خاک پاشی بر روی حقیقت
چه گروهی فرقه است؟ محسن نمکيان
در آستانه سالگرد قتلهای زنجيرهای هستيم. موضوع قتلهای زنجيرهای آنچنان فجيع بود که جای هيچگونه ترديدی برای اغلب مسئولان نظام نگذاشت که هر کدام به دلايل خاص خود آن را محکوم و از آن اعلام برائت کنند. همه فلشها به سمت سعيد اسلامی و نهايتا يکی دو نفر ديگر نشانه رفت و طبق آنچه رسما اعلام شد، با خود کشی او همه چيز مختومه شد. اما از نظر برخی «شما نمیدانيد حاج سعيد که بود» و «حاج سعيد شهيد شد»...
طی چند ماه گذشته کلمه فرقه زياد به گوش خورده است. موجی که معمولا از روزنامه کيهان شروع میشود و گاه به زندانی شدن برخی و گاه به نتايج ديگر میانجامد. فرقه سروش، فرقه کديور، فرقه بروجردی، فرقه اکبر گنجی، فرقه ايليا و چنديدن فرقه ديگر که از مدتها قبل فرقه بودنشان برای «عده»ای مسجل شده بود. در اقدامی ابتکاری توسط کيهان برخی از اين فرق ائتلاف بزرگتری به نام فرقه نفاق را تشکيل دادند و در آن دسته بندی قرار گرفتند. لابد تئوری پردازان کيهان به اين نتيجه رسيدهاند که تولد اينهمه فرقه در نظام، علامت ضعف مفرط خود نظام است و چه بسا خواستهاند جبهه واحدی بيافرينند. و بعد، در يک دوره کوتاه، همه و همه به سخنرانی و نشر کتاب و مقاله درباره فرق و خطرات آنها و لزوم برخورد با آنها پرداختند. ائمه جمعه، صدا و سيما، سخنرانیهای شبهای قدر، روزنامههايی با خط فکری مشخص ... اين وسط برخوردهايی هم با بهائيان و مسيحيان صورت گرفت.
کلمه فرقه در ايران تعريف دقيق و مشخصی ندارد، حداقل موضوع آنست که اگر هم در لا به لای کتب فقهی و تفاسير و کلام خطيبان معتبر و کلاسهای حوزوی و ... درباره فرق چيزی نوشته و يا گفته شده باشد، اين مفاهيم عمومی سازی نشده است. نکته آنکه يک سالی است برای برخورد با فرقهها قانون سختگيرانهای تدوين شده که مجازات آن را اعدام تعريف کرده است اما در همان قانون درباره اينکه فرقه چيست و چه گروهی فرقه است هيچ گفته نشده است، فقط میدانيم که هر کس فرقه ايجاد کند حکمش مرگ است. اين به معنای سليقهای شدن قضاوت آنهم در حوزه تصميم گيری در خصوص زندگی و مرگ انسانهاست. چيزی شبيه به همان قتلهای زنجيرهای که افراد خود راسا نقش بازداشت کننده و افسر تحقيق و مدعی العموم و قاضی و مجری حکم را يکجا و در چند دقيقه انجام دادند.
در اين شرايط نهاد رسمی که درباره من و شما میتواند تصميم بگيرد که آيا فرقه هستيم يا نه، ادارهای است به نام اداره برخورد با اديان و فرق وزارت اطلاعات، با نام اختصاری «ابا». نهادی امنيتی و اطلاعاتی با نفوذ فراوان در نهادهای فرهنگی و رسانهها. کسانی که کماکان «حاج سعيد» را «شهيد» میدانند و معتقدند گذر زمان لازم است تا ما او را بشناسيم! موج سازيهای اخير در برخورد با فرق و لزوم ريشهکنی آنها نيز با طراحی اين نهاد و از طريق انتشار بولتنهای محرمانه در بين مسئولين سراسر کشور صورت گرفته است. با يک نگاه ظاهری به حجم بیسابقه حملات عليه چيزی به نام «فرقه» و وارد شدن بيش از پيش اين لغت به ادبيات نوشتاری کيهان و چند روزنامه ديگر، میتوان فهميد که حادثهای در شرف وقوع است.
