مرگ مشكوك رشيد اسماعيلي؛ سرآغاز «قتلهاي خاموش» است؟!- بابک داد
Thursday, August 22, 2013 at 08:39PM
افشا
مرگ مشكوك رشيد اسماعيلي؛ سرآغاز «قتلهاي خاموش» است؟!
از مرگ مشكوك [من مي گويم قتل] فعال دانشجويي 31 ساله اصفهاني "رشيد اسماعيلي" دردمآمد. دانشجوي نخبه اي كه از تحصيل محروم شد و چند بار زنداني شد و دوستانش به حُسن خلق و اميدواري او به آينده گواهي مي دهند. او بعد از آخرين دستگيري اش، بارها تهديد شده بود چيزي ننويسد و به نظرم عاقبت همان تهديدها عملي شد و او به قتل رسيد. پزشكي قانوني اصفهان در اقدامي معنادار گفته 20 روز بعد نتيجه سم شناسي را اعلام خواهد كرد كه اين تأخير فقط براي لاپوشاني علت مرگ او و يا پيچيده بودن نحوه كشتن اوست.رشيد با استفراغ مايعي قهوه اي و عجيب در خانه مستقل خود (در طبقه زيرين منزل مادري) جان داد و امروز در محاصره امنيتي ها به خاك سپرده شد. رشيد اسماعيلي اگرچه از طرفداران دولت روحاني بود، ولي ارادت خاصي به آقايان كروبي و عبدالله نوري داشت و شادي خود را از پيروزي روحاني مخفي نمي كرد. اگر به فيسبوك او سري بزنيد، مي بينيد كه حتي تا آخرين ساعات زندگي اش ، در كامنتهاي شاد و خوش بينانه اش به مخاطبان پاسخ داده و همه اينها گزينه اي باقي نمي گذارد جز اينكه مرگ عجيب او را دست كم يك "شبه قتل امنيتي" بدانيم. پروژه اي كه "نيروهاي موازي امنيتي" تحت نظارت رهبري، هر از گاهي براي نشان دادن قدرت برتر خود، از يك جايي اين قتلهاي خاموش را آغاز مي كنند و تا قتلهاي زنجيره اي و دشنه آجين كردن مخالفان و ساير منتقدان ادامه اش مي دهند تا كسي گمان نكند چيزي در كشور عوض شده است.در قتلهاي زنجيره اي سال 77 در يك مورد "سم مهلك پتاس" را به پوست زير ناخن پاي يكي از قربانيان (مجيد شريف) تزريق كرده بودند كه از چشم پزشكي قانوني مخفي ماند و علت مرگ را ايست قلبي اعلام كرد! اما در اعترافات ياران سعيد امامي، نحوه قتل خاموش آقاي شريف فاش شد.حكومت از عناصر روشنگر در هر حالتي بيشتر از عناصر خطرناك وحشت دارد و آنها را غالبا" با "مرگ خاموش" چه در زندان و يا بيرون از زندان از پاي در مي آورد. اين روش در قتلهاي زنجيره اي سال 77 تجربه شده و كساني كه اصرار مي كنند رشيد سرطان داشته؛ حتما" حتي يك بيمار سرطاني را در نزديكي خود نداشته اند كه چنين داوري مي كنند. وي به گفته دوستانش اهل مواد خاص و داروهاي خاصي نبوده و از لحاظ پزشكي زندگي سالمي داشته است و باز به گفته نزديكانش، ابتلاي وي به سرطان تأييد نشده است.تنها اتفاق مشكوك، خروج ناگهاني او از منزل (دو ساعت قبل از بازگشت و استفراغ مايع قهوه اي و مرگ ناگهاني اش) بوده كه معلوم نيست در آن وقت روز، او با چه انگيزه اي از منزل خارج شده است. آيا يك بيمار سرطاني، دو ساعت قبل از مرگ، قادر به خروج از منزل است؟!
پروژه "مرگ خاموش" مخالفان يا منتقدان، چيز تازه و عجيبي نيست. اين پروژه اتفاقا" از كساني شروع مي شود كه از نظر حكومت، در ميان مردم عادي كمتر شناخته شده هستند تا حساسيتي برانگيخته نشود. در سال 77 آقايان جعفر پوينده و محمد مختاري و مجيد شريف و... براي خيلي از مردم عادي ناشناخته تر از داريوش فروهر بودند. اما پروژه با آنها آغاز شد. وقتي حساسيت جامعه به اين مرگهاي خاموش كم و كمتر شد، مأموران امنيتي با دشنه و چاقوي سلاخي و در شكل دزدان خانگي، سينه پروانه اسكندري و همسرش داريش فروهر دو تن از جدي ترين منتقدان حكومت را در منزلشان شكافتند و آنان را كشتند.بنابراين تا رسيدن به پاسخي روشن درباره علت مرگ ناگهاني جواني كه زير فشار تهديدها بود و يكباره از منزل خارج شد و در بازگشت، مايعي قهوه اي و احتمالا" سمي را بالا آورد بايد اين مرگ را مشكوك و شبه قتل تلقي كرد. برخي از اطلاعات اين نوشته از نزديكان آقاي اسماعيلي اخذ شده كه طبيعتا" از افشاي نام خود پرهيز دارند. جملگي آنها به صراحت از زندگي سالم و عدم ابتلاي وي به سرطان سخن مي گويند. مرگ مظلومانه رشيد اسماعيلي عزيز را به خانواده و دوستان و مخاطبان تسليت مي گويم و براي او آرزوي آرامش دارم. بابك دادپي نوشت: نقل از ويكيپديا. [قتل مجید شریف دقیقاً به این شکل بود:
قتل در روز پنج شنبه، ۲۸ آبان ۱۳۷۷ انجام شد و هدایت عملیات را صادق (مهرداد عالیخانی) به دست داشت. مجید شریف، نویسنده و محقق و مترجم آثار ضدصهیونیستی، با مادرش در یوسفآباد زندگی میکرد و فقط برای ورزش از خانه بیرون میرفت. او را به بهانه مشکوک بودن به مواد مخدر با ارائه حکم جعلی دادستانی سوار اتومبیل میکنند. اتومبیل یک تاکسی بوده. وی را به پارکینگی در یوسفآباد میبرند و پس از در آوردن جوراب آمپول پتاس را به زیر ناخن انگشت بزرگ پا تزریق میکنند.[۱]
مهرداد عالیخانی قتل شریف را این گونه توضیح دادهاست:
«بردیم توی انباری. مقاومت. بیهوش. درازکش. آمپول. جوراب. داخل تاکسی. سمت چپ عقب. عادی. در همان مسیر. نیش ترمز کنار پیادهرو. دست روی قلبش. کفش و جورابش را هم پایش کرده بودیم. نمره تاکسی را عوض کرده بودیم. (پلاک برجسته نیست.) تدارک پلاک برجسته را دیده بودم.»
در این عملیات علاوه بر عالیخانی پنج نفر دیگر شرکت داشتند که یکی راننده بود و بقیه نیروی عملیاتی که دو نفر با اتومبیل دیگر تاکسی را دنبال میکردند. جسد را با همان تاکسی به حوالی خانه شریف برده و در پیادهرو رها میکنند. پزشکی قانونی علت مرگ را ایست قلبی تشخیص میدهد!]فيس بوك همگاني
نوشته اي بود از Babak Dad در ۱۰:۵۰ بعدازظهر
Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.