دیهء اهل کتاب ـ نابرابری انسان ها
فصل نهم
دیهء اهل کتاب ـ نابرابری انسان ها
بخش 2
دیه در عهد صفوی
نظام حکومتی دولت صفوی بر مبنای قوانین دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری پایه ریزی شد و قوانین اجتماعی و اداری کشوربر مبنای قوانین مذهب شیعه انجام گرفت. شاهان صفوی در خود رسالتی الهی می دیدند که باید تمام ایرانیان را به مذهب تشیع درآورند. روحانیون وعلمای شیعه در تمام عصر صفوی به جز در دوران کوتاه شاه اسمعیل دوم اقتدار و نفوذ کاملی در دولت های صفوی داشتند. روحانیون وعلمای شیعه در این دوران بسیاری از سمت های رسمی دولتی از قبیل شیخ الاسلامی، قاضی شرع، امامت جمعه را در شهرهای مختلف ایران را به عهده داشتند. در مواردی دیده می شود که حتی علما و روحانیون منصب صدارت را هم در آن دوران عهده دار شدند و حتی عملا اداره بسیاری از ارگان های دولت های صفوی را در دست داشتند.
مذهب تشیع در مقایسه با تسنن مدارای بسیار کمتری نسبت به غیر مسلمانان داشت. درتمام دوران صفوی یک غیر مسلمان یافت نمی شود که سمتی اداری در نظام حکومتی دولت صفوی داشته باشد. این وضعیت فقط شامل غیر مسلمانان نمی شد، بلکه مسلمانان غیر شیعه هم در حکومت راهی نداشتند و حتی تعصبات به جایی رسید که سنی بودن در بسیاری از دوران عصر صفوی، جرم به حساب می آمد. با شروع عصر صفوی وضعیت زندگی زرتشتیان ویهودیان در ایران سخت تر و مشکل تر شد. مسیحیان در بخش هایی از این دوران به علت ملاحظات سیاسی و اقتصادی از آزادی های بیشتری نسبت به یهودیان و زرتشتیان برخوردار بودند. حقوق اجتماعی غیر مسلمانان در این دوران کاهش بسیاری یافت، نجس شمردن غیر مسلمانان وارد فرهنگ ایرانیان تازه شیعه، شده بود و همانطور که پیشتر اشاره شد، مذهب شیعه در مورد دیه اهل کتاب کمترین مقدار را دربین تمام مذاهب اسلامی در نظر گرفته است.
در دوران صفوی به موارد متعددی برخورد می شود که یهودیان وزرتشتیان را مجبور کرده اند که مسلمان شوند و به دین اسلام در آیند. به علت سختگیری هایی که در خراسان بر ضد زرتشتیان صورت گرفت، سه هزار نفر از زرتشتیان خراسان به یزد فرار کرده و در آنجا پناه گرفتند. بخش شمالی خراسان از زرتشتیان خالی می شود و دیگر زرتشتی در آن نواحی زندگی نمی کند. بسیاری از زرتشتیان که پس از آن زمان در آن نواحی باقی ماندند، مانند یهودیان در لباس اسلام به دین قدیم خود عمل می کردند و مراسم و آداب آئینی خود را در پنهان به جا می آوردند. (1)
در عصر صفوی در مواقع بسیاری زندگی و مرگ یهودیان و زرتشتیان بستگی به تصمیمات و فتواهای روحانیون شیعه داشت. وقایعی در دوران شاه عباس اول و شاه عباس دوم و شاه سلطان حسین روی داد که طی آن یهودیان و زرتشتیان را مجبور کردند که مسلمان شوند. اوج نابسامانی های زرتشتیان، یهودیان وحتی مسیحیان را می توان در دوران سلطنت شاه سلطان حسین، آخرین پادشاه صفوی مشاهده کرد. به علت سخت گیری هایی که در مورد آنان صورت گرفت، از شمار یهودیان و زرتشتیان در دوران صفوی در ایران بسیار کاسته شد. ارزش انسانی آنان کاهش بسیاری یافت، قتل آن ها هیچ گونه مجازاتی برای قاتل مسلمان در بر نداشت و زندگی و مرگ یهودیان و زرتشتیان در بسیاری از مواقع به نظر و فتوای علمای شیعه بستگی داشت. واقعه ای که در دوران شاه عباس اول برای زرتشتیان اتفاق افتاد شاهد این مدعا است. در زمان شاه عباس اول هنگامی که عده ای از زرتشتیان کرمان را در یکی از ساختمان های شهر به بیگاری گرفته شده بودند، سر کارگر مسلمان، کارگران زرتشتی را مورد آزار و شکنجه قرار می داد، در اثر کشمکشی که روی می دهد سرکارگر مسلمان به دست کارگران زرتشتی کشته می شود. مسلمانان در مورد این قتل از روحانیون فتوا می خواهند. مفتی یا شیخ الاسلام شهر فتوا می دهد که:
"دست تا آرنج در شیره فرو کنند و داخل ارزن فرو برند، به تعداد ارزنی که بر دست چسبیده از افراد زرتشتی بکشند تا خونبهای مُسلِم باشد. به او گفتند شماره زرتشتیان کرمان به آن اندازه نرسد. او فتوای خود را تعدیل کرد و گفت: هر اندازه دیدند همه را به قتل برسانند."(2)
در تاریخ آمده است قرار شد هنگامی که همه زرتشتیان در یک روز برای زیارت در «بابو کمال» محلی نزدیک شهر کرمان جمع می شوند، همه آنان را یکجا قتل عام کنند. این قتل عام قرار بود در روز اول ماه دی پارسی انجام گیرد. شاه عباس از این تصمیم مطلع می شد و خود شخصا از اصفهان به کرمان می آید تا در این مورد تحقیق کند.