اداره برخورد با اديان اما خلا تعريف دقيق و مشخص ار فرقه را به طريقی ديگر پر کرده است. برای ايجاد چنين موج عظيمی از برخورد، ايجاد يک تصور همراهی جهانی با موضوع فرق لازم است. بايد افراد به اين نتيجه برسند که مشکل فرق تنها مربوط به ايران نيست و همه جهان در حال مبارزه با فرق هستند و تازه ما در اين حوزه از ديگران عقب هستيم. بايد ظاهر کار پرداختی علمی و روشنفکری به خود بگيرد تا بتوانند به هر کس که میرسند مرجعی نشان دهند و بگويند ببينيد، اين حرف ما نيست جامعه جهانی هم اين را میگويد. بر اساس اين سناريوست که «ابا» دست به ترجمه و تحريف مراجع علمی در حوزه فرقهها میبرد. کتاب «فرقهها در ميان ما» ترجمه میشود و بر روی اينترنت قرار میگيرد. مقالات از سايتهای معتبر ربوده میشود و ترجمه و تحريف میشوند. بر اساس اينها مقالات جديد نوشته می شود و ميزگردهای تلويزيونی برگزار میشود. کتابها و مقالات تحريف شده، تکثير و در بين «سوژه»هايشان در ۲۰۹ يا بيرون آن توزيع میشود تا بر عقايدشان تاثير بگذارند و به آنها بقبولانند که تو فريب خوردهای بيش نيستی که خودت هم نمیدانی در چه دامی افتادهای ...
کتاب فرقهها در ميان ما نوشته ارزشمند خانم مارگارت تالر سينگر و همکارش يانجا لاليچ، با مقدمهای از روبرت جی ليفتون است که هر سه نفر از افراد شناخته شده در حوزه فرقهها هستند. کتاب بر اساس يک عمر تجربه خانم سينگر در روانشناسی فرآيندهای مغزشويی، به عنوان يک شاخض اصلی رفتارهای فرقهای تا تحقيق ميدانی بر روی بيش از ۳۰۰۰ فرقه در ايالات متحده صورت گرفته است. خانم سينگر در زمان جنگ کره و بر اساس نياز ارتش ايالات متحده وارد تحقيقات متمرکز بر موضوع شستشوی مغزی گرديد، در آن موقع مشکل ارتش ايالات متحده، تغيير ۱۸۰ درجهای عقايد سربازان اسير شده آمريکايی توسط کمونيستها بود. فرمول و روال کاری شستشوی مغزی استخراج گرديد و به عنوان يک شاخص اصلی رفتارهای فرقهای ثبت شد. بعدها خانم سينگر تحقيقات خود را در حوزه فرقهها توسعه داد و آنچنان در اين راه پيش رفت که، به گونهای که اکنون حتی پس از مرگش به عنوان بانوی مبارزه با فرق در سطح جهان شناخته میشود.
