« دولت دلالی و ادعای تولیدی | Main | چگونگي ترويج خرافات در جامعه! »

یک سیاه پوست رئیس جمهور آمریکا شد

باراک اوباما، يک سياه پوست
رئيس جمهور آمريکا شد

تئوری که به آن اعتقاد داشته ودارم، يعنی "جهان بشری درحال تکامل است"، امروز بروشنی بخشی از اين بشر تکامل يافته را مشاهده می کنيم. شايد آبرهام لينکلن، شانزدهمين رئيس جمهور آمريکا در 149 سال پيش و دکتر مارتين لوتر کينگ، پاستور صلح طلب آمريکائی در 45 سال پيش، هر دو باور داشتند و خوابها می ديده و رؤياها در سر می پروراندند که سفيد پوستان مقيم آمريکا، همان سر زمينی که برای تحقق دمکراسی نه فقط بر روی کاغذ، بلکه عملی وحقوق برابر همه شهروندان در کشور، آنقدر پيش رفت کنند و تئوری جهان بشری در حال تکامل شامل حال آنها هم بشود، که يک روزی به حقوق مساوی تا آنجا تن دردهند که ديگر بچشم برده يا انسان درجه دوم به سياه پوستان نگاه نکنند و بس! باحتمال قوی اگر امروز زنده بودند، شايد واقعا باور نمی کردند که به اين زودی هموطنان شان به آن اندازه پيشرفت کرده باشند که رئيس جمهور آمريکا يک سياه پوست بشود! اما اکنون شده و ما آنرا می بينيم. باراک اوباما در برابر رقيب سفيد پوست خود، جان مکين، به قول بعضيها جنگ افروز که فقط 163 شخصيت انتخاب کننده به او رأی داده اند، با کسب رأی 338 نفر از 538 شخصيت انتخاب کننده، اولين رئيس جمهور سياه پوست آمريکا گرديد. اگر چه جرج بوش دوم، بنا به نوشته يکی از روزنامه های آلماني، يک کشور ازنطر اقتصادی ورشکسته وبهم ريخته و ويران تحويل اوباما می دهد و تأثيرات مخرب آن حتا سر تا سر جهان را نيز فرا گرفته است، اما گويا همه انسانهای با افکار دمکراتيک اين پيروزی چشم گير اوباما و دمکراتهای آمريکا را به فال نيک می گيرند و آرزو دارند، همان طور که باراک اوباما در سخنرانيهای انتخاباتی خود قول يک تحول در آمريکا را داده است، اين تحول به شيوه مثبت وبسود بی چيزان درآمريکا و سراسر جهان، انجام گيرد. اکثر مردم ايالات متحده وحتا مردم جهان انتظار معجزه از رئيس جمهور جديدرا ندارند، اما انتظار جدی آنهابرای کوشش درراه بهبود بخشيدن به مناسبات سياسی و اقتصادی عادلانه آمريکا با ديگر کشورهای جهان، از اولين اقدامات بايد باشد. انتظار دارند که حد اقل سياست کهنه استثماری و غارتگرانه در ديگر کشورها، فقط به منظور رفاه و بهبود بخشيدن به وضع اقتصادی مردم آمريکا، کمتر اعمال شود، بلکه نيازهای ضروری ديگر مردم جهان نيز در نظر باشد. انتظار دارند ريشه و بنياد نفرت اکثر مردم جهان از اين سياست نا درست آمريکا را جستجو کرده، يافته و بسوزاند که آمريکائی های مقيم خارج و بويژه خانواده نظاميان مجبور نباشند، دور خانه های مسکونی خودرا مانند زندان با ميله ها و سيم خار دار محصور کنند. بنده و احتمالا ميليونها انسان محروم چه در آن کشور و چه در ديگر نقاط جهان، آن چه که از باراک اوباما رئيس جمهور جوان و سياه پوست ايالات متحده انتظار داريم در چند جمله فوق، بيان شده. اميدواريم به آن توجه جدی شود. اکنون جا دارد، اشاره کوتاهی به جنبش مساوات طلبی و بانيان آن و بويژه به زندگی اين شخصيت استثنائی تاريخ آمريکا که بسياری او را کندی سياه پوست آن کشور می نامند، بياندازيم و به هموطنان فارسی خوان بيشتر بشناسانيم که اميد است سود مند واقع شود.

