ماستمالی های صدر اسلام از مینو جاوید
این مال اوون دوران بوده(ماسمالی سوتی های پیامبر توسط الله)
در خیلی از موارد وقتی نسبت به بعضی از آیات و احادیث خورده گیری می شودو انجام عملی از سوی محمد یا صدور فرمانی از طرف محمد و یا خدای محمد غیر اخلاقی و غیر انسانی قلمداد می شود،علما و مدافعان اسلام در پاسخ عنوان می کنند که محمد با توجه به شرایط خاص زمان خود و خلق و خوی مردم و به ویژه مردان آن زمان ناگزیر از چنین رفتاری بوده است و در واقع گفته می شود که چون عرب آن زمان به خیلی از رفتارهای نابجا خو گرفته بود،جدا کردن ناگهانی آنها از این رفتارها مانع ترویج و پیشرفت اسلام به حساب می آمد.دیدی که اسلام نسبت به کنیز دارد و به ویژه تسلط کامل و همه جانبه بر آنها ( حتی همخوابگی با این موجودات بیچاره نیاز به هیچ گونه تشریفاتی ندارد)از جمله مواردی است که جراحان متخصص قرآن و احادیث گاه برای توجیه وجه غیر انسانی و غیر اخلاقی آن به این مفّر پناه می برند که:این مال اوون دوران بوده .
در پاسخ به آنها می توان به مواردی اشاره کرد که محمد در جهت منافع خود،دقیقاً بر خلاف عرف و رسم معمول آن زمان عمل نموده و بعد به راحتی،تنها و تنها با انتساب یک آیه به خدا کار خود را توجیه کرده و قابل قبول جلوه داده است.از جمله آن موارد:
? در جریان محاصره طایفه یهودی بنی نضیر،مسلمانان راه آمد و شد آذوقه را بر آنان بستند.اما بنی نضیر مجهز تر از بنی قینقاع بودند و از این رو مقاومت کردند و محاصره طولانی شد تا آنجا که محمد از بیم آنکه مسلمانان از محاصره خسته شوند و به خانه باز گردند و نیز جهت اعمال فشار روانی و روحی بیشتر به بنی نضیر،دستور داد تا نخلستان بنی نضیر را آتش بزنند.در آن هنگام نخل همچون شتر و گوسفند منبع اصلی و مهم ارتزاق اعراب بود و آنطور که برخی از محققین نوشته اند انجام چنین عملی حتی در آن زمان هم غیر معمول بوده و بر خلاف مقررات آنها به حساب می آمد.تا آنجا که یهودیها نیز به این کار محمد اعتراض و او را نکوهش کردند که تو که دعوی پیامبری و عدل و انسانیت داری چطور دست به چنین عمل غیر انسانی زده و اقدام به نابودی منبع رزق مردم می کنی ؟ (سیرۀ ابن هشام ج 2)
خدای محمد در پاسخ به آنها آیات 3و4و5 سوره حشر را نازل(؟) کرد با این مضمون که:? اگر برآ نها ترک دیار نوشته نشده بود در این جهان دچار عذاب می شدند و در آن جهان هم در آتش اند.اگر شما نخلی را قطع کنید و یا آن را سر پای نگاه دارید خداوند شما را مخیر می کند ولی آن برای مجازات فاسقین است.?
