دشمنان دمکراسی چه میگویند- نگاه ولایت فقیه بدمکراسی
Sunday, January 29, 2012 at 09:41PM
افشا

 

از افشا

مقاله ای  را در زیر خواهید خوند از یک منبع اسلامی دولتی ایران آخوند زده است

چنانکه از نام و آدرس نوشته پیداست این نوشته های از یک مرکز ارتجاعی اسلامی است.سایت این مرکز ارتجاعی یک طرفه است و امکان بحث در آن نیست.اصولا دین و دستورهای دینی اگر بمعنای حق و درست بکار روند سفسطه است و ضد حقانیت است.باور ها و دستورهای دینی فقط یک عقیده است و این که این دستورها دستورخداونداصلی عالم است را کسی نتئانسته است تاکنون اثبات کند و فقط خیالات است پیامبری هیچ کسی اثبات نشده است.برای نمونه نگاه کنید به لینک زیر که در مذهب شیعه و شاید اسلام اچازه میدهد با چسم دختر نوزاد حتی یک روزه عشقبازی کرد

 http://efsha.squarespace.com/689157715491/2008/4/29/716020156154.html

 

اکنون میپردازیم بنقد این نوشته

این نوشته وجدان را دینی میداند یعنی فقط کسی وجدان دارد که معتقد به اسلام است و یا اگر مسیحی است معتقد به فرامین مسیحیت استو غیره .اولا ما وجدانهای متفاوت داریم زیرا دستورهای مذاهب متفاوتند و این خلاف عدالت استکه در مورد یک مسئله مثلا هر دینی یک عقیده داشته باشد و چون نه خود ادیان و نه پیامبر آن ادیان و نه خدای آن ادیان اثبات عقلی شده انداین وجدان در واقع وجدان هم نیست.زیرا منشا وجدان عقلانیت و دانش ماست که چه عملی درست و یا غلط است.منشا درست و غلط بودن هم علم و انصاف و رعایت حال همه است.مثلا میتوان از اصل طلایی آن چه را که برای خودت میخواهی برای دیگران هم بخواه و یا اصل نقره ای آنچه را که برای خودت نمیخواهی برای دیگران هم مخواه.البته این در سطح عاطفه و مهربان بودن است ومنشا عقلی ندارد و ممکن است با توسل به این معیار کارهای خلاف انصاف انجام شود مثلا جامعه عقیده دینی دارد که انسان را میتوان برای رضای خدایان مذهبی قربانی کرد حتی اگر هم انصاف در این کار باشد خود نفس عمل یعنی از بین بردن حیات قربانی غلط است و در اینجا لازم بودن علم مشخص میشود.بنابریان مورد دیگر وجدان آگاهی و دانش است.دین از هر دوی اینها خالی است و فقط فرامینی است که ممکن است بر اساس عقیده بنیان گذار دین ساخته شده استکه میتواند از عقل و علم و انصاف تهی باشد

دین فاقد عدالت است دیدیم که در مثال تفخیذ حتی دختر نوزاد یک روزه را فدای امیال حیوانی مردان میکند.عدالت دینی فاقد اثبات علمی است و فقط باید از سوی باورمندان اطاعت شود ولی از نظر دمکراسی حداقل عدالت ارزشهای حقوق بشری است.چون رای مردم باید بر اساس عقلانیت و عدالت باشد یعنی دمکراسی عقلانیت و عدالت است وجدان در آن پیروی شده است//دمکراسی چیست؟

http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/15/1.html

 

عقلانیت مورد نیاز دمکراسی چیست؟

http://efsha.squarespace.com/blog/2010/2/16/303615225111.html

 

