« اپوزیسیون دمکراتیک ضعیف ایرانی | Main | سرزمین های عجیب و مردم مهربان.................۵ »

گذر از جمهوری اسلامی و ایجاد جمهوری دمکراتیک ایران


با اوج گیری تظاهرات ضد حکومتی  و پرهیز مردم از دادن هر گونه شعار اسلامیستی دریچه ای بسوی دمکراسی و دوری از هر نوع ایدئولژی دیده میشود. حکومت  ایدئولژیک  برای آینده ایران خطر ناک است زیرا ما را بسمت استبداد و عقب ماندگی میبرد.باید کاری کرد مردم ما این دریچه  بسوی دمکراسی را باز تر کنند و زندگی انسانی برای خود و کشور های دیگر را نوید د هند.

این مقاله در جواب آنانی است که نگران هستند این تظاهرات به نا امنی و سوریه ای شدن ایران منجر شود . البته قبلها اکبر گنجی سیاست کنگی کردن خاورمیانه را شرح داده بود.بعضی ها این تظاهرات و سرنگونی ملایان را ادامه همان خط دخالت غرب در خاورمیانه میدانند که هم زمان با مسایل ترکیه و ایران و عربستان بپیش میرود.ملت ما وظیفه دارد با تکیه بر ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی وظیفه خود را برای بقای ایران و ساقط کردن ملایان مزدور بیگانه و ضد ایرانی  انجام دهد.تنها راه این انجام وظیفه مزین شدن به ارزشهای حقوق بشری و دمکراتیک و طرد ارزشهای اسلامیستی و ناسیونال فاشیستی و کمونیستی  یا آن ارزشهای ضد دمکراتیک و ضد حقوق بشری است.

بايد فرهنگ ارزشهاى حقوق بشرى را  در بین ایرانیان گسترش داد. بدون رنسانس ارزشى و مزين شدن به ارزشهاى دمكراتيك وحقوق بشرى ايران و ايرانى اينده اى ندارد.
هميشه  در بحثهای فضای مجازی سه گروه اسلاميستى و كمونيستى و سلطنت طلب فاشيستي مرا مورد حمله قرار داده اند. زیرا من از دمکراسی حقوق بشری دفاع کرده ام.
در نود سال اخير قدرت سياسى در اختيار سلطنت طلبان و اسلاميستها بوده است و اينها بنا بر ذات ديكتاتورى و مزدورى بيگانه و حق كشى كه در ذاتشان است و با هر تجمعى مبارزه ميكنند زيرا نميخواهند گروهى سلطه اينها را بخطر بيندازند اصلا قتلهاى زنجيره اى براى همين منظور بود و حتى از كشتن جاهل محل كه ميتواند مركز اتحاد شود هم ابا نكردند.


در زمان شاه بعلت نياز ارباب براى مبارزه با كمونيستها، شاه اسلاميستها را از زندان ازاد كرد و مزاحم فعاليت انان نشد. اين دو گروه سلطنت طلب فاشيست و اسلاميست در عمل يكى هستند و همكارى انان را در كودتا عليه مصدق و نوكرى هر دو گروه را براى بيگانه ديديم. افت الله كاشاني مزدور و خمينى مزدور بر عليه مصدق فعال بودند و در عمل كمونيستها ايرانى هم مصدق را تنها گذاشتند . جمع بندى اعمال اين سه گروه( اسلاميست، سلطنت طلب فاشيست و كمونيست) فقط نشانه همسويى انان در عمل و ضربه زدن به ايران و ايرانى بوده است و تاريخ صد سال اخير گواه بنده است . كمونيستها حزب توده ايى در عمل با همكارى با خمينى سبب تضعيف ديگر گروه هاى اپوزيسيون شدند و اسلاميستها را تقويت كردند و حتى امروز هم ما را دعوت بشركت در بازى انتخاباتى ملايان ميكنند و اين را تقويت كارگران ميدانند : در اين رژيم حقوق كارگران بيشتر از هر گروهى لطمه خورده است ولى اينها كور هستند و فكر ميكنند رژيم ضد امپرياليسم است.


