مذهب بر ضد اخلاق واقعی است
منبع: http://72.14.253.104/search?q=cache:nNIfpDMV JukJ:gandjalikhany2007.blogsky.com/ %3FPostID%3D13+%D8%AA%D9%81%D8%AE% DB%8C%D8%B0&hl=en&ct=clnk&cd=7&gl=us
|
|
یکشنبه 23 اردیبهشت ماه سال 1386 |
|
دین ضامن اخلاق درجامعه است! (شرح سفسطه)بسیاری از افراد در مورد اخلاقیات اسلام صحبت میکنندو میگویند اسلام خوب استچون انسان را به کارهای خوب دعوت میکند، اگر اسلامنباشد جامعه پر از دروغ و آدم کشی و.. خواهد شد. غرب رانگاه کنید، غرب با آزادی دادن به همجنسگرایانبه قوم لوط برگشته است، اگر اسلام وجود نداشته باشد خانواده ازبین خواهد رفت و...معمولا دلیل اینکه کسانی دروغ میگویند و یا دزدی میکننداین نیست که این افراد نمیداننددزدی کردن و دروغ گفتن کار بدی است ، یا اینکهکسی به آنها نگفته است کهاین دست کارها ناپسند و منفی هستند . در واقع شاهکاریکه ادیان انجام میدهنداین است که میگویند خوبی خوب است و بدی بد است، آیا تکرار اینمسئله که دروغ بد است و یا دزدی بد است باعث میشود که آدمها دروغنگویند و یا دزدی نکنند؟ هرگز! آیا کسی پیدا میشود که بگویددزدی خوب است و دروغ گفتن بد نیست؟ آیا پیامبراسلام واقعا هنر کرده است که مثلا گفته است دزدی بد است؟کسانی که فکر میکنند دین ضامن اخلاق در جامعه است درواقع درک بسیار سبکی از جامعه شناسی و روانشناسیو ماهیت انسان دارند. انسانها ربات نیستند که نیاز به یک سریدستور العمل ها داشته باشند که بخواهند آنها را مو بهمو اجرا کنند، اینکه شما برای مردمی تکرار کنید که خوبی خوباست و بدی بد است هرگز باعث ترویج خوبی و از بینرفتن بدی نمیشود.اینکه چرا در جامعه جرم و پلیدی وجود دارد و چه راهکارهاییبرای کم کردن این چیزها باید ایجاد شود سوال ساده ای نیست،علومی مانند روانشناسی، جامعه شناسی وجرمشناسی همواره در پی پاسخ دادن به این پرسشها هستند،پس تا اینجا باید دانستکه دین کار بزرگی برای ترویج اخلاقیات نمیدهد،دین تنها میگوید خوب خوب استو بد بد است، کسی نیز برعکس آنرا مدعی نمیشود،یعنی کسی نیست که بگوید خوب بد استو بد خوب است! و این گفتار دین شرط کافی برای ایجادجامعه اخلاقی تر نیست! اندیشهدینی تنها تعدادی از اخلاقیات بسیار پیش پا افتاده راپشت سر هم تکرار میکند در حالیکه نه تنها هیچ برنامه ای مثبت و عاقلانه برای ایجادجامعه ای که در آن اخلاقیات اجراشوند و شرایط دروغ نگفتن و... در آن پیش بیاید ندارد،بلکه شرایط جهنمی ای ایجاد میکنندکه همه افراد مجبورند در آن شرایط دروغ بگویند وآدمهای پلیدی باشند که همواره بهدنبال بیرون کشیدن گلیم خود از آب و زیر پاگذاشتن حقوق دیگران باشند، نظیرآنچه امروز به عنوان فروپاشی اخلاقی مردم ایرانبعد از 57 مطرح است.