« منشا و هویت ژنتیکی ایرانیان 60 | Main | منشا و هویت ژنتیکی ایرانیان 59 »

دولت بر اساس عقل و عدالت باید در اقتصاد و بازار دخالت کند

معجزات بازار ، آش خورها و سد البرز
مدرسه که تعطيل ميشد ميرفتيم به ييلاق مان جواهردشت. دو تا سه ماه آنجا بوديم. دوسه هفته اول پدرم مرخصی ميگرفت و با ما بود و بعد ميرفت و ما را تنها می گذاشت. با بچه های ديگه که بازی ميکرديم بعضی وقتها دلخوری پيش می آمد و گاهی هم کار به زدوخورد ميکشيد. جواهردشت ميدانی داشت ، البته الان دو سوم اين ميدان ازبين رفته و بقيه اش هم نام زباله دانی برايش مناسبتر است تا ميدان، عصرها که هوا خوب بود بزرگترها آنجا جمع ميشدند و با هم صحبت ميکردند و جوانترها هم واليبال بازی ميکردند. ما کوچکترها هم همان اطراف بازی ميکرديم. معمولا بچه هايی که پدرهاشون آنجا بودند به پشتوانه حضور پدرهای شان ميخواستند به ما زور بگن که اغلب کار به دعوا و گاهی زدوخورد ميکشيد. اگر کسی از ما که پدران مان ييلاق نبودند شکايت پيش بابای کسی که زور ميگفت ميبرديم، طرف اغلب جواب ميداد: به من ربط نداره خودتون باهم کنار بياييد و بازی کنيد. حالا اگه زور پسرش به ما نميرسيد و ما از خودمان دفاع ميکرديم اگر پسرش پيش او از ما شکايت ميکرد با عصبانيت می آمد و سر ما داد ميکشيد ، يادمه يکی دوبار سيلی هم خورديم.
داستان دخالت يا عدم دخالت دولت در مکانيسم بازار هم چيزی شبيه همين دخالت پدرهای همبازيهای ما هست. تا موقعی که مردم کتک خورند دولت نبايد دخالت کند، اما نوبت کتک خوری نورچشميهايشان يعنی ميليادرها، نوکيسه ها و انواع انگلهای ديگر اجتماعی که رسيد بايد دولت به دادشان برسد و از خون همان فقرا و بيچاره ها توی رگهای بيمار مفتخورها تزريق نمايد
قانون بازار نبايد زيرپا گذاشته شود و دولت نبايد دخالت کند «وقتى كه دختر رحمان كه از يك تب دوساعته می ميرد(*)» و «گرسنگى به تساوى تقسيم می شود(*)»
يا زمانی که تالاب ها را خشک و جنگل گيلان و مازندران را نابود ميکنند تا جا برای ويلاهای تازه به دوران رسيد گان باز شود، يا وقتی که مرغوبترين برنج و چای دنبا را داريم اما هرسال ميليونها تن چای و برنج درست موقع برداشت محصول وارد ميکنند و مجبور می شويم مزارع برنج و چای مان را خشک کنيم . يا حقوق و دستمزدها پرداخت نميشود و پدر خانواده از شرم ناتوانی سيرکردن شکم کودکانش در پستوی خانه خود را حلق آويز ميکند، يا برای پرداخت هزينه درمان سرطان يا ديگر بيماريهای خود مجبور ميشوند اول کليه خود را بفروشند. يا تن دختران اين سرزمين در بازارهای امارات و قطر به حراج گذاشته ميشود، دولت نبايد دخالت کند. هر جای دنيا که اين تقدس بازار و عدم دخالت دولت و خصوصی سازيهای بی رويه برجا ست همين بدبختی و بيچارگي، با شدت و ضعف کمتر يا بيشتر، نصيب اکثريت مردم شده است. حدود دو ماه پيش يک موسسه دولتی آمريکايی هشدار داد که درصد آمريکايی هايی که زير خط فقر هستند رو به افزايش بوده و امروزه ميليونها آمريکايی فقير برای سيرکردن شکم خود و خانواده خود محتاج ايستادن در صف آش کليساها يا موسسات خيريه هستند (**). ميليونها آمريکايی که با وام از بانکها خانه خريده بودند به علت ناتوانی در پرداخت وام هايشان بعلت افزايش نجومی بهره وامها و همچنين سقوط قيمت خانه هايشان مجبور شدند با ضرب العجل فوری و بدستور بانکها خانه هايشان را واگذار کرده و بی خانمان شوند

