« اجتناب‌ناپذیری انقلاب ایران؛ اراده یا تقدیر؟ - امیریحیی آیت‌اللهی پژوهشگر فلسفه | Main | بر کشیدن علی شریعتی و حمله بمردم و تایید ضمنی ملایان »

برای اطمینان از پیشبردِ هر جنبش و حرکتی باید ابتدا آن را «بالانس» کرد - شاهین سرتیپی



اپوزیسیون برانداز دردی از ملت را دوا نخواهد کرد ما به اپوزیسیون برانداز و دمکراتیک و حقوق بشری نیاز دارین زیرا بنا به بضاعت سیاسی و اجتماعی و دینی و فرهنگی ما هر کس بدون مقید بودن بدمکراسی و حقوق بشر بقدرت برسد در انتها به فاشیسم خواهد رسید.تنها حکومت از یک استبداد به استبداد دیگری دست بدست خواهد شد ولی رهایی برای ملت نخواهد داشت
http://efsha.squarespace.com/blog/2013/5/20/053911867558.html
..................................

 برای اطمینان از پیشبردِ هر جنبش و حرکتی باید ابتدا آن را «بالانس» کرد - شاهین سرتیپی

این کار در حسابداری – که رشته تخصصی بنده هم هست – از طریق تراز کردنِ حسابها انجام می‌شود. با در نظر گرفتنِ مفهوم بالانس، در هر نقطه از کار می‌شود سریع آسیب‌شناسی‌ کرد و جلوی به خطا رفتنِ حسابِ مالی را گرفت. در سیاست هم بعضا از همین الگوی به ظاهر ساده ولی‌ عملا پیچیده استفاده می‌شود. نمونه مشخصِ آن در انقلاب ۵۷ بود، که حینِ آن نیروهای «راست» و «چپ» به بالانس دست پیدا کرده موفق شدند حکومتِ شاهنشاهی را براندازند.

اینک بیایید نگاهی‌ به «آپوزیسیون» در دوران جمهوری اسلامی بیندازیم. حیاتِ آپوزیسیون را من به دو دوره تقسیم می‌کنم: ۱) قبل از تیر ۷۸ و کنفرانس برلین. ۲) بعد از تیر ۷۸ و کنفرانس برلین. قبل از تیر ۷۸ و کنفرانس برلین ما تنها شاهد یک نوع آپوزیسیون بودیم که «آپوزیسیون برانداز» نام می‌گرفت. این آپوزیسیون تشکیل شده بود از دو جناحِ راست و چپ، که تقریبا به صورتِ بالانس‌شده به عنوان بال‌های مکملِ یکدیگر عمل کرده کلیتِ آپوزیسیونِ برانداز را به جلو حرکت می‌دادند.

بعد از ماجراهای کوی دانشگاه و تجمعات و تظاهرات و تحصن‌های دانشجویی و بعد هم کنفرانس برلین اما شاهد ظهور پدیده دیگری بودیم که این روزها «آپوزیسیونِ دست‌ساز» نامیده می‌شود. این به اصطلاح آپوزیسیون، ساخته‌ی دستِ جمهوری اسلامی است؛ و هدف از ایجادش این بوده که آپوزیسیونِ برانداز را به حاشیه براند. برای ساختنِ این آپوزیسیون، رژیم کلی زحمت کشیده است. بنا به گفته سعید حجاریان (تئوریسین اصلاحات و اصلاح‌طلبانِ حکومتی)، بسترسازی‌ها و تفکرات بسیاری برای این «طفل نوپا» فراهم آمده و تدارک دیده شده است.

با ظهورِ آپوزیسیونِ دست‌ساز، حقِ اعتراض در داخل به ظاهر به آن داده ‌شد، اما این اعتراض عملا نتیجه‌ی دندان‌گیری برای مردم نداشت، و بیشتر برای آرام کردنِ آنها بود تا برای گرفتنِ حق‌شان. به تدریج، رژیم همین آپوزیسیونِ دست‌ساز را هم برنتافت، و آنها را قلع و قمع کرد، که باعث شد عده زیادی از آنها به خارج کوچ کنند یا صادر شوند. در خارج از کشور، یکی از اهدافِ اصلیِ آپوزیسیونِ دست‌ساز شد شکاف انداختن بین جناح‌های آپوزیسیون برانداز. آنها که در ابتدا به منظورِ جا افتادن در خارج از کشور عموما دست به دامنِ جناح‌های مختلفِ آپوزیسیونِ برانداز می‌شدند، پس از جا افتادن و قدرت گرفتن، عرصه را بر آپوزیسیونِ برانداز تنگ کرده جناح‌های آن را به جانِ هم انداختند.