کار دیگری که دینداران آنرا ضمانت اجرایقوانین اخلاقی دینی میدانند ترس از قیامت است،آنها فکر میکنند انسانها مانند خردسالان از جانوران تخیلی و متافیزیکیمیترسند، و در واقع خود دین داران واقعا از این چیزها میترسند،اما چیزی که ترس آنها را تسکین میدهد بیحساب و کتاب بودن مفاهیم دینی و کشکی بودن آنها است،مثلا از احادیث بر می آید که شما اگر یک نماز جماعت بخوانیدبه قدری ثواب کرده اید که اگر تمام درختان عالم قلم شوندو تمام آبهای جهان جوهر شوند و تمام جن و انس و فرشته کاتبشوند، نمیتوانند مقدار این ثواب را بنویسند، یا مثلا وقتی شمابرای امام حسین گریه میکنید، امام حسین در روزقیامت شما را شفاعت خواهد کرد، این دست شوخی ها که ازفساد شدید دستگاه قضائی تخیلی الهی خبر میدهند باعث میشودکه افراد چندان نیز در ترس از گناهان خود به سر نبرند،چون راه برای توجیه جرائم بسیار زیاد است، دین اصولاآنقدر مبحث گسترده و بی در و پیکری است که شما میتوانیدهر کاری را که انجام میدهید یا هر اندیشه دینی ایرا با استفاده از خود مفاهیم دینی توجیه کنید،این است که این ترس نیز چندان ضمانتمطمئنی نیست! چون چیز پایداری نیست! از اینگذشته اینکه شما تلاش کنید مردم رادر ترس و وحشت نگه دارید تا کاری را نکنندیک کار کاملا ظالمانه است...همین بیپایه بودن و توجیه پذیر بودن مفاهیم دینی بزرگترینعلت ضد اخلاق بودن پدیدهدیانت است، دین داران به همین دلیل که مفاهیم دینی آنها بیپایه و اساس است انسانهایی به شدت قانونگریز هستند، چون قوانینالهی خود را بالاتر از هر قانون دیگری میببینند.دین داران خدا را در خود میبینند، بجای اینکه خود را طرفدار خداببینند، خدا را طرفدار خود میبینند، کارهای خود را میتوانندبه سادگی به خدا بچسبانند، معمولا آدمهایمذهبی دشمنان خود را دشمنان خدا میخوانند و یا رسماً آنها راشیطانی و شر مینامند، این باعث میشود که شخص بههر کاری که خود فکر میکند درست است دست بزندبا توجیه اینکه این کار بر رضای خداوند است. خمینی، هیتلر، بن لادن،محمد رسول الله ، دستگاه حکومتی کاتولیکها و بسیاری دیگر ازجنایتکاران تاریخ، دشمنان خود را دشمنان خدا نامیده اند و نابودیآنها را خواست خدا میدانند.دین داری و جادوگری وصوفیگرایی چون بر پایه های ضد علمی و غیر منطقیاستوار هستند، و اصولا مراتبی از فرضهای غلط و ادعاهایبدون استدلال، پایه های آنها را تشکیل میدهند، ذاتا به سمت جزمیت دراندیشه و اخلاق حرکت میکنند، و جزمیت دشمن بزرگ اخلاق است.بسیاری از اخلاقیات در حال تغییر هستند، مسئله برده داریروزگاری کاملا اخلاقی بود، همجنسگرایی روزگاری کاملا ضداخلاقی بود، نابرابری حقوق زن و مرد روزگاری کاملا منطقیبه نظر میرسید، اما امروز همه اینها و هزاران مسئله مربوطبه اخلاق دیگر به شدت تغییر کرده اند. اما مفاهیم دینی چونتغییر نمیکنند با اخلاقیات جدید سر دشمنی دارند،برای همین است که بزرگترین دشمنان اخلاقیات نوین در تمامدنیا همواره دین داران بوده اند. تنها دشمنان جدی مفاهیمیکه برای رفاه و آرامش و در نتیجهسعادت و اخلاق بشری وجود داشته و دارند همانا دین دارانعالم هستند. دین دارن معمولاجدی ترین مخالفان، مفاهیم اخلاقی زیر هستند.