در این نوشته سفسطه وجود دارد چه کسی گفته است که رفتار سازمان ملل صد در صد مطابق بر دمکراسی و اصول حقوق بشر است در دمکراسی و اصول حقوق بشر حق وتو وجود ندارد.ملایان که خودشان نوکر خارجی و نوکر محافل ارتجاعی غرب هستند بر ضد دمکراسی و حقوق بشر میگویند تا برای خود حقانیت دست و پا کنند.
هر کس با دمکراسی و حقوق بشر مخالف است اب به آسیای مرتجعین میریزد و یا در کشور ما بکمک جامعه سنتی در حال مرگ میشتابد.بی خود نیست که امثال خمینی ها و طرفدارانش با دمکراسی و حقوق بشر مخالفند و آن را غربی و نوطئه ای برای سرکوب خود میدانند
گردمکراسی بود آیین بوش
بوده گندی تر ز یک گندیده موش
اشغال عراق و کشتار مردم آن ربطی بدمکراسی ندارد بلکه محافل ارتجاعی آمریکا این کار را کرده اند یعنی همان یک در صدی ها که نود و نه در صدی ها بر علیه آنان مشغول تظاهرات هستند.کسی که بجای ادرس نود نه در صدی ها آدرس یک در صدی را میدهد دانسته یا ندانسته نوکری همان محافل یک در صدی را میکند.این به استبداد میرسد آیا هنوز از این خواب بیدار نشده ایم سی و سه سال پیش این کلاه یک بر سر ما گذاشته شده است؟!!!!
این خطا در اول انقلاب موجودبود که فکر میکردیم دولت خمینی بر ضد امپریالیسم است و بهمین خاطر باید از وی حمایت کرد و دست وی را باز گذاشت تا دشمنانش را از بین ببرد .اول مخالفان خودش را از درون مقامات سر شناش رژیم قبلی کشت با او هلهله کردیم که آدمهای خودفروش ضد پیشرفت و باعث عقب ماندگی را بکشتار دادیم.سپس نوبت به مجاهدین رسید به همان دلیل سکوت کردیم و بعدا نوبت به چریکهای فدایی و توده ایی ها رسید یواش یواش از خواب بیدار شدیم دیدیم که این آقا حتی بازرگان و بعدا منتظری را هم قبول نمیکند. چرا این وضع پیش آمد دلیلش فقط یک سفسطه بود زیرا فکر میکردیم که حقوق بشر و دمکراسی ساخت دولتهای جنایتکار غربی است و با وانمود کردن به حقوق بشر و دمکراسی در زیر نام آن جنایت های فراوان میکنند و تشخیص ندادیم که دمکراسی و حقوق بشر پدید آمده انسانهای فداکار و دلاور و اندیشمند بوده است که عصاره زیستن انسانی را در دمکراسی منطبق بر حقوق بشر یافته بودند و این ربطی به دول غربی و متجاوز آن ندارد.

تاسیس اسراییل را بنام دمکراسی و حقوق بشر گذاشتن همان عقایدی است که در ایران دیکتاتوری برقرار میکند زیرا علت استبداد در ایران و باز تولید آن بعد از انقلاب بهمن این است که ما ایرانیان حقوق بشر را دام غربیان میدانستیم که برای فریب ما درست شده است در صورتی که حقوق بشر و دمکراسی از کوشش انسانهای مبارز غرب و برای زندگی بهتر انسان پدید آمده است. ولی تا زمانی که استثمار موجود است همان انسان غربی هم مصون از استثمار نیست مثلا همین امروز در آمریکا پنجاه میلیون تن بدون بیمه های درمانی هستند که علتش ارزانی کارگر و موجود بودن بیکاری با در صد بالا در کشور های آسیایی و غیره است بنابراین کارخانه داران آمریکایی مشاغل خود را بخارج و اکثرا چین و هند صادر میکنند و با نبودن شغل در آمریکا مردم بدون بیمه درمانی میمانند.این مردم اشغال وال استریت را راه انداخته اند تا به این وضع اعتراض کنند.البته تاسیس اسراییل در خاک فلسطین ضد حقوق بشری و تروریستی بوده است.اگر دلشان به اسراییل و یهود سوخته بود در گوشه ای از آلمان میتوانستند کشور یهود تاسیس کنند تا مردم آلمان که هیتلر را تایید کرده بودند تنبیه شوند و یا مثلا در قسمتی از خاک روسیه و آمریکا میتوانستند اسراییل را تاسیس کنند.بنام حقوق بشر و دمکراسی کسی حق ندارد پیراهن کسی را بزور از تنش بدر آورد تا چه رسد که خاک کشوری را اشغال کنند.کسانی که این را بنام حقوق بشر و دمکراسی میگذارند نوکران همان غربیان هستند که آدرس غلط میدهند و دستاورد مردمان مبارز غرب را انکار میکنند و به همان محافل ضد حقوق بشری و جچاولگر در غرب مکم میکنند مثل ملایان ایران
خمینی نوکر جهانخواران سرمایه و مزدور ضد ایرانی

http://efsha.squarespace.com/blog/2009/8/21/928544643554.html

 