"بعد از آنکه به شاه عباس روشن گردید که آن چه بد از والی کرمان عرض کرده اند کذب بوده – مگر کشتن چند نفر عمله مجوسیه که آن هم به حق و سزا بوده زیرا که فراش مسلمی را که در سرکارشان بود کشته و زیر دیوار انباشته بودند – سلطان عادل اراده مراجعت فرمود."(3) "
پس از انجام تحقیقاتی که توسط شاه عباس انجام می گیرد و با فرمانی که او صادر می کند، از قتل عام عمومی زرتشتیان جلوگیری می شود. باستانی پاریزی در این مورد می نویسد:
"ظاهرا چنین می نماید که در این روزگار به توسط روحانیان یک توطئه علیه اقلیت زرتشتی چه در کرمان و چه یزد در شرف وقوع بوده است. زیرا زرتشتیان یزد نیز از همین سفر نهانی شاه عباسی روایتی دارند. اما دلیل روشنتر و واضحتر آن است که شاه عباس بعد از بازرسی و بازگشت دستور آسایش و رفاه زرتشتیان را داده است و حکام نیز آن را اجرا کرده اند. چه از آن زمان به بعد تمام اقلیت زرتشتی در «اورمزد دی ماه» یعنی روز اول دی ماه یزدگردی، مراسمی خاص برپا می کنند و آش و حلوای خوشمزه ای می پزند و به مردم می دهند واین به یاد بود روزی است که شاه عباس دست ستم «مغ کشی» را از سر آنان کوتاه کرده است و به همین سبب همه زرتشتیان این فدیه را بنام «خیرات شاه عباسی» نام گذاری کرده اند و بدان نام می خوانند. امروز در کرمان خیرات سالیانه بابو کمال به نام شاه عباس است."(4)
مقصود از یادآوری این واقعه، نشان دادن آسیب پذیری جامعه اقلیت های مذهبی در دوران صفوی است که با فتوای صادر شده از سوی مجتهد شیعه این فاجعه می توانست به آسانی صورت گیرد.(5) شاه عباس دارای قدرت و اقتدار بسیاری بود، با این که او شیعه ای بسیار متعصب بود ولی در بسیاری از مواقع در برابر روحانیون می ایستاد. همین قدرت او بود که توانست از این فاجعه جلوگیری کند. ولی این اقتدار شاه عباس اول را دیگر در وجود پادشاهان پس از او مشاهده نمی کنیم. کشتار یهودی و زرتشتی بدون مجازات باقی می ماند، ولی در مورد قتل یک مسلمان بدست زرتشتیان فتوای قتل عام تمام افراد جامعه زرتشتی صادر می گردد. در این جا است که نابرابری ارزش انسان ها بخوبی مشاهده می گردد. در عصر صفوی مرگ وزندگی زرتشتیان و یهودیان به فتوای روحانیون شیعه بستگی داشت. توانایی ها واقتدار روحانیون شیعه در دوران شاه عباس دوم و شاه سلیمان افزایش می یابد و در دوران شاه سلطان حسین به اوج خود می رسد. با افزایش قدرت روحانیون، وضعیت آسایش اجتماعی زرتشتیان و یهودیان هم کاهش می یابد و در دوران شاه سلطان حسین به بدترین شکل خود می رسد. در دوران شاه سطان حسین دیگر مسیحیان هم از آزار مصون نبودند و فشار و سختی بسیاری بر آنان هم وارد شد. در این دوران فشار برای تغییر مذهب و مسلمان کردن اجباری، قتل و بیرون راندن و کوچ اجباری از محل های زندگی آنان بسیار مشاهده می گردد.