? در جریان جنگ با طایفه بنی نضیر،صفیه دختر جوان و زیبای حی ابن اخطب از طایفه مذکور که در آن زمان هفده ساله بود و شوهرش کنانه بن ربیع تحت شکنجه هایی که توسط مسمانان و بدستور محمد جهت اخفای محل جواهرات بنی نضیر بر او اعمال گردید کشته شد،از جمله اسیران به شمار می رفت که محمد شب همان روزی که شوهر وی بقتل رسید با او همبستر شد. (سیرۀ ابن هشام ج 2)در واقع محمد به قدری مسحور زیبایی صفیه شد که حتی کوچکترین ارزشی برای گفته خدای خویش مبنی بر اینکه زنان مطلقه و بیوه و اسیر(کنیز)باید مدتی را عده نگه دارند،قائل نشد.بله،به ذهن محمد چوپان خطور هم نمی کرد که روزی بتوان با انجام یک تست ساده،بارداری یا عدم بارداری فردی را تشخیص داد.از این رو با نزول آیاتی از قرآن گوشزد کرد در ابطه با این گروه از زنان بلافاصله بعد از طلاق یا اسارت و یا بیوگی اقدام به نکاح نشود و بعد از به سر آمدن زمان عده عمل مبارک و میمون دخول صورت پذیرد تا بدینوسیله در صورتیکه پای موجود دیگری در میان است،در آینده بر سر نام پدر وی اختلاف نظری پیش نیاید.به همین دلیل در سال 5 هجرت و بعد از جدایی زینب بنت جحش از زید پسر خوانده خود،او پس از بسر آمدن زمان عده مبادرت به انجام عمل دلچسب نکاح ورزید (ماجرای زینب و محمد را در اینجا بخوانید)اما گویی زیبایی صفیه به حدی بود که توانست مرزهای استاندارد مذکور را در نوردد تا آنجا که در سال 7 هجرت که بنی نضیر محاصره و تسلیم شدند،محمد وی را بدون سر آمدن زمان عده به حجله برد تا هر چه زود تر به وصال محبوب زیبا روی خود برسد (ماجرای صفیه و محمد را در اینجا بخوانید)
بنابراین محمدی که اگر اهداف و تمایلاتش اقتضا می کرد حتی برای گفته و دستور خدای خود نیز تره که چه عرض شود،جعفری هم خورد نمی کرد یقیناً اگر می خواست می توانست بسیاری از رسوم نابجای زمان خود را حداقل پس از رسیدن به قدرت و محکم شدن جای پای اسلام،از میان بر کند. به عنوان نمونه به کنیز هم به عنوان یک انسان آزاد و صاحب اختیار بنگرد نه کالایی که هم رتبه شمشیر و زره و اسب و ...بین ظفریافتگان در جنگ ها تقسیم می شد.اما محمد هر چند که حقوق و مرتبه ای بیش از آنچه کنیزها در آن زمان از آن برخوردار بودند برای آنها قائل شد، اما نه تنها کنیز داری را رد نکرد بلکه بنا بر آیه 24 سوره نساءحتی زنان شوهر داری را هم که در جنگها اسیر و کنیز مسلمانان میشدند بر آنها حلال اعلام کرد.حال آنکه عمر پس از رسیدن به خلافت کنیز حامله را بعد از وضع حمل حتی بدون اجازه صاحب کنیز آزاد اعلام نمود و اگر او اینکار را کرد بدون شک محمد هم می توانست .(اسلام وکنیز داری را در اینجا بخوانید).
?زید بن حارثه برده ای متعلق به خدیجه بود.خدیجه او را به محمد بخشید و او ،وی را آزاد کرد و چون طایفه اش او را از خود راندند،محمد زید را به پسر خواندگی پذیرفت.وقتی محمد زینب بنت جحش را برای زید خواستگاری کرد او و برادرش به شدت به مخالفت با این امر پرداختند ،چرا که برای زینب که از خانواده اشراف مکه بود کسر شأن به حساب می آمد که با یک برده آزاد شده ازدواج کند اما محمد با نزول آیه 36سوره احزاب در واقع زینب را بر خلاف میل باطنی او واردار به ازدواج با زید کرد .(تفسیر نمونه)
آیه 36 سوره احزاب :?هیچ زن و مرد مؤمن را در کاری که خدا ورسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست و هر کس که نافرمانی امر خدا و رسول کند دانسته به گمراهی سخت و آشکاری افتاده است .?(به عبارت ملموس تر خفه شوید و روی حرف من حرف نزنید)
در واقع محمد اینجا کاری برخلاف عرف ورسم معمول آن زمان را (اختلافات طبقاتی)به راحتی با انتساب یک آیه به خدا،بر زینب و خانواده اش تحمیل کرد.اما بعد از جدای زینب از زید که آنگونه که از آیه 37 سوره احزاب بر میآید و مورخین و مفسرین اسلامی از جمله تفسیر جلالین نیز آن را تأیید میکنند،در پی شیفتگی محمد و علاقه وتمایل او به زینب بعد از ازدواج با زید صورت گرفت محمد بر خلاف سنت معمول زمان جاهلیّت مبنی بر حرام بودن ازدواج با زن پسر خوانده،زینب را به عقد خود در آورد و اینبار نیز خدای محمد که گویا در آن زمان از شدت بیکاری همواره سرگرم ماسمالی نمودن سوتی های بنده عزیز خود بود،وارد صحنه شده و با نزول آیه 37 سوره احزاب این کار محمد را نیز مشروع و خدا پسندانه و آسمانی جلوه داد.
