از افشا
فردوسی شاعری بزرگ در زبان فارسی است.فقط یک بیت فردوسی نشانه بزرگی وی است
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
ولی در نود سال اخیر بعلت حکومتهای فاشیست و دیکتاتور از این مرد بزرگ سو استفاده های ایدئولژیک شده است و محبوبیت او در بین ایرانیان از تمام اقوام ایرانی را برای دیکتاتوری و دزدی های خود حواله کرده اند اینان در واقع دشمنان فردوسی هستند که در لباس دوستان فردوسی خودشان را جا زده اند
http://efsha.squarespace.com/blog/2011/6/13/521351973555.html
در زمان زمان پهلوی براساس تبلیغات آنها برای ایران باستان گرایی اشعار جعلی زیادی به فردوسی منسوب شد و دولت هم خریدا ر و مبلغ این اشعار جعلی بود.بعد از انقلاب هم دزد بودن و مرتجع بودن آخوندها رو شده است عده ای لجاجت آخوندها باز هم به همان جو ایران باستان باز گشتند و با توجه به این که اکثریت حاکمیت و اپوزیسیون ایران را نیروهای ضد حقوق بشر و فاشیست و نژاد گرا تشکیل میدهند این خط ضد حقوق بشری پهلوی در ایران ملایی هم تشدید شده است
حتی کتب بزبانهای باستان هم در دوره پهلوی برای اثبات ادعای حکومت پهلوی جعل شده است
در زیر بچند اشعار جعلی منسوب بفردوسی نظر میکنیم
-----------------------------------------------------------------------
اهل تسنن بعد از مدتی برای تخریب شخصیت ملی فردوسی کوشیده اند وی را سنی نشان دهند، از اینرو اشعاری ساختند و گرنه در نسخه های قدیمی تر چنین چیزی وجود ندارد.
اشعار جعلی و نژادپرستانه سومکایی ها و پان ایرانیستها
حزب سومکا و حزب پان ایرانیست تقلیدی مضحک از حزب نازی آلمان، در زمان شاه بود. اینان برای تحریک جوانان ایرانی بر کلیمان و اعراب دست به هر کاری میزدند، از خودزنی و ترور خودی(به اسم اعراب و کلیمیان) ، تا جعل تاریخ و اشعار شاعران ملی و چنان که بارها خوانده ایم، نویسندگان این دو حزب نژادپرست از اشعار جعلی فردوسی استفاده کردند، بدون اینکه بگویند این اشعار از کجا آمده؟! ، چرا قبلا کسی این اشعار را نشنیده؟!.
دکتر عاملی تهرانی از بنیانگذاران حزب پان ایرانیست و وزیر اطلاعات و جهانگردی در کابینه جعفر شریفامامی و وزیر آموزش و پرورش در کابینهٔ ارتشبد غلامرضا ازهاری بود، وی تلاش زیادی برای جعل تاریخ ایران و اشعار ملی کرد، دکتر عاملی تهرانی هر آنکه دارای اندیشه روشن بود و از حقیقت اشعار جعلی فردوسی آگاه بود را دستگیر، شکنجه و نابود میکرد.
نمونه ای از اشعار جعلی احزاب نژادپرست، که به اسم فردوسی ثبت شده
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده ست کار
که تخت عجم را کنند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو!
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت
همه روز ایرانیان تیره گشت
جهان را دگرگونه شد رسم و راه
تو گویی نتابد دگر مهر و ماه
ز می نشءه و نغمه از چنگ رفت
ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خوار گشت و هنر شد وبال
به بستند اندیشه را پر و بال
جهان پر شد از خوی اهریمنی
زبان مهر ورزیده و دل دشمنی
کنون بی غمان را چه حاجت بمی
کران را چه سودی ز آوای نی
که در بزم این هرزه گردان خام
گناه است که در گردش آریم جام
بجایی که خشکیده باشد گیاه
هدر دادن آب باشد گناه
چو با تخت منبر برابر شود
همه نام بوبکر و عمر شود
ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب
را به جایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو تفو بر
تو ای چرخ گردون تفو
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
http://www.gol5.org/thread2701.html
__________________________________
این شعر به نظرم مشکوک بود به دلیل اینکه:
1- کلمه "فرهنگ"در شعر اومده بود که فکر میکردم سابقه خیلی زیادی نداره
2- وزن شعر درست نبود
3- «دریغ است ایران که ویران شود.....کنام پلنگان و شیران شود» برای شعر دیگری است
4- اصولا فردوسی شاعری است اسلام دوست و در اکثر اشعارش بابی در ستایش پیامبر و ... دارد و حتی دلایلی بر شیعه بودن او هم هست .
