« منشا و هویت ژنتیکی ایرانیان83 | Main | منشا و هویت ژنتیکی ایرانیان81 »

منشا و هویت ژنتیکی ایرانیان 82

در پست قبلی در مورد نژاد پرستی دوباره نوشتم ولی در این پست این موضوع را از نگاه دکتر مسعود نقره کار هم پیگیری میکنیم

*****************************************

دوشنبه 29 مهر 1387

ما و نژاد پرستی، در حاشيه انتخابات آمريکا، مسعود نقره کار

 نگاهی بی غرضانه و به دور از تعصب به وضعيت سياسی، اقتصادی و فرهنگی ايرانيان در آمريکا، و نيز ميهنمان، و حکومت حاکم بر جامعه مان، جايی برای حس و تصور و درک برتری طلبانه نسبت به مليت ها و اقوام ديگر و رنگين پوست ها باقی نمی گذارد جز حضور جان سخت فرهنگ نژادپرستانه در ميان اين دست از ايرانيان

 

&&&&&&&&&&&&&&&&&

چنين به نظر می رسيد که دمکراسی در امريکا نژادپرستی ," اين زخم موجود بر پيکر بشريت ", را در اين ديار از ميان بر خواهد داشت , و يا لااقل مرهمی برآن و مانعی برای پيشرفت اش خواهد شد. رقابت های انتخاباتی رياست جمهوری در امريکا , به دليل حضور کانديدايی سياه پوست , نشان می دهد که اين احساس دوست داشتنی و آرامبخش در دموکراسی امريکايی توهمی بيش نبود و نيست , و نژاد پرستی جان سخت و قدرتمند در امريکا حضور و حياتی علنی دارد , و وقيحانه نفش کش می طلبد.
ابعاد و گستردگی نژاد پرستی در انتخابات اخير رياست جمهوری امريکا چنان چشمگير شده است که عليرغم پيشتازی "باراک اوباما " در تمامی نظر سنجی ها , در ميان دموکرات ها و هواداران حزب اين نگرانی وجود دارد که اوباما به خاطر رنگ پوستش بازنده ی انتخابات شود و بار ديگر امريکا پديده ی "تام برادلی" و ديگرانی چون برادلی را شاهد باشد. تام برادلی شهردار سياه پوست لس آنجلس, در انتخابات سال ۱۹۸۲ از رقيب سفيد پوست اش پيشی گرفته بود و اين را نظر سنجی ها تاييد می کردند. برادلی اما در ميان بهت و حيرت مردم لس آنجلس و امريکا انتخابات را باخت . در تحقيقات و بررسی هايی که پيرامون چرايی اين رويداد انجام شد, برخی علاوه بر نادقيق بودن نظرسنجی ها, اين نظررا نيز تاييد کردند که عده ای از سفيد پوستانی که در نظر سنجی ها گفته بودند به برادلی رای خواهند داد , در روز انتحابات به رقيب سفيد پوست او رای دادند.
تشديد نگرانی ها بدين سبب نيز هست که در اين انتخابات فريادهای خشم آلود و نژاد پرستانه ی برخی از سفيد پوستان حاضر در گرد همايی های انتخاباتی ی سناتورجان مک کين و معاون احتمالی اش خانم سارا پيلين - کانديد های حزب جمهوری خواه - و نيز تبليغات تحريک آميز اين دو, و جريان های نژاد پرست و ارباب جرايد و ديگر رسانه های نژاد پرست ,کم سابقه است .
"بکشيد او را" , "تروريست", "عرب", "مسلمان", "همدست بن لادن", "کمونيست", "سوسيايست ", "چپ گرا", نعره های کسانی ست که در يکی از دموکراتيک ترين کشور های جهان نتوانسته اند از غير انسانی ترين نوع عدم تحمل ديگری , يعنی نژاد پرستی فاصله بگيرند , و فرهنگ نژاد پرستی را دور بريزند. اين جماعت , با توجه به شرايط و ضوابط قانونی در امريکا , اسم شب و عنوان مستعار " لينچ کنيد اين سياه کثيف " را فرياد می کنند تا به ظاهر نژاد پرست ننمايند . بی ترديد همه ی کسانی که با اوباما مخالف هستند نژاد پرست نيستند اما نژادپرستان که کميت قابل ملاحظه ای را در بر می گيرند , پيشاپيش کلان ثروتمندان در صف مقدم مخالفان او قرار دارند . در تداوم حيات اين دمل چرکين در جامعه ی امريکا نقش رهبران اکثر کليسا های امريکا , حزب جمهوری خواه , بويژه تبليغات دروغين و تحريک آميز اخير جان مک کين و خانم سارا پيلين وجريان ها و رسانه های نژاد پرست عيان تر از آن است که بتوان کتمان کرد , اينان بيش از آنکه نظرات سياسی , اقتصادی , فرهنگی و مذهبی اوباما را نقد و بررسی کنند , و بيش از آنکه شخصيت و زندگی او را بگونه ای مستدل, مستند و غير مغرضانه مورد ارزيابی قرار دهند و به مردم بنمايانند , به قلب واقعيت و تاکتيک تحريک و " ترساندن مردم " روی آورده اند.
واقعيت اين است که آلودگی دست های رهبران حزب دموکرات , باراک اوباما و معاون اش جو بايدن نيز در تبليغات انتخاباتی وقلب واقعيت پنهان نمانده است , که البته چه به لحاظ مضمونی وچه در شکل برخورد با آنچه از اردوی نژاد پرستان وکلان ثروتمندان و جمهوری خواهان عليه اوباما سر زده است,قابل مقايسه نيستد.