آیه 37 سوره احزاب :?هنگامی که به شخصی که خدا بدو عنایت فرموده و تو بدو عنایت کردی (زید)می گویی زن خود را برای خود نگاه دار و از خدا بپرهیز در ضمیر باطن خود از ترس مردم امری را مخفی می کنی که خداوند آن را فاش خواهد کرد در صورتیکه باید از خدا بترسی نه از مردم .چون زید کام دل از آن زن گرفت ما او را (زینب) به زوجیت تو در آوردیم تا برای مؤمنان دیگر هم در نکاح با زنان پسر خوانده خود که از آنها کامیاب شدند حرج و گناهی نباشد و فرمان خدا به انجام رسید.?(از عبارت در ضمیر باطن خود از ترس مردم امری را مخفی می کنی می توان به علاقه محمد به زینب پی برد.)
بله محمد این بار هم زهر تمام نیش و کنایه ها و حرف های احتمالی را به جان خرید و چون یارای مقاومت در برابر تمایل به زینب زیبا را نداشت ،راحت تر از آنچه بتوان تصویر کرد ،پا به روی رسم و سنت معمول عرب نهاد .البته قران دلیل این کار محمد را تنها و تنها از بین بردن امر حرام بودن ازدواج با زن پسر خوانده می داند که اگر چنین است این کار با نزول یک آیه هم میتوانست صورت پذیرد و دیگر نیازی به تحقیر زید و ویرانی یک زندگی نبود همچنانکه در آیه٢٢ سوره نسا ازدواج با زن پدر را منع و ممنوع کرده است.هر چند که شان نزول آیه 53 سوره احزاب نیز این توجیه را زیر سوال میبرد.در تفسیر نمونه آمده است که شب ازدواج محمد و زینب ضیافتی ترتیب داده شده بود که مردم دسته دسته می آمدند،میخوردند و میرفتند . دیگر کسی باقی نمانده بود و در نتیجه سفره را بر داشتند ولی چند نفر همچنان در اتاق محمد ماندند و مشغول بحث و گفتگو شدند و سخن آنها به طول انجامید. به گفته انس خادم مخصوص محمد : ? محمد برخاست تا شاید آنها متوجه شوند و پس کار خود بروند،او بیرون آمد تا به حجره عایشه رسید. بار دیگر بازگشت،من هم در خدمتش باز آمدم باز دیدم که همچنان نشته اند در نتیجه آیه فوق نازل شد
?زید بن حارثه برده ای متعلق به خدیجه بود.خدیجه او را به محمد بخشید و او ،وی را آزاد کرد و چون طایفه اش او را از خود راندند،محمد زید را به پسر خواندگی پذیرفت.وقتی محمد زینب بنت جحش را برای زید خواستگاری کرد او و برادرش به شدت به مخالفت با این امر پرداختند ،چرا که برای زینب که از خانواده اشراف مکه بود کسر شأن به حساب می آمد که با یک برده آزاد شده ازدواج کند اما محمد با نزول آیه 36سوره احزاب در واقع زینب را بر خلاف میل باطنی او واردار به ازدواج با زید کرد .(تفسیر نمونه)
آیه 36 سوره احزاب :?هیچ زن و مرد مؤمن را در کاری که خدا ورسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست و هر کس که نافرمانی امر خدا و رسول کند دانسته به گمراهی سخت و آشکاری افتاده است .?(به عبارت ملموس تر خفه شوید و روی حرف من حرف نزنید)
در واقع محمد اینجا کاری برخلاف عرف ورسم معمول آن زمان را (اختلافات طبقاتی)به راحتی با انتساب یک آیه به خدا،بر زینب و خانواده اش تحمیل کرد.اما بعد از جدای زینب از زید که آنگونه که از آیه 37 سوره احزاب بر میآید و مورخین و مفسرین اسلامی از جمله تفسیر جلالین نیز آن را تأیید میکنند،در پی شیفتگی محمد و علاقه وتمایل او به زینب بعد از ازدواج با زید صورت گرفت محمد بر خلاف سنت معمول زمان جاهلیّت مبنی بر حرام بودن ازدواج با زن پسر خوانده،زینب را به عقد خود در آورد و اینبار نیز خدای محمد که گویا در آن زمان از شدت بیکاری همواره سرگرم ماسمالی نمودن سوتی های بنده عزیز خود بود،وارد صحنه شده و با نزول آیه 37 سوره احزاب این کار محمد را نیز مشروع و خدا پسندانه و آسمانی جلوه داد.