باید توجه داشت که اینها همگی اصول و برنامه های اخلاقی ای هستندکه شرایط زندگی بهتر و اخلاقی تر را برای جامعه پدیدمی آورند و اکثر دین ها با این مفاهیم مشکل اساسی دارند. این جورمفاهیم هستند که باعث میشوند در جامعه ای جرمو جنایت کمتر وجود داشته باشد و افراد کمتر پرخاشگر باشند وبه یکدیگر دروغ بگویند نه ترساندن انسانها با اینکه اگر دروغ بگوییددر روز آخرت سرب داغ در حلق شما ریخته خواهد شد!ادیان معمولا مبتنی بر فرهنگهایی هستند که آن دینها در آنجاشکل گرفته اند، بنابراین اخلاقیات دینی معمولا در جغرافیای مشخصی اخلاقی حسابمیشوند، نه تنها حوزه اخلاقی بودن اخلاقیات دینی توسطجغرافیا محدود میشود بلکه این حوزه محدود به تاریخ وزمان نیز میباشد ، ادیان پر از مفاهیمی است که روزگاریدر منطقه ای اخلاقی به شمارمیرفتند اما در منطقه و زمان ما کاملا غیر اخلاقی به حساب میروند،چون دین داران اسلامی تمام تلاششان بر این است که زندگی ای شبیه تربه زندگی اعراب بادیه نشین زمان محمد داشته باشند مفاهیمغیر اخلاقی بسیار زیادی را وارد جامعه میکنند. مثلا حضرتامام و بسیاری از علمای دینی شیعی میفرمایند:مسئله ۲۴۱۰ در رساله :"اگر کسى دختر نابالغى را براى خود عقد کند و پیش از آنکه نه سالدختر تمام شود، با او نزدیکى و دخول کند، چنانچه او را افضا نمایدهیچ وقت نباید با او نزدیکى کند"افضاء یعنی یکی شدن مجرای حیض و غائطتحریر الوسیله مسئله 12:کسیکه زوجه اى کمتر از نه سال دارد وطى او براى وىجایز نیست چه اینکه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما سایرکام گیریها از قبیل لمس بشهوت و آغوشگرفتن و تفخیذ( اشکال ندارد هر چند شیرخواره باشد، و اگر قبلاز نه سال او را وطى کنداگر افضاء نکرده باشد بغیر از گناه چیزى بر او نیست ،و اگر کرده باشد یعنىمجراى بول و مجراى حیض او را یکى کرده باشد و یا مجراىحیض و غائط او را یکى کرده باشد تا ابد وطى او بروى حرام مى شود، لکن در صورت دوم حکم بنابراحتیاط است و در هر حال بنا بر اقوى بخاطر افضاء از همسرىاو بیرون نمى شود در نتیجه همه احکام زوجیت بر اومترتب مى شود یعنى او از شوهرشو شوهرش از او ارث مى برد....."تفخیذ یعنی شهوت رانی کردن با ران.این جور مفاهیم که متاسفانه تمام تعالیم دینی از این قبیلهستند روزگاری کاملا عقلانیو اخلاقی به نظر میرسیدند، در حالی که امروزه کاملا غیر اخلاقیحساب میشوند و دین دارانمعمولا بصورتی بسیار مضحک سعی میکنند بگویند اینها هنوز هم اخلاقی هستند واشکالی ندارند، این مسئله نیز خود دلیل دیگریستبر ضد اخلاق بودن دین!محمد یک تاجر بود و به همین دلیل، الله خدایی که محمد خلق میکندویژگیهای یک تاجررا دارد، در قرآن بسیار از واژه های سود، ضرر و معامله استفادهمیشود، مثلا در سورهماده گوساله (بقره) آیه 245 میگوید:
دین داران در واقع در حال تجارت با خدا هستند، تجارتی کهدین داران فکر میکنند در آن سود بسیار خواهند برد، مثلا نمازجماعت میخوانند که فلان قدر ثواب ببرند، نماز شبمیخوانند که فلان قدر ثواب ببرند، حال اگر دین داران ازروی مفاهیم دینی، کار خوبی را نیز انجام بدهند، مثلا درکارهای خیریه شرکت کنند، مانند این است که دارند معاملهمیکنند، یعنی 1000 تومان میدهندو 70000 تومان سود میکنند، بنابر این، ارزش کارهاینیک این افراد از لحاظ انسانی واقعا چیزی نیست،این افراد کار خوب را بخاطر خوبی اشانجام نمیدهند، بلکه تنها در یک معامله شرکت میکنند.مسیحیان اعتقاد دارند که عیسی مسیح خود را برای جامعه بشریتفدا کرده است. عیسی مسیح واقعا چه کار بزرگی انجام داده است!؟فرض کنید شما هر روز باید نان و پنیر و تخم مرغ بخورید،شخصی به شما میرسد و ضمانت میکند، اگر خود را جلویاتوبوس بیاندازید، از فردایش هر روز بجای تخم مرغ،چلو کباب خواهید خورد و هیچ مشکلی برای شما پیشنخواهد آمد، حال آیا این اصلامنطقی است که شما خود را جلوی اتوبوس نیاندازید؟عیسی مسیح در واقع اطمینان داشت که با بالای صلیب رفتنبه بهشت خواهد رفت (البته مسیحیان واقعا در مورد تثلیث رایمستقلی ندارند و خود هنوز گیج هستند که بالاخره مسیح خودخداست یا یک انسان که پسر خداست!) بنابر این هیچفداکاری ای انجام نداده است!. همچنین حزب اللهی هااز شهدای دوران جنگ ایران و عراق بسیار استفاده ابزاریمیکنند. میگویند این افراد از خود گذشتگی کرده اند وبرای دفاع از اسلام، کشته شده اند. اگرفردی آنقدر به اسلام اعتقاد دارد که حاضر است در راه اسلامکشته شود، آن فرد اطمینان دارد که به جایی بهتر از جاییکه در آن زندگی میکرده است خواهد رفت، اطمینانداشته است که با کشته شدن به حوری های بهشتی و جوی هایعسل و شیر و سایر لبنیات در بهشت دست خواهد یافت،بنابر این تنها یک معامله انجام داده است و ازخودگذشتگی چندانی نکرده است، ولی اگر شخصی برایدفاع از میهن و مردمش به جنگ رفته باشد، واقعااز خود گذشتگی بزرگی کرده است چون نه تنها چیز چندانیبدست نمی آورد بلکه خیلی از چیزها را نیز از دست میدهد،بنابر این اخلاقیاتی که دین داران از آنها صحبتمیکنند برای آنها ارزش مادی دارد و مانند یک معامله است، واز لحاظ انسانی و معنوی بی ارزش به حساب میرود.دین داران خوبی را برای خوب بودنشانجام نمیدهند، بلکه گوسفندوار به دستورات دینی عملمیکنند تا سود کنند!فرض کنید شخص گردن کلفتی بهمحله ای وارد شود و بگوید هرکس از این به بعددروغ بگوید من سیخ داغ در چشمش فرو خواهم کرد.حال اگر اهل محله دروغ نگویند آیا کاری اخلاقی انجام داده اند؟آیا میتوان اهل این محله را بخاطر اخلاقمداربودن ستایش کرد؟ هرگز! مثال خداباوران نیز اینگونه اند،نظام اخلاقی دینی مبتنی بر ترس از یک خدای گردن کلفت است،چنین نظامی اساساً ارزشی اخلاقی ندارد و در بسیاریاز موارد تبدیل به نظامی ضد ارزشی و ضد اخلاقی میشود.