"معجزات" بازار آزاد و سيستم سرمايه داري، خصوصی سازيهای وسيع و محدود کردن نقش دولت در کشورهای بزرگ سرمايه داری و همزمان تجويز آن برای کشورهای فقيرتر، با استفاده از اهرم های بانک جهانی و صندوق بين المللی پول و بعنوان پيش شرط واگذاری وام و متعاقب آن حذف يا تضعيف بيمه های اجتماعی و درمانی و ديگر برنامه های رفاهی چنان فلاکتی نصيب مردم جهان کرده که حتی اگر همين امروز جلوی آن گرفته شود نتايج آن تا نسل بعدی گريبانگير اکثريت مردم کره زمين خواهد بود. و اين فلاکت و بدبختی از سوی ديگر چنان بهشتی برای فربه تر شدن انگلهای اجتماعی بوجود آورده که خوابش را هم نميديدند
از قديم انديشمندان پيش بينی ميکردند که اين سيستم سراسر ناعادلانه بالاخره روزی گورکن خود خواهد شد. حتما در اين چندهفته اخير متوجه شديد که بسياری از ايدئولوگ های نئوايبرالسم و موعظه گران معجزات بازار آزاد يا لال شده اند و يا برای نجات آن انگلهای شکمو که سيرايی ندارند برخلاف آنچه تا چندهفته پيش ميگفتند و با افتخار از آن حرف ميزدند مجبور به عقب نشينی خفت بار ايدئولوژيک شده دست دعا بسوی دولت ها دراز کردند.
منظورم ورشکستگی کنسرن های بزرگ مالی بويژه در آمريکا هست. نخست ورشکستگی دو بانک بزرگ سرمايه گذاری ، مورگان استانلی و گلدمن زاکس و متعاقب آنها بزرگترين بانک سرمايه گذاری جهان مريل لينچ، و همين سه روز پيش يعنی 5 مهر ورشکستگی و بسته شدن صندوق سپرده و وام واشنگتن موچوال که بيش از دو هزار و دويست شعبه داشته و سپرده های مردم نزد اين بانک بيش از نهصدميليارد دلار برآورد می شود هست. کارشناسان آنرا بزرگترين ورشکستگی بانکی در تاريخ آمريکا می نامند.

شکست و رسوايی سياست اقتصادی نئوليبراليستی در ديگر کشورها نيز دارد خود را بروز ميدهد. کنسرن مالی چند مليتی فورتيس در هلند و بلژيک، شرکت وام مسکن برادفورد و بينگلی در انگلستان، موسسه وام مسکن هيپو رئال در آلمان، بونوس بانک دانمارک و بانک گليتنيک ايسلند و ... همگی امروز 8 مهر اعلام بحران يا ورشکستگی کردند. تاکنون بيشتر موسسات مالی بودند که اسير اين بيماری شده اند، اما بعيد نيست که بزودی به موسسات توليدی هم سرايت نمايد. کما اينکه ديروز شرکت توليد اتوموبيل ولوو اعلام کرد که يک شيفت خود را تعطيل و هزاران نفر را بيکار خواهد کرد.
اين بيماری يعنی بحران های دوره ای که هر از چندگاهی گريبانگير کنسرنها و تراست ها ميشود را درمانی نيست. با ترفندهايی می توان بطور موقت جلوی آنرا گرفت. اما دير يا زود دوباره باز خواهد گشت، زيرا اين مرضی است همزاد سيستم موجود جهانی.

اين همه در مذمت دخالت و کنترل دولت و واگذاردن همه چيز به عهده مکانيسم های بازار گفتند و اينک که تا کمر در گل فرو رفتند با پررويی تمام دولت ها را که نماينده و حافظ منافع شان هستند جلو انداخته تا با پول ماليات دهندگان ، يعنی پول اکثريت مردم، اين انگلهای اجتماعی را از سقوط نهايی نجات دهند. و حتما بزودی اعلام خواهند کرد که جهت تامين اين هزينه بايد از بسياری هزينه های اجتماعي، درمانی و رفاهی جامعه بکاهند. يعنی دودش به هر صورت به چشم اکثريتی خواهد رفت که هيچ تقصيری در اين ماجرا ندارند.
اين هم نمونه هايی از اين برداشت از پول مردم برای درمان موسساتی که تاکنون سودهايی با ارقام نجومی نصيب صاحبانشان کرده اند:
اختصاص بيش از 700 ميليارد دلار از طرف
دولت آمريکا برای تحت پوشش گرفتن وامهای بدون پشتوانه بانکها و شرکتهای بيمه آمريکايى
اختصاص 11،5 ميليارد يورو از طرف دولتهای بلژيک، هلند و لوکزامبورگ برای نجات کنسرن فورتيس
دولتی کردن شرکت ورشکسته وام مسکن برادفورد و بينگلی در انگلستان
پرداخت پول از طرف دولت آلمان به موسسه وام مسکن هيپو رئال
دولتی کردن بانک گليتنيک ايسلند

چنانکه ميبينيم عوامفريبی تبليغات نئوليبراليستی در اين ماجرا بخوبی خود را نشان داد. آری نئوليبرالها و تمام طرفداران آزادی بی حد و مرز بازار آنطور که تاکنون می گفتند مخالف دخالت دولت در امور بازار نيستند، البته تا هنگامی که اين دخالت به نفع اکثريت مردم و برای تعمين حداقل های يک زندگی انسانی نباشد

