سوسیال دموکراسی: راهنما و راه‌گُشا، مسعود نقره‌کار نظر کاربران  
Saturday, August 19, 2023 at 09:19PM
افشا

ارزش هاى جامعه ما آن قدر ضد انسانى و مسموم است كه ما نياز داريم با مزين شدن به اصول دمكراسى و ارزش هاى حقوق بشرى اين بى عدالتى و مسموميت در ارزش هاى جامعه خودمان را از بين ببريم.
از اين لحاظ تنها راه نجات ايران دمكراسى حقوق بشرى است و بر اثر وسع و توان و بضاعتى كه جامعه پيدا مى كند بطرف دمكراسى ليبراليستى و سوسياليستى حركت بكنيم.
متاسفانه در غرب كه از زمان تاچر و ريگان سياست جهانى را كم كم به سمت راست سياسى منحرف كردند و با فروپاشى حكومت هاى كمونيستى اين روند تسريع شد و سپس راست سياسى كم كم پوپوليسم را در ابتدا در كشور هاى اقمار مثل فيليپين بقدرت رساندند و عاقبت حكومت پوپوليستى به آمريكا هم رسيد كه سر چشمه اين تحولات بود و ترامپ بقدرت رسيد. در واقع اين پوپوليسم حركتى براى سركوب دمكراسى حقوق بشرى و توسعه استبداد دست راستى در جهان است.
اين حركت ارتجاع دست راستى را بايد سركوب كرد و دمكراسى حقوق بشرى را مستقر كرد.

وقتى كه واقعيت غير خدايى دين بر ملا شد و عصر روشنگرى شروع شد و به مدرنيته رسيد ، تظاهرش در ايران جدايى حكومت و دين بود.
با مدرنيته ايدئولژى غير دينى و ارتجاعى مثل ناسيوناليسم و ناسيونال فاشيسم هيتلرى و غيره هم توسط ارتجاع حاكم شروع شد. تا كسانى كه از در بيرون فرستاده شده بودند با كلك و فريب از پنجره داخل شوند و خود را مدرن جا بزنند.
در ايران بكمك مزدورى انگليس رضا شاه بقدرت رسيد و از سوى انگليس حمايت مى شد و ملايان را هم از حكومت اخراج كرده بود ( رضا شاه سكولار نبود و ديكتاتور بود، سكولاريسم واقعى همسو با مدرنيته و دمكراسى و حقوق بشر است كه شامل اخراج دين از حكومت توسط رضا شاه نمى شود) رضا شاه به تنهايى رئيس حكومت و رئيس ايدئولژى حكومتى بود و ايدئولژى حكومتى هم ايران باستان گرايى با توسل به تاريخ يهوديان و تورات بود.
اين وضع نشانه متلاشى شدن روند حكومت در ايران بود . اين وضع نشانه عصر تغيير و تحول در ايران بود و دين ديگر نمى توانست قدرت عمده اى براى حكومت باشد.
در اثر اين وضع الان در واقع چهار پادشاه صاحب قبرى در ايران نيستند : محمد على شاه، احمد شاه ، محمد رضا شاه و خود رضا شاه كه نعش موميايى شده اش از سيلاب بيرون كشيده شد و ساختمانى را كه ديكتاتورى سلسله پهلوى براى قبر رضا شاه ساخته شده بود، سلب صلاحيت قبرستان بودن شده است و معلوم نيست نعش رضا شاه كجاست!
فردا هم همين بلا بر سر قبر خمينى و ديگر نوكران حكومت خواهد آمد كه از ملت دزدى كرده اند و فساد آورده اند و آدم كشته اند


بنياد گرايى اسلامى با چرخيدن سياست جهانى به سمت راست كه از زمان تاچر و ريگان رشدش شدت گرفت و توسعه پيدا كرد تا همسو با اين سياستهاى حاكم جهانى كمونيسم و چپ را سركوب كند .
با توجه به اين كه چرخش سياست جهانى بسمت راست با جنگها و حق كشى ها و چپاول در سطح جهانى همراه است و فاصله غنى و فقير را هر روز بيشتر از ديروز مى كند، اين چرخش به راست مسئول اين وضع شناخته مى شود و بنياد گرايى دينى در تمام آن كشور هايى كه بنحوى دين حاكم است ، سبب از بين رفتن ايمان مذهبى مردم به ملايان شده است.
نمى توان فقط به روان شناسى و دريافت مردم اشاره كرد و از تاثيرات گذر از سنت به مدرنيته و از تاثيرات اقتصاديات حاكم بر جهان و نوع اقتصاد استثمار نوين اجرا شونده در ايران ، صرف نظر كرد. زيرا با صرف نظر از اقتصاد استثمار نوين در ايران و اقتصاد بر ضد فقرا و تقويت كننده ثروتمندان در جهان ، واقعيت توصيف شده از وضعيت جهان را ناقص و مخدوش گزارش مى كند.
انقلاب اسلامى آخرين شانس براى ملايان براى همسو شدن با مدرنيته بود. قدرتً گرفتن سلسله پهلوى آخرين شانس براى حكومت ايرانى بود تا خودش را با مدرنيته تطبيق دهد و از متلاشى شدن كشور جلوگيرى كند. متاسفانه سلسله پهلوى و ملايان بر خلاف حركت جهانى و همسوى با ارتجاع جهانى حركت كرد و هر دو نابود خواهند شد.
اين يكى او دلايل أست كه در آينده سياسى ايران ملايان اسلاميست و ديگر اسلاميستها و ناسيونال فاشيسم پهلوى نقشى نخواهد داشت. يعنى تنها نيروى داراى حقانيت سياسى دمكراسى حقوق بشرى است.

