« 5.........عقب ماندگی ایران | Main | 3........عقب ماندگی ایران »

4...........عقب ماندگی ایران

:سوالی برای افشا


به نظر من هم يكي ازراههاي پيشرفت و رسيدن به خود كفايي به معناي واقعي اين است كه حقيقتا همه ماها آستين هايمان را بالا بزنيم و براي خودمان و براي فرهنگ از دست رفته مان و براي هر آنچه كه واقعا ارزشمندند دل بسوزانيم و باتمام وجود تالش كنيم . چرا كه راه بسيار دور است وبه قول معروف هر سنگه جلوي پاي لنگه
خيلي سنگها جلوي پا داريم ولي با تكه تكه كردن آنها ميتوان كاري كرد و پيشرفت . به نظر من در هر چيزي بايد عميق شويم و تا به نتيجه نرسيده ايم دست بردار نباشيم . و در اين راه چيزي كه مثل سم مهلك مي ماند پراكنده كار كردن و باري به هر جهت بودن است .

نظرات شما كاملا متين بايد از فرهنگ لابرواتوري غرب استفاده كرد. و اين بايد بين مردم دروني شود در اينجا خيلي نياز به كار دارد براي از بين بردن يه چيزي گاهي اوقات حذف اون كار ساز نيست بلكه بايد اونو كمرنگ كرد و هدفها و ارزشهاي قوي تري ارائه داد . و براي از بين بردن خيلي از چيزهايي كه بين مردم ارزش شده و واقعا بازدارنده حركت است بايد همين كار را كرد.
همانطوري كه در جريان هستيد غرب براي ماها ايجاد نياز ميكند و حتي فرصت پيدا كردن راه ارضائ ان را به ما نمي دهد بلكه خودش راه حلي ارائه ميدهد كه خود سر آغاز نيازي ديگر است . اينجاست كه بايد فهميد و درست عمل كرد.
واقعا چطور مي توان فرهنگ لابراتواري غرب را به عنوان يك نياز مهم براي مردم دراورد كه نه فقط در قالب حرف بلكه در قالب عمل نيز به اين گونه باشد.
*******************************************

:پاسخ از افشا

(این حرفها در پنج سال پیش زده شده  است)