البته تعداد لمپن هاى ايرانى در رژيم اسلاميستى خيلى بيشتر شده است و به اين جماعت اعتمادى نيست و اينها ميتوانند سبب هر نوع تحول نابجايى در خلا قدرت سياسى بشوند. رژيم با بازى فقط من و نه كس ديگرى حاكم باشد وضع را بجايى رسانده است كه هر هزينه اى را براى ساقط كردن انان لازم ميكند رژيم انتهاى سياهى است. منتها مسئله اين است كه بعد از ساقط كردن ملايان از هر نوع ايدئولژى بايد پرهيز كرد و فقط با توسل به ارزشهاى حقوق بشرى و دمكراتيك مسايل را حل كرد اين به نفع همه مردم و اينده كشور است. مرتجعين با فريب ملت و تحريك احساسات دينى و ملى انان سعى در بقدرت رسيدن خود و چپاول ايران دارند.

درباره مطالب پاراگراف فعلى بايد بگويم اين باورهاى ضد حقوق بشرى مثل طناب دار ساختن براى باورمندانش از سوى خودشان است: اين همان طناب دارى بود كه ملت ساخت وبدست خمينى داد تا انان را اعدام كند: با باور ها و با عقایدی که در بین مردم ایران است یعنی اکثریت ایرانیان باورهای ضد حقوق بشری دارند و اکثرا در دو گروه اسلامیستی و سلطنت طلب فاشیست قرار میگیرند هر ایدئولوژیی که در ایران بر سر کار بیاید نهایتا به فاشیسم منجر خواهد شد حتی اگر کمونیستها هم بقدرت برسند مثل کامبوج میلیونها تن را خواهند کشت.زیرا در جامعه ما رعایت احترام افراد و زندگی آنان وجود ندارد.رضا شاه براحتی آب خوردن آب کشته است و خمینی هم همینطور.شما کجا میتوانید پیدا کنید که باز جو سر زندانی سیاسی و یا غیر سیاسی را بکاسه توالت فرو کند و این عدم احترام بشخصیت افراد در بطن فرهنگ ایرانی یا آن فرهنگی که ملیون و مذهبیون مسموم کرده اند وجود دارد. این فرهنگ همانی است که اکثریت باورهای ما را ضد حقوق بشری کرده است و امروز ما را به این بدبختی کشانده است.با مزین شدن بباورهای حقوق بشری باید از این مسمومیت نجات پیدا کرد
تازه علاوه بر این جلوگیری از رسیدن بفاشیسم دیگری در ایران با یک ایدئولوزی دیگری در حکومت بعد ازسقوط ملایان ما نیاز بحکومت دمکراتیک داریم ، یک واقعیت دیگری موجود است و آن این که ما سه مولفه اسلامی ، ایرانی و دمکراتیک و مدرنیته در کشور داریم که این سه مولفه را در قرن اخیر نتوانسته ایم با همدیگر اشتی بدهیم و تنها راه موجود تفوق یکی از این مولفه ها بر دیگری است .ما تفوق ناسیونالیسم را در سلسله پهلوی و تفوق اسلامیت را در حکومت ملایان دیده ایم و متاسفانه اینها منتهی بفاشیسم شده اند.تنها راهنجات ما تفوق ارزشهای مدرنیته ای (ارزشهای حقوق بشری و دمکراسی و سکولاریسم همسو و نه در تضاد با ارزشهای حقوق بشری )است .
نجات ايران در بر پايى حكومتى دمكراتيك حقوق بشرى است . با دشمنان اين ارزشها همسويى نكنيم اگر ببقاى ايران و ايرانى ميانديشيد.