نوشته بالا نقدی است بر مقاله زیر :

سوسیال دموکراسی: راهنما و راه‌گُشا، مسعود نقره‌کار


Masoud_Noghrehkar.jpgنظام‌های سیاسی، دولت‌ها و حکومت‌ها، برای مردم هستند نه مردم برای آن‌ها، در نتیجه مردم اگر در تجربه زندگی روزمره و عادی‌شان تغییر و دگرگونی مثبت، رفاه و آزادی را تجربه نکنند تَره هم برای نظام‌های سیاسی و حکومت‌ها خُرد نخواهند کرد و طبعا" چنین جامعه‌ای نیز راه به آزادی و دموکراسی نخواهد بُرد. محبوبیت و مقبولیت" برنامه یا جهان بینی سیاسی سوسیال دموکراسی" در میان بخش بزرگی از کنشگران سیاسی و فرهنگی میهنمان به ویژه جوانان را بایستی در حضور نیرومندِ عناصر ایجاد تغییر و دگرگونی مثبت و سازنده، و توانِ تحقق آزادی، دموکراسی، رفاه و همبستگی دراین "برنامه و جهان بینی" دید. بسیاری با ملاحظه کاری عنوان سوسیال دموکراسی را بکار نمی‌برند، اما آنچه می‌خواهند، یعنی آزادی، دموکراسی، رفاه همگانی و عدالت اجتماعی، همبستگی و حقوق بشر در اصل همان سوسیال دموکراسی ست.

 

در بارۀ پایه‌های فلسفی، نظری، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی سوسیال دموکراسی، و تاریخ پیدائی و تطور و تکامل آن بسیار نوشته و گفته‌اند. سوسیال دموکراسی موافقان و مخالفان بسیاری نیز دارد که درنوشته‌ها و گفته‌ها بازتاب یافته است. تفاوت و نکته قوت برنامه و نظام سیاسی سوسیال دموکراسی با دیگر برنامه‌ها و نظام‌ها موفقیت نسبی‌اش در عمل و کردار اجتماعی و انسانی ست که می‌توان نمونه‌های آن را در نظام‌های سیاسی و یا احزاب سیاسی سوسیال دموکرات در اروپا و سایر کشورهای جهان مشاهده کرد. ما نظام سرمایه داری غیر کنترل شده را پیشاروی داریم، و فاجعه‌ای به نام " سوسیالیسم واقعا موجود" را هم به چشم دیده‌ایم. امروز دست به نقد الگوها و تجربه‌های سوسیال دموکراسی را نیز در برابرمان داریم، تجربۀ گلی روئیده از میانۀ دو سنگ آسیاب کمونیسم و سرمایه داری غیرکنترل شده، و انواع و اقسام فشارهای ارتجاعی کینه توزانه و دشمنانه، گُلی که به نماد امید مردم آزادیخواه و عدالت جو بَدَل شده است.
دلیلِ تمایل روز افزون به سوسیال دموکراسی در جهان و در ایران ساده و همه فهم است، تجربه زندگی نشان داده است در حال حاضر، در مقایسه با نظام‌های سیاسی موجود و فلسفه و پنداربافی‌های حول و حوش ایده‌ها و ایدئولوژی‌ها تنها سوسیال دمکراسی است که به طور نسبی عادلانه در زندگی مردم و حیات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آنان تغییرمثبت و پیشرونده ایجاد کرده است. این تجربه موفق در عمل سبب شده است تا حنای آنان که تلاش کرده‌اند افشاگر" خیانت‌های سوسیال دموکراسی" باشند بی رنگ تر شود. نمی‌توان با آوازه گری و غوغاسالاری پدیده هایی به نام " واقعیت" و " قیاس" را به عنوان ملاک و محک هایی پراهمیت پس زد و نادیده گرفت. راه رهایی و رسیدن به آزادی، دموکراسی، رفاه و همبستگی از مسیر سوسیال دموکراسی می‌گذرد، نظام سیاسی و فرهنگی‌ای که تامین کننده نیازها و خواست‌های مردم، بویژه زحمتکشان است و در این راه از ویژگی‌های مثبت ایدۀ سوسیالیسم و دستاوردهای عملیِ مثبت وآزادی‌های مدنی و لیبرال دموکراسی نظام‌های سرمایه داری بهره مند شده است. امروز نیروی پیشرو، آینده نگرو هدایت کننده در اروپا سوسیال دموکراسی ست و ظرفیت و بن مایۀ آزادیخواهی و عدالت جوئی و پرچمدار و پیشتازِ آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در سراسر جهان نیز سوسیال دموکراسی ست.
سوسیال دموکراسی عصای جادو نیست، چراغ واقع بینی و امکانات است، روی زمین راه می‌رود. عقلانی ترین و عملی ترین راه گذارجامعه ما از وضعیت اسفبار کنونی به ساختاری دموکراتیک و عادلانه و انسانی ست. سوسیال دموکراسی یک سامانۀ فکری ورفتاری، یک پراکسیس، یک اندیشه، عمل وفعالیت آگاهانه و هدفمندِ تغییر و پیشرفت برای انسان و محیط زیست است.

مسعود نقره‌کار



 

Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.