این هدف در ابتدا از طریقِ از کار انداختنِ جناح چپِ آپوزیسیونِ برانداز و حتی در مواقعی همراه کردنِ آن با آپوزیسیونِ دست‌ساز به دست آمد. از آنجا که چپ‌ها، بر اساسِ پیش‌زمینه‌های ایدئولوژیک‌شان، خواه ناخواه با جمهوری اسلامی قرابت‌هایی دارند، جذبِ چپ‌ها برای آپوزیسیونِ دست‎‌ساز آسان‌تر بود. در میان‌مدت، همراهی با «مطالبه‌محوریِ» آپوزیسیونِ دست‌ساز، جناحِ چپِ آپوزیسیونِ برانداز را از لحاظِ کارکرد و تاثیرگذاریِ سیاسی به نازل‌ترین سطحِ ممکن رساند. با افولِ جناح چپ، بالانسِ آپوزیسیونِ برانداز بر هم خورد.

این وضعیت ادامه داشت تا تقریبا سه سال پیش. در حالی که جریانِ راستِ برانداز در بالا و چپِ برانداز در پایین قرار گرفته بود، و حرکت جهتِ انداختنِ رژیم به هر ترتیب به شیوه‌ای کج دار و مریز پیش می‌رفت، سر برآوردنِ تشکلی عقیم به نام «شورای ملی ایران»،‌ راستِ برانداز را هم به سرنوشتِ چپِ برانداز مبتلا کرد. جریان نفوذیِ آپوزیسیونِ دست‌ساز در شورای ملی‌ ایران، راستِ برانداز را نیز به مطالبه‌محوری کشاند. طوری شد که جناح راستِ آپوزیسیون از خواستِ براندازی رسید به خواندنِ بیانیه‌های آپوزیسیونِ دست‌ساز و نامه نوشتن به رهبر جمهوری اسلامی و طرفداری کردن از کمپین‌های آپوزیسیونِ دست‌ساز مثلِ «لغو گام به گامِ اعدام» (لگام). همه اینها باعث شد در میانِ خودِ جناح راست آپوزیسیونِ برانداز هم تفرقه و شکاف بیفتد، و این شکاف جناحِ راستِ آپوزیسیون را نیز به پایین‌ترین سطح خود طی‌ ۳۷ سال اخیر رسانده است.

امروز آپوزیسیونِ برانداز در کلیتِ خود در چنین وضعیتی به سر می‌برد: بالانس است، اما در پایین‌ترین سطحِ ممکن. و این به دردِ عبور از رژیم نمی‌خورد. برای گذار از رژیم، بازو‌های راست و چپِ آپوزیسیونِ برانداز باید دوباره در سطحِ بالا بالانس شوند، چرا که این دو جریان لازم و ملزومِ یکدیگرند. برای دست یافتن به این مهم، با توجه به بحرانی که ایران را در بر گرفته به طوری که هر لحظه امکان جنگ و تجزیه کشور هست، شاید بشود گفت زمانی‌ برای بسترسازی‌های چندین ساله نباشد. در چنین شرایطی، شاید با دو حرکتِ به ظاهر کوچک ولی‌ در حقیقت بزرگ بشود کماکان به آینده‌ی ایران امیدوار ماند: ۱) «اتحاد» درون‌جناحی برای هر طیفِ فکری. ۲) «ائتلاف» فراجناحی بر مبنای یک «مخرج مشترک»؛ هر دو برای انداختنِ رژیم جمهوری اسلامی و مستقر کردنِ دموکراسی در ایران.

Posted on Monday, April 4, 2016 at 01:13AM by Registered Commenterافشا | CommentsPost a Comment

PrintView Printer Friendly Version

EmailEmail Article to Friend

Reader Comments

There are no comments for this journal entry. To create a new comment, use the form below.

PostPost a New Comment

Enter your information below to add a new comment.

My response is on my own website »
Author Email (optional):
Author URL (optional):
Post:
 
Some HTML allowed: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <code> <em> <i> <strike> <strong>