دست به کار شدم و :
1- در شاهنامه کلمه ی "فرهنگ" را جستجو کردم 84 بار آمده بود و البته بیتی که در این شعر کلمه ی فرهنگ داشت را پیدا نکردم .
2-کلمه ی "کنام" را جستجو کردم و بیت زیر را در بخش "رزم کاووس با شاه هاماوران" پیدا کردم :
«دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود»
که هیچ ربطی به جنگ یزدگرد و اعراب ندارد .
3-کلمه "تفو" را جستجو کردم. هیچ بیتی در شاهنامه این کلمه را نداشت
4-کلمه ی "بوبکر" را جستجو کردم بخش دوم از پادشاهی یزدگرد آمد (که فردوسی در آن تقریبا صرفا به بیان تاریخ - بدون هیچ قضاوتی - اکتفا کرده) با این بیت :
«چو با تخت منبر برابر کنند همه نام بوبکر و عمر کنند »
اما بیتی که در شعر جعلی آمده بود :
«چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبکر و عمر شود»
به جز چند تا از ابیات بقه بیتها در این مجموعه نبودند. (گرفتی چی شد یا نه !!؟؟)
یک بابای معلوم الحالی میاید و چند بیت از اشعار فردوسی را انتخاب میکند و چند تا بیت دیگه هم نمیدانم از کجایش میاورد و اینها را با راست و ریست کردن قافیه به عنوان شعر ملی و ضد مذهبی و به اسم فردوسی خدابیامرز به خورد ما عزیزان دانشجو و فرهیخته و تحصیلکرده میدهد ما هم با کمال میل میشنویم ، قبول میکنیم و منتشرش میکنیم .
در ضمن ادعای موجود بودن این شعر در کتاب ادبیات ما ادعایی واهی است چه اینکه: " بابا ما خودمونم مدرسه میرفتیما!! ما هم ادبیات خوندیما!! خدا وکیلی این شعر هیچ جایی نبود. اگرم بخوای بگی زمان شاه بوده و بعد حذف شده که خوب سندی بر خباثت اون رژیمه. "
ذکر یک نکته لازم است آنهم اینکه آن روزها اصلا بحث تشیع و تسنن مطرح نبوده تا کسی بتواند بگوید که اسلام اصحاب قادسیه عمری بوده و از این حرفا... و برخی از بهترین اصحاب پیغمبر هم در آن جنگ ها شرکت داشته اند .
http://vadedidar.persianblog.ir/post/11
_____________________________________
http://no-lie.blogfa.com/post-36.aspx
________________________________________
دوشنبه ۲۲/تیر/۱۳۸۸ - ۱۳/جولای/۲۰۰۹
من نمیفهمم این مردم ایران که این قدر دم از «فرهنگ» و «مردمی» و «راستی» و ... میزنند چرا و چگونه هر حرفی را بدون پژوهش و تامل و تفکر تکرار کنند و هر چیزی به دستشان برسد پخش میکنند. چگونه به خود اجازه میدهند هر حرفی را به هر کسی ببندند؟ پس از آن شعر «بند تنبانی» که به بانو سیمین بهبهانی بسته بودند و دربارهاش نوشتم، اینک نوبت فردوسی بزرگ شده شده که آلت دست و بازیچهی هوس برخی بیسوادان شود و دیگران هم که چندان با شاهنامه آشنا نیستند گول آنان را بخورند. لابد برخی هم ذوق زده میشوند که فردوسی اوضاع امروز ایران را «پیش بینی» کرده است!
