و آدم کشی را متوقف کند و
 درهای زندان غزه را به جهان آزاد باز کند.
آقای افشا! اين است اصل مطلب فوق.
 لطفاً در اين مورد نظر بدهيد.

Posted on Sunday, March 9, 2008 at 01:29AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>