در دنیای امروز دولتهای غربی اقتصاد را جهانی و گلولبولیزه کرده اند ولی چرا دولت را جهانی نکرده اند در اینجا یک تناقضی وجود دارد که هدف از جهانی شدن اقتصاد نه برای همه ملل برای برای جچاول ملل بخصوصی است.اصولا دمکراسی یعنی عدالت و عقلانیت اما در عمل جهان بر اساس دولتهای ملی که بدنبال منافع خودشان هستند اداره میشود مثلا آمریکا منافع خود را بضرر ایران و یا کشور های اروپایی بپیش میبرد این دیگر نمیتواند عادلانه باشد پس دمکراتیک هم نیست.دمکراسی تا زمانی که ارزشهایش

جهانی نشود نخواهیم توانست عدالت را بر قرار کنیم.اقتصاد هم باید دمکراتیک بشود یعنی عادلانه و عاقلانه بشود

دhttp://efsha.squarespace.com/blog/2010/9/6/-economy-should-be-democratic.html

 

ایراد دوم نمیتواند درست باشد زیرا انتخاب در دمکراسی لزوما باید بر اساس عقلانیت و عدالت باشد و اصولا دمکراسی نمیتواند بر علیه علم و خواسته های افراد باشد رای گیری برای مواردی است که نمیدانم چه راه حل علمی برای آن مسئله موجود است مثلا فرض کنید بنده آپاندیست دارم نباید رای گیری شود که برای من ملایان دعا کنند یا در خانه بنشیم و توکل بخدا بکنیم راه حل علمی موجود است باید سریع توسط پزشک و چراح دیده شوم و معالجه بشوم. این یک سفسطه است که در این نوشته موجود است

ایراد سوم هم وارد نیست زیرا در دمکراسی حقوق بشری اقلیت همیشه محترم است ئ هیچ دولت دمکراتیک مثلا حق ندارد از استخدام اقلیتها خود داری کند و یا مثلا بهاییان را بنام حکومت بکشند.این دیگر واقعا گندش را در آورده است نظامی که این نویسنده به آن معتقد است برده داری دارد جیک نمیزند مومن و کافر دارد برایش مهم نیست کافر را بکشندو یا اهل کتاب و مسلم دارد بشر را به انحای مختلف ارزش گذاری کرده است که ضد انسانی است آن را نمی بیند ولی این موضوع را که اقلیت مجبور اسن راه حل اکثریت را بپذیرد بی انصافی میداند اکثریت هم برای ابد نیست اگر آن اقلیت ایده اش رای بیشتری بیاورد پس از جهار سال انتخاب خواهد شد.اگر راه حل دیگری بجز این موجود است لطفا بفرمایید

 

ایراد چهارم وارد نیست و در ایراد سوم توضیح داده شده است.ایراد پنجم مضحک است زیرا در جامعه آزاد با بیان آزاد همه چیز فساد بهتر کنترل میشود تا با قوانین خرافی اسلامی که نمونه اش را در انتخابات اخیر دیدیم.جایی که رئیس مجلس نظام و نخست وزیر سابق نظام و خیلی های دیگر تقلب را اعلام کردند ولی نمیتوان متقلب را تحت تعقیب قرار داد.مثلا نیکسون وادار به استعفا شد.از فواحش در تظاهرات اسلامی و رای گیری در حکومت ملایان بیشتر استفاده میشود

_______________________

 