آبراهام لينکلن، اول ماه ژانويه سال 1863 ميلادی به عنوان رئيس جمهور آمريکا قانون آزادی همه بردگان را در سرا سر کشور بمرحله اجراء گذاشت و از آن تاريخ برده داری ملغا اعلام شد. اما متأسفانه افکار برده داری و نژادپرستی درمغز اکثر سفيد پوستان (برتری طلب) مانده بود. بهمين دليل تاسالهای 70 ميلادی مسئله جدائی سياهان و سفيد پوستان حل نشده بود و منجر به نا آرامی های زيادی درآمريکا شد. در 28 اوت 1963 دکتر مارتين لوتر کينگ در برابر 250 هزار تظاهر کننده عليه نا برابري، سياست جدائی سياه و سفيد و عليه بيکاری سياه پوستان، در واشنگتن دی. سی. پايتخت آمريکا سخنرانی تاريخی خود را، زيرعنوان "من يک رؤيا يا آرزو دارم" ايراد کرد. او در آن سخنرانی به جنبش راديکاليسم اخطار کرد وپاسخ زورگوئی با زورگوئی را ردنمود و از دولت ايالات متحده خواست به تقاضاهای منطقی وعادلانه سياه پوستان پاسخ دهد و راه حل دمکراتيک ارائه نمايد. متأسفانه نژادپرستان کور نخست کندی رئيس جهمور وقت آمريکارا که از اين جنبش صلح آميز غيرمستقيم حمايت می کرد، در تاريخ 22 نوامبر 1963 بقتل رساندند و بعدهم صدای حق طلبانه دکتر مارتين لوترکينگ را در 4 آوريل 1968 با گلوله خاموش کردند.
گويا اين جبر تاريخ است و راه دراز و پرزحمت تکاملي، که بايد نخبگان زيادی درجوامع بشري، برای بدست آوردن ساده ترين حقوق انساني، زندانی وشکنجه روحی و حتا کشته شوند که از جمله اينها دکتر مارتين لوتر کينگ در خلال مدتی کمتر از پنج سال سی بار دستگير و زندانی شد، به او تهمت ناروا و دروغ زدند. اما او هيچگاه مقاومت فيزيکی نشان نداد. هزاران نفر روشنفکر و مقاوم، در ديگر کشورها نيز شکنجه های روحی و جسمی ديدند و عاقبت کشته شدند که ما زنده بمانيم و تاپيروزی نهائی که حتمی است، به مبارزه ادامه دهيم. شايد گفته شود که اوباما با وصف رنگ پوستش و پيشينه خانواده اش، يک عضوی ازسيستم جهانخوار آمريکا شده است. خوب دراين هيچ شکی هم نيست، اما بنظر من اين خود يک پيروزيست که بردهان جنگ افروزان لگام زدن و جلو تجاوز بيشتر آنان را گرفتن. باز هم شکی در آن نيست که بايد فرقی باشد بين ريگان ها و بوش ها و کندی ها و اوباماها و حتا اگرکسی اين فرق را نبيند، بايد با اعمال گاندی وار خويش بوجودش آورد. آرزو داريم که باراک اوباما در راستای اهداف مردمی گام مثبتی بردارد.
باراک اوباما (47 ساله) که چهل و چهارمين رئيس جمهور آمريکا شده، از يک خانواده متوسط (پدرش کنيائی آفريقائی و مادر سفيد پوست آمريکائی) در روز 4 اوت 1961 در هانالولو، هاوائی (ازجزاير آمريکا) بدنيا آمده است. زمانی پدر سياه و مادر سفيدش باهم ازدواج کردند، هنوز قانونا اين چنين وصلتی در آمريکا ممنوع بود. با تأسف اين ازدواج دو سالی بيشتر دوام نياورد و والدين باراک اوباما از هم جدا شدند. آيا جدائی آنها در اثر فشار روحی و تأثير محيط بود يا ديگر اختلاف معلوم نيست. پدر اوباما بعد از جدائی از زنش، تحصيلات خود را در دانشگاه هاروارد ادامه داد و مادرش مجددا با يک دانشجوی دانشگاه هاوائي، اهل اندونزی ازدواج کرد. او دوران کودکی را همراه مادر و ناپدری در اندونزی گذراند و از سال 1967 تا 1970 ميلادی درآنجا بمدرسه کاتوليکها رفت. در سال 1971 به هاوائی باز گشت و نزد والدين مادرش، ماندگار شد. در سال 1979 موفق به اخذ ديپلم دبيرستان بانمره عالی گرديد. بلافاصله درکالج اوکسيدنتال، لوس آنجلس نام نويسی کرد و بعداز دوسال به دانشگاه کلمبيا درنيويورک نقل مکان نمود و دررشته علوم سياسی باتخصص درامور روابط بين المللي، موفق به اخذ درجه ليسانس شد. يک سالی مشاور يک شرکت تجاری در امور روابط اقتصاد بين المللی درشهر نيو يورک بود. سال 1985 به شيکاگو رفت که درآنجا برای يک مؤسسه خيريه کليسائی در امور کمک به بينوايان کار می کرد. پس ازآن، سه سال ديگر دردانشگاه هاروارد، دانشکده حقوق تحصيل کرد. در دانشگاه هاروارد به سر دبيری مجله ی ويژه هاروارد انتخاب شد. در آنجا او اولين سياه پوستی بود که برای اين مسئوليت انتخاب گرديد. در سال 1991 اوباما امتحانات نهائی خود را در رشته حقوق با درجه "مگنا کوم لاوده" يعنی نمره خوب بپايان برد. قابل ذکر است که درجه مدارک دانشگاهی را در اروپا و آمريکا هنوز بانمره لاتين ارزشيابی می کنند، بدين ترتيب: زوماکوم لاوده برابر با 19 تا 20 و مگنا کوم لاوده برابر با 16تا 18 و کوم لاوده برابر با 13 تا 15 ارزش يابی مدارک ايران است و الی آخر.
باراک اوباما در سال 1992 به شيکاگو بر می گردد و بعنوان وکيل مدافع و متخصص در امور حقوق انسانی در يک دارالوکاله، مشغول به کار می شود و در کنار کار وکالت در دانشگاه شيکاگو حقوق انسانی در قانون اساسی را درس می دهد. در همان سال با ميشل اوباما (متولد 1964) که همانند خود او در دانشگاه هاروارد در رشته حقوق تحصيل کرده و دريکی از ادارات دولتی شيکاگو مشغول به کار بوده است، ازدواج می کند. نتيجه اين ازدواج دو دختر هستند که در سالهای 1998 و 2001 بدنيا آمده اند.
باراک اوباما از سال 2004 به اين طرف بعنوان سناتور درسنای آمريکا حضور دارد. او اکنون همراه خانواده اش در شيکاگو زندگی می کند و در بيستم ماه ژانويه 2009 بنا به رسم و قانون آمريکا همراه خانواده اش به کاخ سفيد نقل مکان خواهد کرد.
در پايان ذکر يک لطيفه برای خنده ضرری ندارد. هنگام تبليغات و مبارزات انتخاباتی بين احزاب جمهوريخواه و دمکرات آمريکا درچند ماه اخير يک خبر نگار آلمانی دريکی از ايالات اکثرا هوادار جان مکين جمهوريخواه، مشغول نظرخواهی درميان مردم بود. يک روز اين خبرنگار در خيابانی از هر کسی می پرسيد، آيا جان مکين را انتخاب می کند يا باراک اوبامارا؟ در آن حال که نوبت به پيره زن سفيد پوستی رسيد، درپاسخ به خبر نگار آلمانی گفت: مگر ديوانه اي؟ معلومه که به جان مکين رأی خواهم داد، در غيرآن صورت کاخ سفيد بايد به کاخ سياه تبديل شود و با اين وضع اسفبار بانکها، هيچ پولی برای رنگ آميزی نداريم!
بيشتر مطالب فوق اطلاعاتی هستند، که از روزنامه های انگليسی و آلمانی زبان در اينتر نت گرفته شده، البته با کمنتاری چند از نگارنده.