جامعه ای که در آن حقوق همگان رعایت میشود و مردم از رفاهنسبی برخوردار باشند جامعه ای اخلاقی خواهد شد، مردم در چنینجوامعی که احساس نمیکنند حقوقشان ضایعشده است بسیار کمتر جرم انجام میدهند و انسانهایی زیباروتر و زیبا خو تر میشوند! ومسلما دین هرگز چنین برنامه ای را برای بشر نیاورده است،اجرا شدن بهتر و بیشتردین یعنی بیشتر سنگسار کردن، بیشتر دست و پا قطع کردن،بیشتر اندیشه کشی کردنو به همین دلیل هرچقدر جامعه ای دینی تر است و مفاهیم دینیدر آن بیشتر اجرا میشوند، آن جامعه عقب افتاده تر و مردم آنعصبی تر و عبوس تر هستند، مانند کشور پاکستان، عربستانو ایران، و هرچقدر مفاهیم دینی در کشورهایی شخصی تر وحاشیه ای تر در نظر گرفته شوند، مردم آن کشور ها در زندگیخود شادتر و اخلاقی تر هستند، کمتر دروغ میگویند،کمتر دزدی میکنند و کمتر جرم و جنایت میکنندمثل سوئد، کانادا، سوئیس و...دین دارن بسیار خشونت طلب هستند، معمولاجنگ کردن، اعدام کردن، نابود کردن، ویران کردن اولین راه حل هاییست که دین داران برایمشکلات پیشنهاد میکنند، و اینمختص مسلمانان نیست، بقیه مذاهب نیز معمولا چنینهستند، تندرو ترین آدمها وجنایتکار ترین آدمها معمولا عقاید مذهبی دارند. دین دارانبه دلایلی که ذکر شد و به آنها اشاره شده است، خدا را پشتسر تمام جنایات خود میدانند، و به همین دلیل استکه دلخراش ترین و خشن ترین اتفاقات تاریخ بشریمعمولا انگیزه های دینی داشتهاست، دین داران با رضایت تمام جنایت میکنند و ازجنایات خود لذت میبرند، به یکمثال از کتاب اوریانا فالاچی ژورنایست و نویسنده معروفایتالیایی که در مورد تروریسم اسلامی در کتاب "خشم و غرور"نوشته شده است توجه کنید:"اما بگذارید به شما در مورد دوازده مرد ناپاکی بعد از جنگبنگلادش در شهر داکا اعدام شدند بگویم تا خنده تان به گریه تبدیل شود. آنها را در مقابل بیست هزار آدم دیندارو مومن بر روی زمین ورزشی استادیوم شهرداکا با سر نیزه در حالی که تماشاگرانیکه روی صندلی نوشته بودند و با گفتن الله اکبر تشویقشانمیکردند و دوازده مرد به شدتپیچ و تاب میخوردند اعدام کردند. مومنان به شدتفریاد "الله اکبر، الله اکبر" سر داده بودند. آری میدانم رومی های باستان، آن رومی هایی کهفرهنگ من مفتخر به نام آنهاست، دراستادیوم های مخصوص، خود را با تماشای مسیحی هاییکه جلوی شیر انداخته میشدند تا شیر آنها را بخورد سرگرممیکردند. آری میدانم، خوب میدانم که در کشورهایاروپایی حتی مسیحیان، همان مسیحیانی که خدمت آنها به تاریخ تفکر را علی رقم آتئیست (بیخدا) بودنم به رسمیتمیشناسم، خودشان را با دیدن آتش گرفتن مرتدها سرگرممیکردند. اما مدت زیادی از آن دوران گذشته است،ما اندکیمتمدن تر شده ایم. و حتی آن فرزندان الله باید بفهمند کهدیگر بعضی کارها را نباید بکنند. وقتی که دوازده مردرا سلاخی میکردند، یک پسر بچه خود را بر رویجلادان پرت کرده بود تا بتواند برادرش را که محکوم بهاعدام بود نجات دهد. جلادان با پوتینهای نظامیشان بهصورتش کوبیدند .