آیه 37 سوره احزاب :?هنگامی که به شخصی که خدا بدو عنایت فرموده و تو بدو عنایت کردی (زید)می گویی زن خود را برای خود نگاه دار و از خدا بپرهیز در ضمیر باطن خود از ترس مردم امری را مخفی می کنی که خداوند آن را فاش خواهد کرد در صورتیکه باید از خدا بترسی نه از مردم .چون زید کام دل از آن زن گرفت ما او را (زینب) به زوجیت تو در آوردیم تا برای مؤمنان دیگر هم در نکاح با زنان پسر خوانده خود که از آنها کامیاب شدند حرج و گناهی نباشد و فرمان خدا به انجام رسید.?(از عبارت در ضمیر باطن خود از ترس مردم امری را مخفی می کنی می توان به علاقه محمد به زینب پی برد.)
بله محمد این بار هم زهر تمام نیش و کنایه ها و حرف های احتمالی را به جان خرید و چون یارای مقاومت در برابر تمایل به زینب زیبا را نداشت ،راحت تر از آنچه بتوان تصویر کرد ،پا به روی رسم و سنت معمول عرب نهاد .البته قران دلیل این کار محمد را تنها و تنها از بین بردن امر حرام بودن ازدواج با زن پسر خوانده می داند که اگر چنین است این کار با نزول یک آیه هم میتوانست صورت پذیرد و دیگر نیازی به تحقیر زید و ویرانی یک زندگی نبود همچنانکه در آیه٢٢ سوره نسا ازدواج با زن پدر را منع و ممنوع کرده است.هر چند که شان نزول آیه 53 سوره احزاب نیز این توجیه را زیر سوال میبرد.در تفسیر نمونه آمده است که شب ازدواج محمد و زینب ضیافتی ترتیب داده شده بود که مردم دسته دسته می آمدند،میخوردند و میرفتند . دیگر کسی باقی نمانده بود و در نتیجه سفره را بر داشتند ولی چند نفر همچنان در اتاق محمد ماندند و مشغول بحث و گفتگو شدند و سخن آنها به طول انجامید. به گفته انس خادم مخصوص محمد : ? محمد برخاست تا شاید آنها متوجه شوند و پس کار خود بروند،او بیرون آمد تا به حجره عایشه رسید. بار دیگر بازگشت،من هم در خدمتش باز آمدم باز دیدم که همچنان نشته اند در نتیجه آیه فوق نازل شد
آیه 53 سوره احزاب :? ای کسانی که ایمان آوردید به خانه های پیغمبر داخل نشوید مگر آنکه اذن دهد و بر سفره طعامش دعوت کند در آن حال هم نباید زود تر از وقت آمده و به ظروف غذا چشم انتظار گشایید . بلکه موقعی که دعوت شدید ،بیایید و چون غذا تناول کردید زود از پی کار متفرق شوید نه آنجا برای سرگرمی به سخنرانی بپر دازید که این کار پیغمبر را آزار می دهد و به شما از شرم اظهار نمی دارد . ولی خدا را از اظهار حق خجلتی نیست و ...... ? شأن نزول و مفهوم این آیه آشکارا نشان می دهد که محمد تا آنجا جهت انجام فریضه مبارک و مقدس نکاح و دخول عجله و اشتیاق داشته است که حتی به خدای خود نیز رحم نمی کند و شخیصت و موقعیت او را تا حد یک واسطه و کار گزار روابط عمومی خود نزول می دهد . اگر نیت از میان بردن ممنوعیت ازدواج با زن پسر خوانده بود قطعا خداوند سبحان نا گزیر نمی شد که برای هر چه زودتر خلوت کردن محمد با زینب و کام گرفتن از او جبرئیل را جهت ابلاغ این دستور به سوی زمین گسیل کند که : آی ی ی ملّت برید پی کارتون محمد در حال حاضر کار واجب تری برای انجام دادن داره! ? اما از جمله مواردی که محمد باز هم به راحتی عرف و رسم معمول عرب را زیر پنجه های قدرت طلبی و تمایلات شخصی خود له کرد،مسأله جنگ در ماه حرام بود.