هايدلبرگ آلمان فدرال 5 نوامبر 2008 دکتر گلمراد مرادی
Dr.GolmoradMoradi@t-online.de


16 آبان 1387 09:22


نظر شما

نام:
ای-میل:
02:38 17 آبان 1387
شوخی خیلی بی مزه ای نوشته اید در آخر مطلب. مگر با رنگ پوست مردم شوخی هم دارید؟

 

****************

از افشا

افراد انتخاب کننده رئیس جمهور آمریکا مردم آمریکا هستند و کارتهای الکترال هم مربوط به اشخاص نیست.بلکه امتیازی است که هر کدام از ایالاتها دارند مثلا کالیفرنیا 55 کارت و نوادا 5 کارت دارد.تعداد این کارتها بر اساس جمعیت است .کسی رئیس جمهور است که در ایلاتهای بیشتر و با رای بیشتر مردمان ایالاتهای مختلف برنده شود.کارتهای الکترال تماما به فرد برنده در انتخابات ریاست جمهوری تعلق میگیرد حتی اگر با هزار رای بیشتر برنده شده باشد.در نتیجه ممکن بعضا حالتی پیش بیاید که یک کاندیدا را نفرات بیشتری تایید کرده اند ولی وی در ایالاتهای کمتری برنده شده باشد.مثل انتخابات سال 2000 که ال گور رای فردی بیشتری داشت ولی در ایالاتهای کمتری برنده شده بود.در این حالت دمکراسی برای حفظ همبستگی ایالاتها قربانی میشود.
مثل همیشه از نوشته های جناب دکتر گلمراد مرادی استفاده کردم و مطلب فوق برای روشن تر شدن موضوع بود.منتظر مقالات بسیار خوب بویژه در زمینه حقوق اقوام ایرانی از ایشان هستم

Posted on Friday, November 7, 2008 at 12:05AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>