اگر حرف مرا باور ندارید گزارش مرا با گزارشهایی کهخبرنگاران فرانسوی و آلمانی که همچون من شگفت زده شدهبودند مقایسه کنید.یا شاید بهتر باشه که به عکسهایی که یکیاز آنها انداخت مراجعه کنید. به هر حال این هنوز چیزینیست که میخواستم آنرا بیان کنم. سر انجام بعد از کشتار، آنبیست هزار آدم مومن (خیلی از آنها زن بودند) از رویصندلی ها بلند شدند و بر روی زمین استادیوم آمدند.نه بصورت یک جمعیت پراکنده، نه، بلکه بصورت کاملا منظم و سازمان یافته، با هیبت و وقار. آرام آرام یک صف تشکیل داند. با نام الله، بر روی جنازه ها راه رفتند و فریاد میزدند، الله اکبرالله اکبر. آنها را مانند دو برج دوقولوی نیویورک ویران کردند وبه فرشی خون آلود از استخوان های خرد شده تقلیل دادند."اگر در تاریخ ادیان مرور کوتاهی بکنید خواهید دید که جنایاتینظیر این بسیار در کنار جنایاتی مثل قتل عام سال1367 در نظام آقا امام زمان، حمله اعراب به ایران،تجاوز به زنان ایرانی در جنگ عراق در شهر قصر شیرین،نسل کشی بابی ها در ایران، کشتن سرخپوستها در آمریکا،زنده سوزاندن یهودیان در اروپا، دوران وحشتناکانگیزاسیون در اروپا و قتل عام یهودیان توسطه محمد،کشتن عیسی مسیح توسط یهودیان،حملات 11 سپتامبر، قتل عام مسلمانان بوسنی توسط صربها و... همه و همه انگیزه های مذهبی داشته اند، حتی اگر قبول کنیمکه دین باعث میشود که افراد دروغ نگویند، تاریخ نشان میدهدکه کثیف ترین جنایات تاریخ با انگیزه های دینیصورت گرفته است و همواره فاسد ترین نظامهای جهان،نظامهای مذهبی از قبیل حوزه، کلیسا، کنیسه و.. بوده اند.نگاهی کوتاه به ادبیات ملل مختلف از جمله ایران نشان میدهدکه قشر مذهبی بویژه سردمداران مذهب و دین در جامعهیعنی روحانیت همیشه بعنوان دزد، فاسد، جانیو... معروف بوده و هستند، این افراد در اوج تفکراتمذهبی به شمار میبرند و اوجمذهب با اوج حماقت برابر است، مذهب و دین اصولا انسانهارا کرخت و احمق میکند، بعنوان مثال به گفتگوی زیر که باعباس کریمی یکی از مداحان اهل بیتانجام گرفته است توجه کنید:
آیا براستی انسانهایی که در این مقدار از شعور و درکبه سر میبرند انگل های اجتماعی و آدمهایی ضد بشر نیستند؟آیا از افرادی با این سطح شعور انتظار میرود انسانهای اخلاقی ای باشند و کار مثبتی برایبشریت انجام دهند؟! هرگز! هرچقدر افراد مذهبی ترهستند به همانقدر جاهل تر و خرافاتی تر هستند وانسانهای خرافاتی و جاهل برای بشریت خطرناک هستند،جنایات و جرائم اخلاقی مذهبیترین افراد در طول تاریخ وحال آنقدر بیشمار است که مثال آوردن از آنهاکاریست بی معنی. اشعار حافظ و بسیاری دیگر از بزرگان ما،ضد اخلاق بودن و دنائت مذهبیون و فساد شدید آنها رابه خوبی در دوران حافظ نشان میدهد، مقایسهاین چکامه ها با وضعیت امروزی مذهبیون نیزبیانگر این است که این عده همواره همینگونه بوده اند:میخور که شیخ وحافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر میکنند |
Reader Comments