با توجه به ابهام و سئوالاتی که واژه «تمرد» برای بعضی ها طرح کرده بود توضیحات زیر را درحاشیه نوشته ام که اینک به متن منتقل می کنم:
در واژه نافرمانی مدنی برای ما ایرانی ها که اسیر حکومت جهالت و بیداد ضد تمدنی و ضد مدنیت ولایت فقیه هستیم این ابهام هست که گویا مردم معترض با ساختار یک حکومت مدنی و سیویل و شهر نشین طرف هستند و اعتراضاتشان را درچارچوب مدنیت و سیویلیته ای که در حکومت موجود است بیان می کنند. حال آن که چنین نیست. حکومت ولایت فقیه ضد تمدنی و ضد سیویلیته است. وقتی بگوییم نافرمانی مدنی معنای دیگرش آن است که ما با جمعی متمدن که قاعده بازی را رعایت می کنند طرفیم. حال آن که چنین نیست. اسلامیست ها در همه جای دنیا به ویژه در ایران خمینیستی از ابزار و ظواهر جهان متمدن و سیویل برای تسلط و حفظ قدرتشان بهره می برند.
برای آنها همه چیز بدل به ابزاری جهنمی می شود. قانون ابزار است ، مجلس ابزار است . رأی ابزار است . و به خصوص درجایی که هنوز به قدرت نرسیده اند انتخابات و دموکراسی برای آنان در حکم کاندوم یکبار مصرف است. زیرا به محض آن که صاحب قدرت شدند آن را به دور خواهند انداخت یا از محتوا تهی خواهند کرد و اسلامیزه اش خواهند کرد و مثل سروش که می گفت دانشگاه را به عطر و بوی اسلامی تجهیز می کند انتخابات را هم به عطر و بوی اسلامشان معطر می کنند و ما ایرانی ها سی و چهار سال است که از فشار و غلظت کُشندهء این «عطر و بو» دلمان می خواهد سرهایمان را به هرگنداب و لجنزار ی که ممکن باشد فرو ببریم. به هرحال قانون در دست اینها ابزار زور و تسلط است و بس . معنای دیگری ندارد. اسباب مدنیت نیست .
نمونه گویایش همین است که این روز ها همه دیدند که چگونه یک مأمور جنایت کار به جای قاضی می نشیند و سالها آدم می کشد شکنجه می کند و وقتی در مواردی خاص ناگزیر می شوند به روی او بیاورند اورا به جرم قتل های عدیده اش 200 هزار تومان یعنی پول یک کیلو گوشت جریمه می کنند اما اگر دانشجویی سخنی گفته باشد یا در نشریه دانشجویی اش مطلبی نوشته بوده باشد او را به زندان می اندازند و ستاره می دهند و شکنجه می کنند هنگامی که سالها زندانش را گذراند اگر جان سالم به در برد و در زندان نمرد خانواده او می باید چند ضد ملیون توما برای آزادی موقت او وثیقه بگذارد یعنی هست و نیست یک خانواده را به نام قانون برای خاموش کردن ابدی صدای یک دانشجو به گروگان می گیرند. هردو مورد نام قانون دارند. این مثال نشان می دهد که تا چه حد حکومت میراث خواران خمینی در ایران با مدنیت ارتباط دارد. پس نافرمانی مدنی درجایی مطرح است که مدنیتی هست . در اینجا واژه عربی تمرد بسیار درست تر و به جا تر است. اصلاح طلبانی مثل اکبر گنجی و متفکران و فرمایشگران بالا دست او در انتخاب
این واژه ها عمد دارند. آنها قصدشان تطهیر و طبیعی جلوه دادن نظامی ست که توحش محض است!