در مملکت خودمان هم در اين چند سال پابپای عاشقان بازار آزاد در جهان هر روز در دانشگاه و مسجد و وقت و بيوقت صدها دکتر و پرفسور از محاسن آن گفته و می گويند. رسانه های ما که معمولا کوچکترين ضعف در جوامع غرب را بزرگ ميکنند اما اين بار برای اينکه خدای نکرده خبر بحران سرمايه داری و ورشکستگی موسسات مالی و افتضاح ايدئولوژی نئوليبرالی جلوی خصوصی سازيها و محدود کردن برنامه های رفاهی را نگيرد صدای کسی در اين مورد در نيامد. ايکاش فقط به همين کفايت ميکردند، اما برعکس گويی هيچ اتفاق نيافتاده و کماکان با ساز قديمی می خوانند. اين هم نمونه اش که از اخبار ديروز و امروز هست و نه چند هفته پيش:
- مهندس رسول محمدى مديرکل منابع طبيعى استان گيلان گفت در راستاى اجراى سياست‌هاى اصل 44 قانون اساسى و پس از فراهم شدن زيرساخت‌ها در منطقه گردشگرپذير قلعه رودخان هم اکنون اين پارک جنگلى آماده ارائه جهت بهره‌برداری به بخش خصوصى است
- واگذارى 32 درصد سهام پتروشيمى جم به سازمان بازنشستگى
- اما غم انگيز ترينش مربوط می شود به پروژه سد البرز. اول سخنان آقای مشاور معاون وزير را در اين باره می آورم وسپس درد دل يکی از اهالی سوادکوه که بعداز آبگيری سد البرز در يادداشتی برای سايت مازندنومه نوشته است
مشاور معاون وزير جهاد كشاورزى مهندس سيدمهدى شيخ‌الاسلام‌زاده در گفت‌وگو با ايسنا:
ايجاد كميته آب و خاك حوزه نيز از ديگر نوآوري‌هاى اين پروژه است كه اين كميته تصدي‌گرى مديريت و بهره‌برداری آب و خاك را با نظارت وزارت نيرو و وزارت جهاد كشاورزی برعهده خواهد گرفت و اين پروژه نمونه‌ای از خصوصي‌سازى مديريت آب و خاك است
اين طرح به عنوان طرح نمونه در منطقه خاورميانه و آفريقاى شمالی در حال اجراست كه از تجارب آن در ساير مناطق كشور و خاورميانه و آفريقا استفاده خواهد شد


اين هم بخش هايی از نوشته هموطن سوادکوهی در مازندنومه :
گورستان ها و معمارى هاى باستانى منطقه لفور به زير آب رفت. پرنده هاى وحشى كه سد البرز را پناهگاه خود قرار داده اند، با گلوله هاى سربى شكار مى شوند، برق روستاهاى اطراف سد البرز هم قطع شد و مردان و زنان روستاهاى اطراف سد كه سن همه آنها بالاى شصت سال است بدون برق و روشنايى و بدون قطره اى آب
قرار بود به آنها زمين زراعى معوض بدهند، ولى جاى آن زمين هاى شان را با مبالغ ناچيز و به صورت يك جانبه با قيمت كارشناسى كارشناسان وابسته به خود قيمت گذارى کرده، با تخريب زمين هاى شاليزارى با بولدوزر، لودر و... مردم را وادار به فروش زمين كردند
نعمت برق را از پيرمردان وپيرزنان هفت روستاى لفور دريغ کرده اندوبه آنها اخطاريه هاى مبنى بر خروج از مكانى كه بيش از شصت سال از عمرشان رادر آن گذرانده اند داده اند


مطمئنم که بيشتر شما هايی که اين مطلب را ميخوانيد مثل من حرف هموطن سوادکوهی را معتبر تر ميبينيد تا سخنان آقای مشاور وزير که با خواندنش آدم احساس ميکند بهشتی رادر اطراف سد برای اهالی درست کرده اند. افسوس و دريغ که صدای آن هموطن سوادکوهی ما به گوش اندکی خواهد رسيد و سخنان پربار آقای مشاور به گوش ميليونها. همانطور که رجزخوانيهای نئوليبرال ها را هر روز و هر ساعت هزاران رسانه گروهی پخش ميکنند و از ميليونها آش خوری که جلوی کليساهای آمريکا صف کشيده اند کسی چيزی نمی گويد

اما، کاری بايد کرد کارستان ، ما انسانيم و حق نداريم ساکت بنشينيم و نظاره گر باشيم . بقول آن همشهری شجاع و دوست داشتنی مان خسرو گلسرخی:
« معصوميت بره وار و دست به سينه ماندن رسالت تاريخی بشريت نيست »

رضا اشکوری
-------------------------------------------

* خسرو گلسرخی
*
http://www.shomaliha.com/brando.html
Posted on Wednesday, October 1, 2008 at 03:14AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>