معایب دمکراسی
اول این است که چون بر مبنای اصالت رأی خود انسان، و عدم تعهد دینی و عدم اعتماد به رهنمودهای الهی است، پشتوانه وجدانی و عقیدتی ندارد و چنان نیست که رای دهندگان وجداناً خود را مسئول بدانند که فرد لایق تر و شایسته تر را انتخاب کنند و تحت تأثیر اغراض شخصی و عوامل مختلف قرار نگیرند، و جاه طلبی و علاقه به شخصی یا به برد یک حزب و باخت حزب دیگر، در نامزد شدن نامزدها دخالت نداشته باشد، یا نمایندگان در اظهار رأی فقط به حق و عدالت نظر داشته باشند.
هرگز چنین نیست. چیزی که در این مجالس کمتر مطرح است حق و عدالت است و بهترین نمونه، سازمان ملل است که با اینکه در سطح عالی تر است، اکثر یا همه نمایندگان در رأیی که می دهند، ملاحظات خصوصی و جبهه بندی های سیاسی را می نمایند. اگر پیشنهادی را «وتو» می کنند، اگر سخنرانی و داد و فریاد می نمایند، و برای حقوق ملتهای ضعیف دلسوزی می کنند، غیر از بازیهای سیاسی چیز دیگری نیست.
مثلاً روسیه اگر از فلسطینی ها به ظاهر پشتیبانی می نماید، یا از جنبش های به اصطلاح آزادی بخش حمایت می کند، غرضش نه آزادی فلسطین و نه رهائی ملت های مستضعف است بلکه برای این است که آمریکا را بکوبد و نفوذ خود را گسترش دهد. اگر اسرائیل جزء اقمار روس بود حکومت روسیه همین عمل آمریکا را با مردم فلسطین می کرد و همچنین آمریکا اگر تجاوز نظامی روسیه را به افغانستان محکوم می کند و سر و صدا راه می اندازد و خروج فوری نظامیان روسیه را از افغانستان می خواهد نه به خاطر ملت ستم دیده افغانستان و مظالمی است که نظام حاکم بر روسیه در آنجا مرتکب می شود، بلکه برای این است که منافع خودش را در خطر می بیند و الا خودش هر کجا لازم باشد به همین عمل روسیه بلکه بدتر از آن دست می زند.
غرض این است که از این سازمان های بین المللی معلوم می شود که وقتی نظامی پشتوانه ایمانی و عقیدتی نداشته باشد، بازیچه دست مفسدین و متجاوزین می شود.
دوم از معایب دموکراسی این است که رأی اکثریت، خواه حزبی باشد یا غیر حزبی، همیشه موافق مصلحت نیست، بلکه غالباً رای اقلیتها اگر وابسته نباشند به صواب نزدیکتر است، خصوصاً اگر از جهت کیفیت بیشتر مورد اعتماد باشند مثل اینکه در یک مسأله سیاسی یا حقوقی، متخصصان سیاست و حقوق رایشان با اینکه در اقلیت می باشند، مخالف اکثریت باشد.
سومین ایراد بر این رژیم این است که اگر اکثریت مثلاً هشتاد درصد رای به نظام اکثریت و به اصطلاح حکومت مردم بر مردم دادند و بیست درصد مخالف بودند، چه مجوزی برای تحمیل رای هشتاد درصد بر بیست درصد دیگر خواهد بود، و به فرض که صد در صد افراد جامعه ای نظام اکثریت و هر نظام دیگر را پذیرفتند، چرا افرادی که بعد به سن بلوغ می رسند، در صورتی که در اقلیت باشند، محکوم به قبول آن نظام باشند؟
این خود استبداد و استضعافی است که اگر چه مفاسد استبداد مطلق را ندارد، جز به عنوان دفع افسد به فاسد نمی توان آن را پذیرفت. با اینکه دفع افسد به فاسد، در صورتی منطقی و عقلائی است که چاره منحصر به فرد باشد، در صورتی که با وجود نظام کامل شرعی و الهی هیچگونه ناچاری در قبول این استبداد و استضعاف نیست.
چهارم، این است که در نظام اکثریت، مسأله اکثریت حقیقی و آرای اکثریت افراد مطرح نیست و به هیچ وجه اعتماد و اطمینان به حصول این جهت فراهم نخواهد شد، زیرا در نظام اکثریت که مثلاً نود در صد یک جمعیت ده میلیونی به آن رأی داده باشند، اگر حزبی هم باشد و تک حزبی هم نباشد و دو حزب یا بیشتر داشته باشند و به اکثریت نسبی یا مطلق، یکی از احزاب در انتخابات پیروز شوند، این پیروزی در صورت اکثریت نسبی، مربوط به اکثریت جامعه نیست، و در صورت اکثریت مطلق هم در بعض صورتش، با توجه به اینکه در اصل نظام، آرای موافق به صد در صد نرسیده باشد، اکثریت حاصل نمی شود.