خط تحريف «ابا» اما از اينجا آغاز میشود که اساسا مفهومی که خانم سينگر در کتابش به صورت مبسوط معرفی کرده است و درباره آن به عنوان پديدهای خطرناک هشدار داده است، کاملا با مفهومی که «ابا» به آن فرقه میگويد و از طرق مختلف و به ويژه کيهان بر آن میتازد کاملا متفاوت است. خط تحريف از آينجا آغاز میشود که «ابا» اين تشابه کلامی را به نفع خود مصادره میکند، قسمتهايی از کتاب که به روشنی نشاندهنده اين اختلاف است را حذف میکند، و بر بخشهايی از کتاب که مطابق ميل خودشان است تاکيد میکنند. و همان شيوه شناخته شده عمليات روانی، در پشت اعتبار شخص ديگری مخفی می شوند . به عنوان يک شاخص روشن، در مقدمه کتاب، يک پاراگراف کامل به موضوع فتوای رهبری قبلی جمهوری اسلامی در خصوص سلمان رشدی اختصاص داده شده است و آن را يه عنوان يک نمونه برجسته از خطر فرقهگرايی در جهان معاصر يادآوری کرده است، اما شما هيچ وقت اين را در ترجمه کتاب نمیبينيد. به عبارت ديگر از نظر نويسنده اين کتاب، کل نظام جمهوری اسلامی فرقه، آنهم فرقهای مخرب از آن دست که خانم سينگر در کتابش با مثالهای مختلف معرفی میکند است، اين چيزی است که «ابا» مکارانه از کنارش میگذرد. «ابا» چيزی درباره شش شرط سينگر که شاخص و خط کش اصلی شناسايی فرق است نمیگويد، چون به شهادت متعدد پروژههای «تواب سازی»، که بسياری از آنها مستقيما توسط «ابا» انجام شده است، شش شرط سينگر مو به مو درباره «ابا» صادق است.
«ابا» چيزی درباره شاخصهای ضد فرقه، که خانم سينگر به صراحت در کتابش ذکر کرده نمیگويد، چرا که هيچکدام در ايران ديده نمیشود. «ابا» چيزی درباره فيلترينگ اينترنت، مميزی کتب، مميزی سينما، نظارت بر مطبوعات و حتی ساير ساختارهای نظارتی نظام جمهوری اسلامی نمیگويد که اگر بگويد و اگر کتاب خانم سينگر را مبنا بگيريم، همه نشانههای آشکار رفتارهای فرقهای است. اساسا «ابا» چيزی درباره نگرانی کلان فعالان مبارزه با فرق، همانها که مدام «ابا» پشت اعتبارشان سنگر میگيرد نمیگويد. مدام سعی دارد که موضوع فرق را به حرکتهای مردمی و گروهها و فعالانی که چيزی غير از «ابا» میگويند محدود کند، اما نگرانی کلان حرکتهای ضد فرقهای، فرقههای حکومتی است،آنها که يک ملت را در حصار خود نگاه میدارند و اگر قرار باشد استانداردمان را آن بگيريم، خود «ابا» و نظامی که خود را مدام وابسته به آن و تحت فرمان آن معرفی میکند متهم رديف اول خواهند بود. و اين پارادوکسی است که مسئولان نظام جمهوری اسلامی بايد هر چه سريعتر از آن بيرون بيايند.
و بعد از آنکه اين حيلهاشان رو میشود، حيلهای بزرگتر را به کار میبندند، تئوريهای خانم سينگر و ديگران را از زبان يک به ظاهر کارشناس و به عنوان تنيجه تحقيقات چندين ساله خود جا می زنند! تا کسی نتواند رد موضوع را يزند و بقهمد آنچه را نبايد بفمد. اوايل مدام نام «سينگر» تکرار میشد، اما اکنون همان حرفها، به عنوان نتيجه تحقيقات خودشان روی آنتن میرود.
در اين مجموعه نوشتار بنا دارم با باز کردن موارد فوق، يک نقاب از صدها نقاب کشيده شده بر چهره اين اداره سراسر دروغ و فريب را کمی به کنار زنم. خواهيم ديد که دنباله جريان سعيد اسلامی کماکان در وزارت اطلاعات و به خصوص اداره اديان و فرق زنده و فعال است و همان بهتر که تصور کنيم «حاج سعيد» «شهيد» شد، چرا که روح او عملا زنده است. تمام موارد مستند به محصولات توليدی «ابا»، در نشريات و تلويزيون و مستند به کتاب فرقهها در ميان ما و چند وبسايت اصلی ضد فرقهای خواهد بود.
مهندس محسن نمکيان
m_namakian@yahoo.com
Reader Comments