این متنی است که در روزهای اخیر چندبار از راه رایانامه (ای-میل) از دوستان و آشنایان به دستم رسیده است:
سرودهای از فردوسی بزرگ که درود و داد و دَهِش یزدان بر او باد
در این خاک زرخیز ایران زمین ------- نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود --------- وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان -------- گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک ----------- همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد ---------- ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود --------- گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما --------- که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان --------- کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ ------------- خرد را فکندیم این سان ز کار
نبود این چنین کشور و دین ما ---------- کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود ------------ همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت ------------ کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر -------------- گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت ----------- نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت ---------------- که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد ------------- که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند ------------- کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم ------------ کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن ------------ به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است -------------- دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم -------------- برون سر از این بار ننگ آوریم
--------------------
لطفا بین دوستان پخش کنید
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/07/blog-post_13.html
____________________________
به فردوسی
بیتی جعلی منسوب به فردوسی
در پست «فردوسی ارادتمند اسلام و اهل بیت(ع)» اسلام فردوسی را نشان دادیم اما دوستمان کردوان در قسمت «نظرات» با استناد به بیتی از فردوسی خواست زرتشتی بودن او را نشان دهد:
به یزدان که هرگز نبیند بهشت هرآن کو ندارد ره زردهشت
در مورد این بیت از دوست گرامی یاغش کاظمی توضیح خواستم. وی جوابی اجمالی داد و پرسشم را برای استاد دکتر جلیل دوستخواه فرستاد. متن ایمیل آقای کاظمی و دکتر دوستخواه را در ذیل می خوانیم.
یاغش کاظمی:
استاد دوستخواه ِ گرامی،
سلام و درود
یکی از دوستان ، پرسشی درباره ی بیتی از شاهنامه داشت که عیناً نقل می کنم
---------------
به یزدان که هرگز نبیند بهشت هرا کو ندارد ره زردهشت
آیا این بیت در شاهنامه هست؟
آیا او (فردوسی) نقل قول نکرده؟
چگونه با اشعار دیگر او که صراحت در اسلام او دارد قابل جمع است؟
----------------
بنده در پاسخ ِ این پرسش، چون نتوانستم بیت ِ مزبور را در نسخه ی مسکو و ژول موهل بیابم، آنرا جعلی دانستم
ولی در نسخه ی مسکو، بیت ِ مشابهی یافتم که کنجکاوم کرد. بیتی که "فردوسی" تأکید دارد سروده ی خودش است و پس از روایت ِ هزار بیت ِ دقیقی آورده است
زمانی که ارجاسب ِ تورانی پیروان ِ زردشت را در آتشکده ی بلخ می کشد، شاعر
جای ِ کشته شدگان را در بهشت می داند
زخونشان بمرد آتش زردهشت ندانم جزا جایشان جز بهشت
آیا دو بیت ِ بالا از "فردوسی" است؟ در صورتی که بیت ِ نخست از "فردوسی" است، آنرا در کدام بخش ِ شاهنامه باید جُست؟
با سپاس و احترام
ی. کاظمی
دکتر جلیل دوستخواه:
درود.
دوست گرامی،
بیت:
به یزدان که هرگز نبیند بهشت / هرا کو ندارد ره زردهشت
(که در نیمه ی دوم آن، باید "هر آن کو" بیاید.)
در کشف الابیات استاد دکتر دبیر سیاقی نیامده است و در شاهنامه هم ، در هیچ یک از دو بخش سروده ی دقیقی و فردوسی، دیده نمی شود. امّا اگر هم بتواند از سروده های فردوسی قلمداد شود، با مسلمانی ی او منافاتی ندارد؛ زیرا او متنی بازمانده از روزگار ساسانیان زرتشتی را باز سروده و باور شخصی ی خود را در آن، دخالت نداده است و از این دست نمونه ها در سرتاسر شاهنامه، فراوان می توان یافت.
امّا بیت
ز خونشان بمرد آتش زردهشت/ ندانم جزا جایشان جز بهشت
(که در نیمه ی دوم آن، باید "جز از جای شان در ..." بیاید.)
از فردوسی است و در بخش پس از سروده ی دقیقی آمده است و باز هم گفتاوردی است از پشتوانه های کهن ِ کار ِ شاعر و نه بیان ِ باور ِ خود ِ او.
بدرود.
ج. دوستخواه
________________________________