در آن زمان چهار ماه رجب،محرم،ذی القعده و ذی الحجه حرام محسوب می شدند و جنگ در این ماهها ممنوع بود.محمد نیز مهر تأیید اسلام را بر این رسم عرب زد.اما در ماه رجب سال دوم هجرت که محمد چندی از یارانش ( عبد الله بن جحش اسدی و تنی چند از مهاجرین) را برای انجام فریضه الهی غارت گسیل نمود تا کاروانی از قریش را که به سوی مکه می رفت ، چپاول کنند ، حرمت ماههای حرام شکسته شد و وقتی محمد با سرزنش مسلمان و غیر مسلمان که این در گیری بر آنها سخت دشوار آمده بود ،مواجه گردید ، باز هم امداد الهی و نازل شدن آیه 217 سوره بقره که با نزول آن مسلمان دست از سرزنش عبد الله و دسته او بر داشتند .(سیره ابن هشام ج 2) آیه 217 بقره : ?درباره جنگ در ماه حرام از تو می پرسند . بگو جنگ در ماه حرام کاری بزرگ است و راه خدا و مسجد حرام را بستن و به خدا کافر شدن و مردم مسجد حرام را از آن بیرون کردن ، نزد خدا بزرگتر از قتل است. اینها پیوسته با شما پیکار می کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بر گردانند ...........?(ماهیت واقعی غزوه و جنگهای محمد را در اینجا بخوانید) بنابر آنچه شرح داده شد محمد هر گونه که منافع ،اهداف و تمایلاتش اقتضا می کرد ،عمل می نمود . اهداف وی گاه او را ملزم به تن دادن به رسوم جاهلیت میکرد و گاه هم وادار به پشت پا زدن به آنها . با تمام این حرفها ، از محمد به عنوان مرد شماره یک اسلام وکسی که روشن شدن چراغ ، دیدن ماه کامل در آسمان و اتمام سخرانی حجت الاسلام والمسلمین آقای x یا y ،مسلمانان را ملزم به فرستادن درود بر او و آل او می کند ، انتظار نمیرود که تنها به دلیل عادت معمول بودن امری نادرست و غیر انسانی، خود نیز به انجام آن مبادرت ورزد.محمد در جایگاه کسی که برای هدایت همه انسانها فرستاده شده است بیش از آنچه که در تأیید سنت های نادرست از جامعه رنگ بگیرد باید در جهت زدودن و از میان بردن آنها به جامعه رنگ دهد و از این رو حتی اکر نمی توانست (؟)عرب را از انجام پاره ای از عادات نادرست و غیر انسانی باز دارد حداقل خودمی بایست با تن ندادن به رسوم جاهلیت ،به عنوان الگویی برای دیگران مطرح می شد. (جای این سوال باقی است فردی که حتی قادر به اداره زندگی شخصی خود نبوده و خدای عزوجل به ناچار همواره جبرئیل را همراه با دستور العمل های لازم مبنی بر اینکه چگونه با زنان خود رفتار کند،به آنان نفقه دهد یا چه وقت و با چگونه نوبتی با آنان همبستر شود و غیره ،جهت سرو سامان دادن به امور روزمره و شخصی او به سوی زمین روانه می کرد ،چگونه برای هدایت تمام انسانها انتخاب شده است ؟! جهت آشنایی هر چه بیشتر با دخالتهای مستقیم خداوند در شخصی ترین و سکسی ترین امور زندگی محمد، وساطت الله جهت رفع اختلافات خانوادگی محمد را در اینجا بخوانید). نکته مهمی که از این مطالب استنباط می شود آن است که خدای محمد استفاده از هر وسیله ای را جهت رسیدن به هدف ، مشروع و مجاز میداند. توسط : مینو جاوید | |
Reader Comments