اولين كار نگاه علمي به مسئله است. ما عقب مانده هستيم و لازم است اين عقب ماندگي را جبران كنيم. بقاي ما به اين كار بستگي دارد. بنابراين بايد در ابتدا موانع را شناخت و به نابود كردن آن موانع پرداخت.
مثلا خميني گفته است كه اقتصاد مال خر است. ما براي اسلام انقلاب كرده ايم و نه براي اقتصاد(هندوانه). اين يعني سفسطه. اسلام اگر بقايي داشته باشد در اين است كه يك امت قوي و خود كفا داشته باشد. اين آدم ديد غير علمي داشته است و نخواسته است كه علت نابسامان بودن اقتصاد را بررسي نمايد. اگر بيگانگان مثل اسرائيل يك ماهواره به جو فرستاد تا از آن استفاده جاسوسي بنمايد و بر عليه ما كار كند براي ما لازم است كه ده ماهواره به جو بفرستيم. اما اين آقاي خميني كه آمريكا را شيطان بزرگ ميدانست دست به دامان آمريكا شده بود تا آمريكا به وي اسلحه بفروشد تا ايشان قادر باشد كه به صدام با اسلحه آمريكايي صدمه بزند و پول پرداختي از سوي خميني به ضد انقلابيون نيكاراگوئه از آمريكا حواله ميشد. آمريكا سياستش اين بود كه جنگ بين ايران و عراق را طوري اداره كند كه هر دوي ايران و عراق بازنده باشندو برنده خود غرب باشد. اين خميني بود كه سواد سياسي و علمي نداشت كه در اين دام اسير شده بود و شايد هم از اول يك مامور بوده باشد.
پس در ابتدا لازم است كه با هر ديد غير علمي مبارزه كرد.مثال:
در اول انقلاب كه ملا ها ميرفتند كه قدرت را بدست گيرند يك عده اي عقيده داشتند كه اين ملا ها بدتر از شاه خواهند بود و حالا كه اين افراد ميخ خود را محكم نكوبيده اند بايد از آنان التزام در مورد آزادي هاي فردي و دموكراسي گرفت و انقلاب را ادامه داد تا همه اصول رندگي ما روشن شود ولي اين ديدگاه نه تنها بي نتيجه ماند و از آن طرف خميني ميگفت در رفراندم فقط بگذاريد جمهوري اسلامي آري يا نه. و ميگفت جمهوري اسلامي نه يك كلمه بيش و نه يك كلمه كم. ملت واقعا جمهوري اسلامي را نميخواست. هدف ملت رها شدن از سلطه فردي شاه و دار و دسته اش بود.مردم رفاه شاه را در كنار آزادي هاي فردي و اجتماعي ميخواستند.عده اي كه ممكن است خود فروخته و يا ابله بودند به راديو تلويزيون آوردند و با آنان مصاحبه كردند كه چرا به جمهوري اسلامي راي خواهيد داد و آنان ميگفتند آقا(خميني) گفته است و اين يك تكليف ديني است. و ديديم كه اين تكليف ديني دمار از مردم و ايران در آورده است و هنوز هم ادامه دارد. اگر ما به طريق عقلي ميسنجيديم به خميني و حكومت پيشنهادي او راي منفي ميداديم؛ كما اين كه اين حقير راي منفي دادم و آنجا كه در سالن راي گيري يك طلبه جوان بود بمن گفت كه آقا برگه قرمز(خطر) راي منفي است؛ بنده جواب دادم كه اين آقاي خميني را نميشناسم و نميدانم كه چه سياستي دارد و به آدمي كه نمي شناسم كيست راي نخواهم داد.اين تنها راه منطقي در راي دادن بود.جمهوري اسلامي فقط يك نام بود و مشخصات آن معلوم نبود؛ حرفي از تعيين صلاحيت نمايندگان توسط شوراي نگهبان نبود و مردم تصور ميكردند كه هر كس مايل باشد ميتواند كانديدياي نمايندگي بشود؛ اگر مردم ميدانستند كه چند سال ديگر از نماينده شدن بازرگان جلوگيري توسط ايادي خميني ميشد به اين جمهوري راي نميدادند.

(تغاري بشكند ماستي بريزد)
(جهان گردد به كام كاسه ليسان)
شود يك انقلاب مردمانه
ولي سامان رسند مردم فريبان
خدايا ملت ايران نگهدار
ز ملايان شر اين دين فروشان
اگر چه خائنين آماده بودند
بچاپند ثروت و هستي ايران
چرا ما مردمان عاقل نبوديم
نكرديم كارها بر عقل بنيان
پي ملا خميني رفته باختيم
تمام عزت خود را چه آسان

اين ديد عقلي را بايد در تمام زمينه ها تعميم داد:
**********************************************************************
Re: چرا ايران ما اينقدر آشفته است


نقل قول:
--------------------------------------------------------------------------------
اين گفتگو توسط jordan :

شروع شد
چرا ايران ما اينقدر آشفته مي باشد .
چرا كشور ما انقدر كند پيشرفت مي كنه.
دليل اين همه بد بختي مردم ايران كي مي دونه.

