این که ما بپنداریم که متولید شده ایم تا از یک تقدسی دینی و یا ایدئولوژیک حفاظت کنیم ، درست بنظر نمیرسد. بلکه هدف زندگی ما بجز رفاه و راحتی ما و سایرین است آن هم با تکریم زندگی و انسانیت است یعنی بفکر خود و دیگران بودن واز خود خواهی و از بین بردن حقوق دیگران خودداری کردن است.هدف زندگی بقای خوب
و راحت برای همه بشریت است.حالا اگر از دین یک تقدس ساختیم و زندگی را بپای آن ویران کردیم براه خطا رفته ایم.اگر از تمامیت ارضی کشور یک تقدسی ساختیم و زندگی را بپای آن تقدس ویران کردیم راه خطا را برگزیده ایم. من میپذیرم که برای بقای دیگران گاهی لازم میشود از زندگی خود هم گذشت ولی این یک گزینش از روی اراده و برای بقای بشریت است و منتهای فداکاری هم است. ولی این که ما بیاییم و ادعا بکنیم ملت برتر هستیم و خون ما از دیگران رنگین تر است و ما حق داریم با غصب جان و مال دیگران خودمان راحت تر زندگی کنیم اینجا مشکل میافرینیم.
دین و ملیت این خصیصه را دارند که میتوانند بشریت را جدا کرده و به آنها انگ بزنند و سپس این بشر را در مقابل هم دیگر قرار دهند و از کل بر ضد یک زندگی انسانی باشند.دین و ملیت در اینجا با تقلب جامعه خود را برابر با تمام بشریت در نظر میگیرد و سبب فریب مردمان وابسته بخود میشود.از نظر من حتی دین و کشور هم فقط برای تکریم زندگی و تلطیف و راحت زندگی کردن ارزش دارند یعنی میباید دین و ملیت در خدمت بشریت باشد و نه بشریت در خدمت دین و ملیت خود را فدا کنند
من فکر میکنم ارزشهای حقوق بشری و اصول دمکراسی با این تفکر همسو باشند ولی اندیشه دینی و ناسیونالیستی در جایی که میتوانند بر ضد رفاه و کرامت بشری عمل کنند با ارزشهای حقوق بشری نه تنها همسو نیستند بلکه ضدیت هم دارند. در جایی که ارزشهای حقوق بشری وجود ندارند و یا در برابر ارزشهای دینی و میهنی هیچ انگاشته میشوند ارزشهای دینی و میهنی بر ضد بشریت و حقوق بشر عمل میکنند
تفصیل ضدیت ادیان و ناسیونالیسم را با ارزشهای حقوق بشری در لینکهای زیرمیتوان دید
ادیان سازمان یافته فقط دکانهای سیاسی و ضد خدایی هستند
http://efsha.squarespace.com/689157715491/2012/3/12/762228230215.html