__________________________________________
1. شهمردان . رشید : تاریخ زرتشتیان فرزانگان زرتشتی، تهران، انتشارت فروهر، 1363 ، صفحه های 269 و 270 .
2. باستانی پاریزی . دکتر ابراهیم : وادی هفت واد – بحثی در تاریخ اجتماعی و آثار تاریخی کرمان، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، 1355 شاهنشاهی (1355 خورشیدی)، صفحه 342 .
3. وزیری کرمانی . احمد علی خان : جغرافیای کرمان، به کوشش دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، تهران ابن سینا، 1352 ، صفحه 64 .
4. وادی هفت واد - باستانی پاریزی، صفحه های 343 و 344 .
5. این واقعه شباهت بسیاری به داستان پوریم یهودیان دارد که در زمان خشاریارشاه برای یهودیان اتفاق افتاده است. در آن واقعه توطئه ای بر ضد یهودیان صورت گرفت و دستور قتل عام تمام یهودیان در تمام قلمرو حکومت خشایارشاه صادرشد. روزی مشخص را برای این کشتار معین کردند. ولی پادشاه به واقعیت آگاهی یافت و با فرمانی که صادر کرد، از این قتل عام جلوگیری کرد و توطئه کنندگان را مجازات کرد. یهودیان به همین مناسبت، قرن ها است که پوریم را جشن می گیرند. در طول تاریخ به مواردی برخورد می شود که دستور این نوع قتل عام های دسته جمعی صادر شده است. فرمان صادر شده است که جامعه ای، افرادی با عقایدی خاص و یا ملتی قتل عام شوند. این قتل عام هم صورت گرفته است، از آن جامعه یا افراد جز نامی در تاریخ باقی نمانده است، از این گروه ها می توان مزدکیان را نام برد که در زمان انوشیروان قتل عام شدند و امروز جز نامی از آنان باقی نمانده است. در زمان پادشاهی همین شاه عباس اول، اهل نقطه ویا نقطویان را ملحد و مرتد اعلام کردند و به دستور او در طی چند روز همه آنان را در تمام ایران قتل عام کردند و افرادی از آنان که توانستند از قتل عام فرار کنند و زنده بمانند، به هند گریختند، این خود داستان پر درد دیگری است. چه کسانی نقطویان را ملحد خواندند و فتوای قتل عام آنان را صادر کردند، مشخص نیست و باید در این مورد مطالعاتی صورت گیرد.
گروهی از نقطویان در فین کاشان به سر می بردند. همدمی کاشانی شاعر که با آنان مخالف بود، در هجو و مذمت اهل نقطه ساکن فین کاشان سروده است:
ای همدمی اگر تو، نه از خران فینی میکن همیشه لعنت، بر ملحدان فینی
باشد زبان ایشان، ایری بجای آری آری که هست واجب، قطع زبان فینی
این عاشق زن او، او مایل زن این این شیوه نیک دانند، پیر و جوان فینی
ای همدمی اگر تو، نه از خران فینی
میکن همیشه لعنت، بر ملحدان فینی
از حد بشد قباحت، از قبح این ارازل خواهم گرفت آخر، دامان شاه عادل
گویم شها تو بودی، مایل بقتل این جمع کردی به تیغ از ایشان، مقصود خویش حاصل
اکنون به قریه فین، چندین ملاحد ستند هم در نماز کاهل، هم در فساد کامل
مهدی صفت برآور، تیغی چو برق لامع واین قوم را تمامی، از بیخ و اصل بگسل
(نقطویان یا پسیخانیان، صادق کیا، تهران، انتشارات انجمن ایرانویج، 1320 یزدگردی، صفحه 69) .
برای مطالعه در مورد پسیخانیان و نقطویان می توان به منابع زیر مراجعه کرد:
- نقطویان یا پسیخانیان، صادق کیا
- زندگی شاه عباس، نصرالله فلسفی
- جنبش حروفیه و نهضت پسیخانیان، علی میر فطروس
Reader Comments