اسلاميست و سلطنت طلب فاشيست در نود سال اخير قدرت سياسى را غصب كرده اند ولى از انجا كه مزدور و ضد ايرانى هستند سياست ضد ايرانى با عطر ايدئولژى خودشان داشته اند: تقويت اقتصاد ضد توليدى و وابستگى به بيگانه و عملكرد دولت و حكومت بعنوان دلال توليدات بيگانه و چپاول ثروت ملت از طريق مزدورى براى ارتجاع جهانى از مشترکات حکومت و دول ملایی و شاهنشاهی است

اصولا سیاست اقتصادی شاه و ملا یکی بوده است: اقتصاد دلالی بر اساس واردات و ضدیت با تولید داخلی در جهت خدمت بیشتر برشد اربابان خودشان. منتها در این مورد هم ملایان شاه را رو سفید کردند و با ایجاد اسکله های غیر قانونی و قاچاق تولیدات بیگانه زشت تر و دزدتر از شاه عمل کردند. سیاست اقتصادی تمام روسای جمهور ایران همان دستورهای بانک جهانی را اجرا کردن بوده است: حالا چرا روحانی بد شد و الباقی روسای جمهور مثلا احمدی نژاد خوب است؟ بجز ایجاد حکومت دمکراتیک حقوق بشری هر ایدئولوژی ایی که بقدرت برسد بدیکتاتوری منجر خواهد شد.ملت گول نخورد .بالاتر از اسلام نداریم که دیدیم بازیچه افراد قاتل و آدم کش و دزد و فاسد شد. توسط آن حکومت دمکراتیک که انشااله ایجاد خواهد شد باید کاستی های اقتصادی و علمی کشور را بر طرف کرد


 
چرا بدون تشکیل یک جبهه قوی دمکراسی نمیتوانیم از شر استبداد رها بشویم
http://efsha.squarespace.com/blog/2013/5/20/053911867558.html

