!حكومت تنها مشكل ما نيست
يك نقص مهم در افكار ما اين است كه ميخواهيم همه چيز را از جنبه حكومتي حل كنيم و فكر ميكنيم كه اگر حكومت را عناصر صادق و خدمتگزار تشكيل بدهند همه مسايل ما يك شبه حل خواهد شد. اين عقيده در ذهن اكثريتي از ما وجود دارد. اين عقيده خودش مسئله ساز است. ابزار حكومت باور ها و عقايد مقبول بين مردم است. اين عقايد و باور ها بايد منطقي و در جهت واقعيات باشد و ضامن بقاي ملي ما و لذت و رفاه ما از زندگي مادي باشند. در اين قسمت ما كار هاي كمي انجام داده ايم. يك قسمت از كار هايي كه انجام نشده است نوسازي فرهنگي در جهت خواسته هاي بالا است. اين همان فرهنگي است كه ما را به سمت عقب ماندگي برده است. ۷۰ يا ۸۰ سال قبل هر محرم را چهل روز عزا داري ميكرديم و توليدات جامعه را صرف ايجاد غم و غصه ميكرديم و آخوند پرورش ميداديم تا مصرف كننده بيشتر بار بياوريم. ما در دنيايي كه در آن رقابت بسيار شديدي است و جوامع ديگر همه نيروي خود را آزاد كرده اند تا از ديگران جلو بزنند زندگي ميكنيم. اينان براي افزايش توليد و برتري خود حتي اجازه نميدهند كه مسايل اعتقادي و سكسي افراد هم جلوي افزايش توليد آنان را بگيرد.
در چنين جهاني اگر ما نيروي خودمان را صرف اين بكنيم كه اين پسر با آن دختر چرا راه رفت و با هم ديگر چه گفتند و نيروي جامعه صرف سركوب غرايزي بكنيم كه دنبال ارضاء خود ميگردند بجز عقب ماندگي حاصلي نخواهيم داشت. از اين باور هاي غلط در فرهنگ ما به تعداد زيادي زياد وجود دارد كه بايد نابود و يا اصلاح شود.
يكي ديگر از مسايل فرهنگي و سياسي ما شاه سازي( به معناي ديكتاتور پروري است) ميباشد كه در اين انقلاب هم آن را ديده ايم. شاه رفته است و بجايش ديكتاتور ديگري با نام ولي فقيه آمده است كه شاه را هم با اعمال كثيفش رو سفيد كرده است. اين شاه سازي از بين ارزشهاي ديني و فرهنگي غلطي بپا خواسته است. مثلا اول انقلاب ميگفتند : ما به جمهوري اسلامي راي ميدهيم براي اين كه امام خواسته است. اين حالت تقدس را براي امام پذيرفتن و مهار زندگي خود را به دست امام دادن و احساس مسئوليت هميشگي نكردن منجر به شاه سازي مي شود البته در كنار آن وابستگي اقتصادي بخارج را كه تشديد كننده همين روند شاه سازي است نبايد از خاطر برد. ما نبايد تصور كنيم كه بدون حل اين مسايل بتوانيم ايران و خودمان را نجات بدهيم. جا انداختن فرهنگ احساس مسئوليت دايمي و عاقلانه فكر كردن به همراه كسب سواد سياسي و اجتماعي براي تفسير وقايع روي داده در سطح ملي و جهاني براي تداوم پيشرفت ما و جلو گيري از عقب ماندگي لازم است.
امروز رضا پهلوي شعار اتحاد و رفراندوم را مطرح كرده است. شعار هايي كه خميني ميداد خيلي بالاتر و گيراتر از جهت رعايت دموكراسي و حقوق بشر بود ، ملت ما نبايد بر اساس شعار اين افراد نظر بدهد ، ملت ما بايد بر اساس رهنمود هاي قانوني ( قانون اساسي و بنياد اجتماعي و فرهنگي خودش ) بايد با اين افراد برخورد نمايد. يعني آن قانون اساسي را بسازد كه جلوي ديكتاتور سازي را بگيرد.بنظر من با نقص فرهنگي ما و عدم وجود يك زير بناي انديشه سياسي - اقتصادي مقبول در بين ملت براي تفسير روي دادهاي موجود، اين راه منجر به ديكتاتوري خواهد شد و ديناسور هاي سياسي با اين گونه شعار ها در واقع ميخواهند ملت را فريب داده و نيروي سياسي و ....ملت را تصاحب نمايند
، زيرا آنان ميدانند در كنار ارزش هاي حاكم فرهنگي فعلي اين شعار و شعار هاي حاد تر مانع حاكميت آنان و ديكتاتور پروري نخواهد شد.
Posted
on Friday, March 14, 2008 at 09:29PM
by
افشا
Reader Comments