اول عقاید غلط در مورد دمکراسی و حقوق بشر:این خطا در اول انقلاب موجودبود که فکر میکردیم دولت خمینی بر ضد امپریالیسم است و بهمین خاطر باید از وی حمایت کرد و دست وی را باز گذاشت تا دشمنانش را از بین ببرد .اول مخالفان خودش را از درون مقامات سر شناش رژیم قبلی کشت با او هلهله کردیم که آدمهای خودفروش ضد پیشرفت و باعث عقب ماندگی را بکشتار دادیم.سپس نوبت به مجاهدین رسید به همان دلیل سکوت کردیم و بعدا نوبت به چریکهای فدایی و توده ایی ها رسید یواش یواش از خواب بیدار شدیم دیدیم که این آقا حتی بازرگان و بعدا منتظری را هم قبول نمیکند. چرا این وضع پیش آمد دلیلش فقط یک سفسطه بود زیرا فکر میکردیم که حقوق بشر و دمکراسی ساخت دولتهای جنایتکار غربی است و با وانمود کردن به حقوق بشر و دمکراسی در زیر نام آن جنایت های فراوان میکنند و تشخیص ندادیم که دمکراسی و حقوق بشر پدید آمده انسانهای فداکار و دلاور و اندیشمند بوده است که عصاره زیستن انسانی را در دمکراسی منطبق بر حقوق بشر یافته بودند و این ربطی به دول غربی و متجاوز آن ندارد.
این طور نباید تصور شود که امروزه دموکراسی بکمال موجود است و بحد تکامل خودش رسیده است و دموکراسی تکامل یافته و ببلوغ رسیده هم از غرب آمده و مال غرب است.
این بر خورد غلط است.تاریخ به انتها نرسیده است و دمکراسی هم هنوز به انتهای خودش نرسیده است. دمکراسی نمیتواند با زور گویی و چپاول در عرصه جهانی همسو باشد. دمکراسی با حقوق بشر همراه است و همسوست و با چپاول و غارت ضدیت دارد و اگر چپاول و غارت در جهان است دمکراسی در جهان استقرار واقعی ندارد (استثمار فرد از فرد مثلا نمونه ای از بی عدالتی است)و وظیفه فردی هر کدام از انسانهاست که برای تکامل دمکراسی بکوشند و کمک کنند که در این طریق عدالت و رفاه بر ای همه بوجود آید.
دمکراسی چیست؟
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/15/1.html
لینک فوق پست اول مطلب است و میتوانید از وبلاگ بنده آن را تا آخرش دنبال کنید.
دموکراسي ملي است يا جهاني
دموکراسي فعلا در سطح ملي اجرا ميشود. اما دموکراسي را نميتوان در سطح ملي محدود کرد و اصولا دموکراسي ماهيت جهاني دارد و به علت بر خورداري از عقل با ملي گرايي (بويژه نوع افراطي آن تضاد دارد زيرا تابع احساسات هستند و در واقع غير عقلي و بر ضد ارزشهاي حقوق بشر).
بنابراين تا زماني که دموکراسي در بند ارزشهاي ملي باقي بماند ، دموکراسي کاملي نخواهد بود.
مثلا رئيس جمهور آمريکا که خود را دموکرات هم ميداند ادعا دارد که فقط وظيفه دارد از حقوق آمريکائيان دفاع نمايد (حتي اگر بر ضد حقوق افراد ديگر کشور ها باشد که خواهد بود زيرا اساس واحد هاي سياسي حاکم واحد هاي ملي است و اين مخالف حقوق بشر است).
در همين رابطه مصلحت ، خدمت ، خيانت و....بر اساس اين که از ديدگاه ملي يا جهاني بررسي شوند، متفاوت خواهد بود.
دموکراسي واقعي در کنار بشريت است و نه در کنار مليت
کمونیستها چون با دمکراسی مخالفند و آن را یاخته سرمایه داری میدانند چنین نظریات غلطی را ارائه میکنند و نفوذ این نظریه غلط در اول انقلاب سبب سلطه جلادی بنام خمینی شد که نیروهای چپ از او بعنوان ضد امپریالیسم و ضد آمریکا نام میبردند و نیروهای دست راستی هم برای این که نشان دهند آنها از چپها هم بیشتر ضد امپریالیست هستند سفارت خانه آمریکا را اشغال کردند.مردم ما دیگر نباید گول این شعار ها و حرفها را دوباره بخورند.در عمل کسی که این شعار ها را میدهد عامل امپریالیسم است اگر چه نداند که چه میکند.
نوکری خمینی را علاوه بر مطالعه ایران کنترا و اکتبر سوپرایز 1980 در لینک زیر هم ببینید:
دوم -اقتصاد ایران وابسته بتولیدات سرمایه داران جهان خوار است و از این طریق دولت دلال تولیدات بیگانه در کشور تشکیل شد که با دولت رضا شاه شروع شده است و این حکومت بورژوازی کمپرادور در حکومت ملایی هم فرقی نکرد بلکه منافع بیشتری را بسرمایه داران جهان خوار رساند و میرساند.
سرمایه داران جهان خوار
http://efsha.squarespace.com/blog/2009/9/16/968384534225.html
سوم-بعلت عجین شدن دولتهای مزدور خارجی با فرهنگ و مذهب غالب در ایران یعنی آریا پرستی و کورش پرستی و اسلام ناب محمدی یا اسلام سیاسی انقلابی که عصای ایدئولوژیک خودفروختگان ضد ایرانی بوده است نیروهای حاکم و اپوزیسیون قوی هر دو به این گروه تعلق دارند و بر آمدن هر کدام مسئله ای را از مسایل کشور ما حل نخواهد کرد .فرهنگ ایرانی مسموم و بر ضد حقوق بشر و اصول دمکراسی که لازم است رنسانس فرهنگی داشته باشیم و ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی را در فرهنگ خودمان نهادینه بکنیم.
چهارم-نبود سازمان و حزبی که بتواند فعالیت آزاد داشته باشد و یا حتی مخفیانه بوده باشد و بتواند مردم و هواخواهان ضد استبداد را سرپرستی و هدایت کند. در جنبش سبز کل رسانه های دنیای سرمایه داری همگام با حرکت موسوی و کروبی است تا اگر وضعیت عوض شد بتوانند دوباره با آوردن عوامل خود خط استبداد را ادامه دهند.
با عدم تغییرموارد بالا در پی پیروزی جنبش سبز و یا هر جنبش دیگری پیروز شود احتمال بازتولید دیکتاتوری و چنگ اندازی جهان خواران سرمایه دار وجود دارد.