در نظام تک حزبی نیز همین اشکالات هست و در آرای مجالس و کنگره ها و شوراها نیز این اشکالات بیشتر است و گاه می شود رآیی که در کل و با احتساب آرای رای دهندگان به هر نماینده ای که کاملاً در اقلیت است، به صورت اکثریت قانونیت پیدا می کند و حاصل این است که در این نظام اکثریت و شورایی، و به اصطلاح دموکراسی نیز رأی اکثریت واقعی غالباً به دست نمی آید
و اگر فرض شود که رأی اکثریت به مصلحت نزدیک تر است (با اینکه همیشه چنین نیست) در این نظام رای اکثریت واقعی ملاک اعتبار نیست، و الا باید آرای نمایندگان در اندازه اعتبار، به کثرت و قلت انتخاب کنندگان آنها مربوط باشد، بنابراین در اکثریتی که می گویند و حکومت مردم بر مردمی که از آن دم می زنند، مسأله اکثریت واقعی معیار نیست، چنانکه رسیدن به مصلحت واقعی و حکومت اصلح نیز مورد نظر نیست. بلکه معیار، یک اکثریت قراردادی و اعتباری است که به عذر ضرورت آنهائی که آن حکومت و نظام را می پذیرند، قبول می نمایند، با اینکه معلوم و یقین است که در بسیاری از موارد بلکه اکثر موارد مخالف اکثریت می شود و به این ترتیب از نظام و رأی اکثریت به نظام و رأی اقلیت می روند.
پنجم این است که اگر انتخابات آزاد باشد، و دولت هیچگونه مداخله ای در انتخابات ننماید از اعمال نفوذهای دیگر و مداخله سایر متنفذین، مثل صاحبان کارخانجات و نویسندگان حتی خوانندگان و نوازندگان، و بلکه در بعض کشورها فواحش، مصونیت نخواهد داشت و بالاخره دموکراسی و انتخاب، بهر شکل که باشد، اطمینان بخش نیست، بلکه چنانکه می بینیم تقلب و تزویر و تبلیغ و اغفال انتخاب کنندگان در آن رایج است که ماجرای «واترگیت»، یکی از نمونه های بارز آن است. حتی طبق بعضی روزنامه ها، برای انتخاب «نیکسون» رئیس جمهور اسبق آمریکا از نفوذ فواحش در مشتریانشان نیز استفاده شده بود.
سایر کشورها نیز وضعی مشابه آمریکا یا بدتر از آن دارند. چندی پیش بود که هیئت حاکمه انگلستان به کثیف ترین آلودگیهای شهوانی که موجب فاش شدن اسرار سیاسی، و رسوائی حکومت شد متهم گردید، تا حدی که پیشنهاد شد برای هیئت حاکمه که دست بردار از فحشاء نیستند، فواحش و فاحشه خانه های خصوصی تهیه کنند تا تحت کنترل باشند، و اسراسر سیاسی در معرض دستبرد فواحش جاسوس قرار نگیرد
اینگونه است وضع انتخابات دموکراسی، در به اصطلاح دموکراسی ترین ملتها؛ و این است شرافت و فضیلت کسانی که در انتخابات آزاد آنجاها انتخاب می شوند که بیش از این محتاج به بیان نیست. روز به روز ماهیت این نظام ها و رژیمها و مکتب های غیر الهی و ناتوانی آنها از نجات دادن بشر از نابسامانی ها بیشتر می شود، و شرق و غرب با مکتب های مادی و الحادی و سیاست های ضد بشری بهتر شناخته می شوند و بشریت به سوی گم گشته خود روی می آورد و انتظار یک انقلاب بزرگ جهانی و اسلامی را می کشد که او را از این سلطه های فرعونی و از این رژیم های به اسم دموکراسی یا انقلابی یا سوسیالیستی نجات بخشد.
منشور سازمان ملل حرف است
چون نیستش حقیقت و مبنائی
آوازه عدالت و آزادی
اسم است و هیچ نیست مسمائی

مرکزجهانی اطلاع رسانی آل البیت(ع)

اصفهان: خیابان هشت بهشت غربی – حد فاصل خیابان نشاط و ملک
ساختمان مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت (ع) تلفن: 3-2651041
http://www.montazar.net/montazar-far/contactus.php

 

Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.