--------------------------------------------------------------------------------


با سلام
چند تا از ريپلاي خودم را كه به اين موضوع شما اختصاص داده ام ؛ تقديم حضورتان ميكنم تا با ديدگاه من آشنا بشويد. اكر ايرادي ديديد لطفا تذكر بفرمائيد كه از اشتباه بدر آيد.
* ريپلاي اول:
سوال اول : چرا انقلاب شد؟
انقلاب در ادامه وابستگي كامل اقتصادي ما به غرب پيش آمده است و ناشي از نداشتن توليد است.
ملتي كه غذا ؛دوا؛ لباس؛ اسلحه و......ندارد و براي هر چيزي دست گدايي به اجنبي دراز كرده است. آن ملت دولت؛كشور و دين هم نخواهد داشت. هر چيز آن ملت بازيچه كسي است كه احتياجات او را بر آورده ميكند. در ايران پهلوي و خميني حكومت از آن كسي بوده است كه شير نفت را در اختيار داشته است و پول نفت را براي تجارت با غربيان مورد استفاده قرار داده است.ديروز وابستگان دربار و امروز آقا و آقا زادگان. هر كس خدمت بيشتري به غرب و گسترش وابستگي بكند مورد تقويت غرب قرار ميگيرد. بنابراين ملايان هم ميدانند كه تضميني براي آنان هم وجود ندارد. حقوق بشر هم يكي از اهرم هايي است كه از سوي غرب براي فشار به عوامل وابسته گرا مورد استفاده قرار ميگيرد و در مورد شاه هم اعمال شد و حالا در مورد ملايان هم ميخواهند اعمال بكنند.
روحانيت سنتي نهادي بوده است كه با اين جريانات وابسته گرا هم آهنگ نشده بود و بنابراين بايد از بين ميرفت؛ تا جامعه براي پذيرش ارزش هاي غربي آماده بشود.روحانيت سنتي غريقي بود كه براي بقاي خود آخرين و سخت ترين تلاشش را ميكند و مثل هر غريق ديگر قبل از مرگ به هر چيزي كه مييابد ؛ چنگ ميزند.تصرف قدرت سياسي آخرين تلاش روحانيت سنتي است. شاه به راحتي از حكومت رانده شد براي اين كه در بين ملت پشتيباني نداشت و در بازي هاي سياسي پشت پرده با بيگانگان قدرت را بدست آورده بودو وقتي كه عاملان خارجي از وي حمايت نكردند براحتي سقوط كرد. در مقابل از سوي عامل غربي از آمدن خميني حمايت شد زيرا آمدن خميني بيشتر از شاه به نفع غرب بود )مالي و سياسي در تضعيف ملل اسلامي و تقويت استكبار و غرب به انحاي مختلف).
شاه با تكيه بر درآمد نفت و هم آهنگي با غرب همه را خاموش و اگر تند رفتند سر به نيست كردو خميني از اول با خشونت بيشتر همان كار را با مردم و وطن دوستان كرد و با عوام فريبي از تهييج احساسات ديني عوام نيروي آنان را براي سركوب حقيقت طلبان مورد سوء استفاده قرار داد.
۲- دست آورد هاي انقلاب : دست آوردي نداشته است.
۳- انقلاب شكست خورده است.

نتيجه:از طرق سياسي محض ما نميتوانيم مسايل خود را حل نمائيم. مسايل ما فقط سياسي نيست. ما از زير بنا ودر تمام زمينه ها اشكال داريم و به همين علت خيلي ضربه پذير هستيم.