 _________________________________

مهدی فرهمند

نگذاریم ایران سوریه بشود


آیا ممکن است ایران سوریه شود؟
.(توجه: این نوشته به معنی پیش بینی من از روند ناآرامیهای کنونی در ایران نیست بلکه قوی ترین احتمالی است که من در مورد از مهار خارج شدن و به خشونت کشیده شدن ناآرامیها می دهم.
می گویند ایران را با سوریه مقایسه کردن خطاست. خیر خطا نیست. قطبی شدن جامعه، خشونت، دخالت خارجی و تروریسم بیماریهای جهانشمولند. همان گونه که بیماریهای بشری سیاه و سفید و آسیایی و آمریکایی و آفریقایی نمی شناسند، این بیماریها هم به هر جامعه مستعدی سرایت می کند. جامعه مستعد بیماری هم یعنی جامعه نا امن و ناآرام. تن بیمار مستعد هر چرک و عفونتی است. مشابه همان چرک و عفونتی که سوریه را گرفت، هر کشور دیگری را هم می تواند بگیرد.
در سوریه و لیبی بر خلاف برخی دیگر کشورهای مسلمان و عرب، بنیادگرایان اسلامی اقبال چندانی نداشتند. نه فرهنگ این کشورها پذیرای سلفی گری و جهادی گری بود و نه پنجه آهنین پلیس به این جماعتها اجازه رشد می داد. در صفوف القاعده هم کمتر سوری و لیبیایی دیده می شد. در دوران انقلاب لیبی که من در این کشور بودم، اصلا شیعه و سنی در این کشور معنی نداشت. در کشوری که عموم مردمش سنی مذهبند، اصلا کسی نمی دانست شیعه و سنی یعنی چه. ریش بلند و بانوی روبنده پوش هم دیده نمی شد. اما درست یک سال بعد در لیبی، هر جا که می رفتیم اولین سوالی که از من و همکار عراقی ام می پرسیدند این بود که شیعه اید یا سنی؟ بازار روبنده و ریش بلند پررونق بود و وابستگان القاعده در حال به دست گرفتن کنترل بنغازی بودند. همه اینها هم لیبیایی بودند و از خارج نیامده بودند. در سوریه هم همین روند طی شد و اکنون تقریبا همه گروههای مسلح مخالف نظام در این کشور را بنیادگرایان اسلامی تشکیل می دهند، با این فرق که برخی را غرب تروریست می داند و برخی را میانه رو. 
جامعه ایرانی فرق دارد و مستعد این بیماریها نیست؟ چرا هست. لزومی ندارد حتما پای داعش و القاعده به ایران باز شود. همه ایدئولوژیهای دیگر هم نسخه های رادیکال و خطرناک بدتر از داعش دارند. بالا گرفتن خشونت در جامعه ای قطبی شده و دخالت از خارج می تواند هر کشوری را سوریه کند حتی اگر سوییس باشد. چه برسد به ایران. 
آنچه در قهدریجان و ایذه و درود رخ داد در خیلی جاهای دیگر ایران می تواند اتفاق بیفتد. وقتی خونی به زمین ریخته شد دیگر اینکه اصلا تظاهرات بر سر چه بود فراموش می شود و کسی هم دنبال آن نمی رود که ببیند گلوله اول را کی شلیک کرد. خشم و خونخواهی و انتقامجویی با سنگ و چوب و قمه و تفنگ شکاری در برابر لگد و باتوم و ژ - ۳ و کلاشنیکف آغاز می شود و بزودی به آر پی چی و خمپاره و استینگر و راکت می رسد. در هر گوشه و کنار کشور پادگان و پایگاه و اسلحه خانه ای است که کافی است در یکی از آنها باز شود. پشت مرزها هم انبارهای سلاح آماده سرازیر شدن به کشور است و کیست که پشت این مرزها از آشوب در ایران خوشحال نباشد و نخواهد گازی از این سیب بزند؟ یکی همین محمد بن سلمان که خودش علنا گفته معرکه را به داخل ایران می کشاند. ماجراجوییهایی که تاکنون در منطقه کرده، از محاصره قطر تا گروگانگیری سعد حریری نشان داده که دربند عاقبت اندیشی نیست. 
می گویید ایران زمینه خشونت ندارد؟ خیلی خوب هم دارد. تا اینجا شمار قربانیان این نا آرامی که هنوز هم آن را در خور نام جنبش ندانسته و خیلی هم جدی اش نگرفته اند، کم بوده؟ وای به اینکه جدی شود. نظامی بر سر کار است که جمع کثیری را از آلونکهای حاشیه شهر به برجهای الهیه و از الاغ به پورشه و فراری رسانده. کسانی که به خواب نمی دیدند روزی کارمند ساده اداره ای شوند،‌ وزیر و وکیل شده اند و قوم و خویش را که هیچ، حتی پسرخاله دختر دایی گربه همسایه شان را هم از ته آغلهای دارقوزآباد پشت کوه آورده و صاحب ویلای شمال و ماشین سانتافه کرده اند. اینها آیا حاضرند به این راحتی از قدرت دست بکشند؟ 
این سوی معرکه تا بن دندان مسلح به انواع ابزار سرکوب است و آن سو، جمعیتی است خشمگین که چیزی برای از دست دادن ندارد. در لابلای این جمعیت خشمگین هم یکی می خواهد رضا شاه را سر کار بیاورد، دیگری دنبال دیکتاتوری پرولتاریاست، آن یکی آنارشیست است این یکی فاشیست. فردا قومیتچی ها هم سر می رسند و گل به سبزه آراسته می شود و هر دولت همسایه و قدرت کوچک و بزرگی پشت یکی شان می ایستد. 