ما و نژاد پرستی
صد ها هزار ايرانی در امريکا زندگی می کنند که بسياری از آنان واجد شرايط انتخاب شدن و انتخاب کردن در انتخابات امريکا هستند. در اين ميان بسياری از ايرانيان شهروند امريکا, طرفدار حزب جمهوری خواه امريکا هستند. برخی از اينان با ديدگاه ها و عملکرد اين حزب , به عنوان حزبی که منافع مالی و معنوی اقشار مرفه جامعه را تامين می کند و کليسا (مذهب) نيز پاره ی اساسی آن است , موافقند و از اين حزب حمايت می کنند. اکثر سلطنت طلبان ايرانی نيز در زمره ی حمايت کنند گان اين حزب هستند , اين حمايت به دلايل گوناگون صورت می گيرد که به دو مورد ديگر اشاره می کنم : نخست اينکه اينان سقوط رژيم شاه را نه بر اثر بی تدبيری شاه و نظام استبدای اش ,که معلول سياست های بين المللی و حقوق بشری جيمی کارتر می پندارند و کينه ی دموکرات ها به دل گرفته اند. و ديگر اينکه اميد دارند پيروزی جمهوری خواهان سبب حمله نظامی امريکا و يا اسراييل به ايران شود , وبدينگونه نقش جاده صاف کن رژيم سلطنتی را بازی کنند, که البته سلطنت طلبان در اين مورد تنها نيستند و برخی از سازمان های سياسی را کنار خود دارند. در ميان ايرانيان حامی حزب جمهوری خواه هستند کسانی که آشکارا بيان می کنند به اوباما – يا به قول خودشان به اين " سياه برزنگی "- به خاطر سياه بودن اش رای نخواهند داد. اينان نيز البته برای اين" سياه برزنگی" – سياه زنگی – و لاپوشانی نژادپرستی ديرينه شان اسم شب و نام مستعار گذاشته اند , که مسلمان و تروريست و کمونيست نمونه هايی از اين دست هستند.
نژاد پرستی در ميان ما ايرانيان پديده ی تازه ای نيست , وعمری به اندازه ی عمر تاريخ ميهنمان دارد .نژادپرستی در ايران شايد به دليل سفيد پوست بودن مردم جامعه ما و همسايگان مان, به شکل نژاد پرستی در غالب تفاوت" رنگ پوست و مو و چشم "به ندرت بروز کرده شده باشد ,امادر شکل برتربينی ملی و قومی بخشی از تاريخ و فرهنگ ميهنمان است , که در شرايط برتری سياسی و اقتصادی اوج بيشتری گرفته است. در اين ميانه انديشه دينی , بويژه پس از حمله ی اعراب به ايران و صدور اسلام , با اين تصور که بهترين دين و " خاتم الدين " و پيامبرش نيز "خاتم الانبيا" است , اين ويژگی را تشديد کرده است . بازتاب نژادپرستی نه فقط در عرصه سياست , که رضا شاه" کبيرمان" را شيفته ی نژاد آريايی هيتلر کرد! , بل که در پهنه ی ادبيات مکتوب و شفاهی ما و آثار بسياری از بزرگان شعر و ادب ما نيزخود را نشان داده است. می توان نمونه های فراوانی از برخورد های نژادپرستانه ی " نژاد آريايی " به ويژه با عرب ها وافغانی ها, و ديگرملل و اقوامی که غيرآريايی اند ونيز مهاجران به ميهنمان نشان داد. ما با سياهه ای از حکايت های فراوانی که در گفتار و رفتارمان بازتاب يافته است آشناييم , که فراوان اند مکتوبات و گفته هايی در باره ی " عرب های وحشی و ملخ خور وسوسمار خور" , و افغانی های " دزد و آدمکش " و يا حمله به هندی ها (سيک های هندی) و برخورد های زشت و زننده و غير انسانی با ارامنه و جهود ها , بويژه با مهاجران افغانی و گاه مضروب کردن آن ها, که هم از سوی حکومت اسلامی و هم از سوی بخشی از مردم صورت گرفته و می گيرد, فصل هايی از اين حکايت تلخ هستند. اين حکايت ها تنها به غير ايرانی وغير آريايی و غير مسلمان بسنده نشده است , آنچه بر اقوام کرد و بلوچ در ميهنمان گذشته و می گذرد , و آنچه در غالب " جوک " های تحقير آميز در باره ی ترک ها و رشتی ها و قزوينی ها و مشهدی ها رايج است ريشه در تصور و درک برتری نژادی در شکل و محتوی ملی و قومی دارد.
همين نوع تصور و درک فرهنگی, امروز در امريکا (و در خارج کشور) نيز خود را در قبال مليت ها و اقوام ديگر , و حتی رنگين پوست ها نشان می دهد . برخی از ايرانيان - که اقليت کوچکی را در امريکا شکل می دهيم - سياه ها, هندی ها , عرب ها , افغانی ها, چينی ها و مهاجران از کشورهای امريکای لاتين ( اسپانيش ) ها را نژاد هايی پست, و خود را برتر از آن ها می پندارند و غرق بی همتايی ملی و قومی , و رنگ پوست خود, دست به تحقير آنان می زنند .واقعيت اما اين است که اقليت ايرانی در امريکا فاقد موقعيت و وضعيت سياسی ,اقتصادی و فرهنگی اقليت های مورد اشاره در اين جامعه است. نگاهی بی غرضانه و به دور از تعصب به وضعيت سياسی , اقتصادی و فرهنگی ايرانيان در امريکا , ونيز ميهنمان , و حکومت حاکم بر جامعه مان , جايی برای حس و تصور و درک برتری طلبانه نسبت به مليت ها و اقوام ديگر, و رنگين پوست ها باقی نمی گذارد جز حضور جان سخت فرهنگ نژادپرستانه درميان اين دست از ايرانيان.

Posted on Monday, October 20, 2008 at 11:08PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>