**ريپلاي دوم:
-وضعيت ايران:
ايران در گروه كشور هاي توسعه نيافته و بقولي در بين كشور هاي جهان سومي قرار دارد. كشور هاي توسعه نيافته در واقع كشور هاي واقعي نيستند؛ زيرا اين كشور هاي براي تمام نياز هاي خود متكي به خارج هستند.بيگانگان با توجه به اين نقطه ضعف خواست ها و سياست هاي خود را به اين كشور ها تحميل ميكنند.اين وابستگي به علت ضعف تكنولژيكي دامن گير اين كشور هاي توسعه نيافته شده است. امروزه براي اين كه استقلال واقعي داشت لازم است كه كشور بتواند نيار هاي ضروري خود را تهيه نمايد.بنا بر اين نياز هاي اقتصادي يك نكته منفي براي استقلال كشور هاست.همين نياز هاي اقتصادي است كه از دل هر حكومت انقلابي يك حكومت وابسته به سرمايه داري بدنيا ميآورد.اتفاقي كه براي مصر ناصري و الجزاير و.... تكرار شده است.استقلال سياسي بدون استقلال اقتصادي لنگ و در نهايت وابستگي زاست.فردا فرد افراد كشور هاي توسعه نيافته در خدمت غربيان هستند زيرا تمام وسايل مورد استفاده آنان در تمام زمينه هاي زندگي از سوي غربيان تامين ميشود جه در جنگ و يا در صلح!
در بين كشور هاي صنعتي واقعي مشاهده ميكنيم كه آنان همه نياز هاي خود را تهيه مينمايند و به خارج از كشور خود احتياجي ندارند.مثلا آلمان گوشت صادر ميكند و فقط محصولات صنعتي صرف صادر نميكند.فرانسه هم همين وضع را دارد. تنها ژاپن است كه نياز هاي غذايي خود را از خارج تامين ميكند كه نشانه ضعف آن كشور است.
ممكن است گفته شود كه اين نياز هاي اقتصادي خريد و فروش است و مسئله مهمي نيست و امروزه تمام كشور ها به همديگر وابسته هستند! براي رفع شبهه تصور بفرمائيد كه تمام كره زمين را بجز آمريكا آب فرا بگيرد و كشور هاي ديگر موجود نباشند كه آمريكا از آنان خريد نموده و تجارت نمايد.به نظر شما سطح تمدن آمريكا بعد از ده سال چقدر پائين خواهد آمد؟ و اگر ايران تنها كشور باقي مانده در جهان باشد سطح تمدن در كشور جقدر پائين خواهد آمد؟
همين وابستگي ما به خارج نقطه مشترك مابين حكومت خميني و شاه است.
اگر چه اين وابستگي از زمان صفويه شروع شده است ولي رفته رفته بيشتر و در صد سال اخير بسيار زياد و در دوران جمهوري اسلامي فاجعه آميز شده است.
مثلا در زمان رضا شاه مواد غذايي صادر ميكرديم ولي در زمان پسرش مواد غذايي وارد ميكرديم و صاحب هيچ صنعتي هم نشده ايم!
بنا براين با ادامه اين وابستگي هر اتفاقي كه بيفتد مصرف داخلي كوتاه مدت خواهد داشت و دوباره اين عامل خارجي سبب بر آمدن يك گروه ديگر از تجار وابسته به حكومت كه اجناس غربي را وارد كرده و سلطه غرب را بر كشور تشديد خواهند كرد. اين تجار ديروز وابستگان دربار و امروز هم آقا و آقازادگان هستند.رفسنجاني با وارد كردن دوو به سرمايه داران بيشتر نزديك است تا اين كه خود را نماينده مستضعفان بداند.
اين گفته ها به بيان شعر در زير ميبينيم:


هم شاه و هم خميني خدمت غرب كرده اند
گر چه كه ضد همند يك سكه ضرب كرده اند
ملت ايران بيا حل معما بكن
نه كراوات را طلب نه فكر عمامه كن
تا كه عقب مانده ايم در ره علم و هنر
آمده اين فاجعه بر سر ما چون شرر
تا كه به دريوزگي دست بريم سوي غرب
نان و غذا و دوا خواسته از كوي غرب
مهره غربي شديم كشور و دين رفت ز دست
هان منشين بي هنر چاره اي آور بدست
علم نداري به كف بنده هر نا كسي
علم و هنر پيشه كن تا كه به عزت رسي
ملت ايران بيا كار دليرانه كن
تا كه به چنگ آري علم همت شيرانه كن
گر نرسيم ما به علم نوكر غربي شويم
هر كه كند رهبري برده غربي شويم
اين وابستگي ها بقدري شديد بوده است كه دولت ايران كه خود را انقلابي ميناميد در زير بمباران هاي عراق سعي ميكرد كه هر چه بيشتر نفت صادر كند و يكي از عوامل آمريكا براي باز ماندن ميسر كشتيهاي نفت بر در خليج فارس بود!