دقت داشته باشید که صاحبان این اندیشه ها قرار نیست در آرامش و فضائی دموکراتیک دور هم جمع شوند و بر سر تقسیم قدرت گفتگو کنند و ساز و کاری هم برای پیشگیری از خشونت برقرار سازند. بلکه ابتدا محیط نا آرام و خشن است که شکل می گیرد و بعد گروهها با اندیشه ها و اهداف گوناگون در این فضا، مجال ظهور و رشد می یابند. اگر برعکس بود که اصلا جنبش اعتراضی به راه نمی افتاد و کار به اینجا نمی کشید. 
می گویید ایران مستعد حضور داعش نیست. اصلا کی از داعش حرف زد؟ خشونت منحصر به داعش نیست. همه اندیشه های راست و چپ در طول تاریخ نشان داده اند که از داعش کم نمی آورند. در محیط خشونتزده هم خشنها و فرصت طلبان حاکمند و حرف اول و آخر را کسی می زند که سلاح به دست دارد نه قلم. این ابوفلانها و ابوبهمانها در سوریه که هر کدام عده ای را دور خود جمع کرده و سلاح از قطر و عربستان و ترکیه و آمریکا گرفته و نام یکی از یاران پیامبر را رویشان گذاشته اند، فکر می کنید از مسجد و حوزه علمیه بیرون آمده اند؟ خیر. پرونده هر کدام را بررسی کنی می بینی پیش از اینکه انقلاب در زندانها را باز کند، به جرم راهزنی و قوادی و آدمکشی و زورگیری در حال آب خنک خوردن بودند و در عمرشان یک رکعت نماز نخوانده بودند اما حالا کسی را که نمازش دیر شود شلاق می زنند. در همین لبنان کسی به نام احمد اسیر بود که سرکرده جهادیها شد و با ارتش جنگ راه انداخت و بعد به سوریه گریخت و به داعش پیوست. فکر می کنید قبلش چکاره بود؟ در کاباره برای رقاصه ها تنبک می زد. لابد حالا هم اگر تنبک دست کسی ببیند سر از تنش جدا می کند. 
در مملکت ما که جولانگاه فرصت طلبان است فکر می کنید چنین پدیده هایی رخ نخواهد نمود؟ دوستی می گفت آنهایی که حسینیه آتش زدند خودشان تا دیروز ندای لبیک یا حسینشان به هوا بود. دوست دیگری تعریف می کرد که در راهپیمایی مخالفان اعدام در تورنتو می گفتند این آخوندها را باید از درختها حلق آویز کرد. پس بعید ندانید که آسید ابوالفضل که تا دیروز مداح حسینیه محل بود و برای جده اش فاطمه زهرا اشک می گرفت، نام خودش را کامبیز بگذارد و فروهر به گردن بیندازد و گردان متوسلین به هوخشتره را در جنگ با آتیلا فرماندهی کند که تا دیروز نامش آقامعلی بود و همراه با دیگر اوشاقلار بسیج اردبیل، پان ترکها را کتک می زد اما امروز فرمانده قشون گرگهای خاکستری است.
تاریخ همین سی و چند ساله ما نشان داده که ما آن قدر فرصت طلب داریم که می توانیم به تمام جهان صادر کنیم. عقلای قوم و اهل آشتی و گفتگو دراین معرکه جایی ندارند. اگر وسط بیفتند زیر دست و پا له می شوند. کجا سراغ دارید که عاملان خشونت پیش از آنکه همدیگر را آن قدر زده باشند که دیگر نای پایداری برای هیچکدامشان نمانده باشد، تن به گفتگو داده اند؟ پس دم زدن از اینکه ما با فرهنگیم و اهل گفتگو، بی معنی است. دور و برتان را نگاه کنید. همه مان با فرهنگ و اهل گفتگو نیستیم.
می گویند ایران را با مصر و تونس مقایسه کن نه با سوریه و لیبی. این مقایسه خطاست به یک دلیل بزرگ: دخالت خارجی و خشونت داخلی. در مصر و تونس، آمریکا و فرانسه و قطر و عربستان و ترکیه وارد نشدند و اسلحه و نیروی مسلح خارجی نریختند. در مصر و تونس پیش از آنکه کار به خشونت فراگیر بکشد، ارتش مانند سد حایلی وارد عمل شد و اوضاع را تحت کنترل درآورد. در ایران، سپاه خودش یک سر دعواست و از ارتش هم نمی توان انتظار داشت که به جنگ سپاه برود، اگر برود جنگ داخلی تمام عیاری می شود که باید بگوییم صد رحمت به سوریه. در اینکه قدرتهای خرد و کلان هم مانند گرگ به گله بزنند که فکر نکنم کسی تردیدی داشته باشد. 
ایران نه تنها استعداد سوریه شدن را دارد که از سوریه بدتر هم می تواند بشود. ایران کشوری است پرتنوع که زیبایی اش به همین رنگارنگی در جغرافیا و آب و هوا و فرهنگ و زبان و مذهب و لباس و غذا و اندیشه است. رنگهای این رنگین کمان را اگر کسی چوبی به دست بگیرد و با خشونت به هم بزند حاصلش خاکستری چرک است

مهرداد فرهمند

 

Posted on Sunday, January 7, 2018 at 01:48PM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>