۲-وضعيت جهان:
جهان دو قطبي به جهان يك قطبي تبديل شده است و اين مسئله سبب ميگردد كه آمريكا در غياب شوروي سابق راحت تر مسايل خودش را حل نمايد زيرا ديگر ديگر نيازي به كنترل شوروي(روسيه) مثل سابق ندارد.
اما ملت هاي ديگر كه اين خطر را احساس كرده اند به پيشواز رفته اند و متحد شدن اروپا را ميتوان نتيجه اين روند دانست.زيرا اين طور به نظر ميرسد كه قدرت يك قطبي آمريكا يك دوران گذر باشد.بنابراين براي دوران بعد از گذر خود را آماده ميكنند. پيش بيني اين موضوع از نظر اقتصادي زودتر اعلام شده است و آن اينكه تا ۲۰۱۵ الي ۲۰۲۵ چين قدرت اول اقتصادي خواهد بود اگر بتواند اين رشد فعلي را ادامه دهد. اين جا بجايي ها در قدرت اقتصادي و..... سبب تشنجات سياسي خواهد گرديد. جنگ دوم جهاني چيزي نبود مگر اين كه آلمان ميخواست جاي انكلستان را بگيرد و حاكم دنيا باشد كه اين آمريكا بود كه در نهايت جاي انگلستان را اشغال كرد. بنا براين آمريكا از تمام قدرت خود استفاده خواهد كرد كه اين جابجايي انجام نشود.
در اين شرايط مطمئنا قدرت هاي منطقه اي(اروپا روسيه وچين) سياست حفظ خود را پيشه خواهند كرد و سعي خواهند نمود با حداقل خسارت اين گذر را طي نمايند.
نتيجه اين كه محافل سرمايه داري كوشش خواهند كرد كه حداكثر سود اقتصادي خود را بدست آورند و كشور هاي جهان توسعه نيافته را از رسيدن بخودكفايي از طريق احمقاني مانند خميني و صدام (كه سرمايه ها و منابع كشور را در خدمت بيگانه به آتش كشيده اند و به مصايب داخلي دامن زده اند)
منافع خود را بهتر حفظ نمايند.با توجه به روان شناسي جامعه و با توسل به قدرت اقتصادي و تبليغي خود در صورت لزوم مهره هاي خود را براي سرگرمي مردم درمانده روي كار آورند.
بنابراين لازم است كه هر فرد ايراني مانند يك سياست مدار و قهرمان در جهت ايجاد استقلال اقتصادي و سياسي سعي نمايد كه فقط از طريق دموكراسي و افزايش شعور سياسي و اقتصادي مردم و كاستن از فاصله هاي گوناگون مابين مردم امكان پذير است. دموكراسي و عدالت اجتماعي به همراه شعور سياسي مردم يك وسيله براي رسيدن به خود كفايي يا هم آهنگي و برابري با سطح تمدن جهاني بكار خواهند رفت و بدون خود كفايي علمي و اقتصادي دموكراسي و شعور سياسي نميتوانند مشكلات ما را حل نمايند حتي اكر تمام ايرانيان متخصص علوم سياسي هم بشوند!
به هر حال دور دور يكه تازي آمريكا ست. احتمالا آمريكا از طريق اشغال نظامي و بر پا داشتن حكومت هاي طرفدار خود سعي خواهد داشت كه از خلا قدرت جهاني به نفع سياست هاي دراز مدت خود استفاده نمايد.
به نظر من آمريكا به عراق حمله خواهد كرد و عناصر مورد نظر خود را در آن جا خواهد گمارد.
با توجه به اين كه هدف آمريكا از به قدرت رساندن خميني؛ عوامل زير بوده است:
۱- حفظ منافع اقتصادي خود .
۲- ايجاد كمربند سبز به دور شوروي.
۳- نابود كردن اسلام سنتي كه يك مانع در برابر غرب و آمريكا بود.
۴- از بين بردن ظرفيت انقلابي مردم با ايجاد مصايب براي آنان.
۵-صاف كردن مسير نفوذ خود در ايران.
و.........
و آمريكا به تمام آن هدف ها راه يافته است!خيلي جالب بود كه هميشه خميني با راي دادن زنان مخالف بوده است و به شاه در اين مورد تاخته است چگونه پذيرفت كه زنان حق راي بايد داشته باشند و اين موضوع به همراه عمل كرد هاي ديگر وي كه به نفع آمريكا بوده است ظن عامل بودن خميني را دامن ميزند.
بنابراين به نظر ميرسد كه دوران مصرف خميني بازي تمام شده باشد و بعد از عراق نوبت ايران خواهد بود و داوطلبان زيادي براي اين كار اعلام آمادگي كرده اند.
به نظر نمي ايد كه حتما مسئله ايران بايد از طريق نظامي حل شود.


 

Posted on Friday, March 14, 2008 at 01:32PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>