نقد دمکراسی
عدم آگاهی و عدم تعهد رای دهندگان و انتخاب شنوندگا ن به اصول دمکراسی (عقلانیت و عدالت)ر
دمکراسی که در روی کاغذ هیچ گونه ایرادی ندارد بویژه وقتی که همسو با ارزشهای حقوق بشری است، اما در عمل اشکالاتی پیدا میکند که ذاتی دمکراسی نیست بلکه در رابطه با رای دهنده و انتخاب شونده و حکومت و اجتماع است بنحوی که این عوامل بر روی رای دادن و رای گیری تاثیر بد میگذارند.رای دادن در دمکراسی حتما باید بر اساس عقلانیت آزاد و رها و خود محور و بر اساس عدالت باشد و نباید با ارزشهای حقوق بشری در تضاد باشد.ولی رای دهنده اگر آگاه نباشد و یا آگاه باشد ولی متعهد به اصول دمکراسی نباشد و تسلیم وسوسه سودشخصی و سود محفلی خود بضرر سود اکثریت افراد اجتماع وبضرر آینده اجتماع بشود، آن رای گیری حالت ضد دمکراتیک بر خود خواهد گرفت و منظور وهدف رای گیری دمکراتیک را ضایع خواهد کرد.پس بنابراین دمکراسی انسان خودش را لازم دارد که بر اساس عقلانیت و عدالت رای بدهد و یا در انتخاب شدن شرکت کند.از این جا نیاز به ساختن اخلاق دمکراتیک خواهیم داشت .اخلاق دمکراتیک تربیت افراد برای انجام وظایف دمکراتیک در جامعه از سوی آنان است .ساختن انسانهایی است که حقوق دیگران و حقوق نسلهای آینده و حفظ محیط زیست طبیعی و پرورش انسانهای درستکار و انسان دوست و خلاق را هدف خود قرار دهد.از این نظر رای دادن افراد ناآگاه از اموری که بر زندگی آنان تاثیر میگذارد مانند عدم آگاهی از اصول اقتصادی انجام وظیفه دمکراتیک را بخطر میاندازد.اگر رای دهنده تسلیم وعده های انتخاب شوندگان شده و گول آنها را بخورد و برای پولی که ممکن است پرداخت شود رای بدهد در واقع به دمکراسی خیانت کرده است . بحث ما اینجا ضمانت اجرایی دمکراسی و رفتار دمکراتیک کردن است و این ضمانت فقط به انسان دمکراتیک آگاه و متعهد به عدالت و عقلانیت بستگی دارد.هر گونه خللی که در تربیت این انسانها باشد جامعه دمکراتیک را بخطر خواهد انداخت
از آنجایی که رای دهنده در سیستم دمکراسی باید آگاه و تحصیل کرده باشد و در مورد موضوع رای صاحب نظر هم باشد این برای حکومت دمکراتیک از نظر اقتصادی بسیار گران تمام خواهد شد تا با آموزش افراد اطلاعات مورد نیاز را به رای دهندگان قبلا داده باشد.از اینجا نقش نخبگان و اعتماد به نخبگان بسیار مهم است زیرا همه کس نمیتواند حامل تمام اطلاعات موجود در مورد تمام موضوع های مورد رای باشد.پس مردم نیاز دارند بنحوی این اطلاعات را کسب کنند و با دانش درست (عقلانیت و علم ) بر اساس عدالت رای خود را بدهند.پس دولت دمکراتیک موظف است جاری شدن جریان اطلاعاتی از سوی نخبگان بسوی رای دهندگان را تامین کند و اگر این انتقال دانش با موانع عمدی و یا اجباری و سهوی روبرو شود حرکتی بر ضد دمکراسی خواهد بود.اجرای این برنامه آگاهی بخشی احتیاج بسرمایه گذاری وسیع خواهد داشت و هزینه دولت دمکراتیک را بالاتر میبرد.این از عقلانیت است که رای دهنده لازم ببنید در حیطه ای که عدم آگاهی دارد و این که دانش کافی در این حیطه برای رای دادن او مورد نیاز است از مشورت خبرگان سودبجوید و دولت دمکراتیک لازم است این دسترسی رای دهندگان بدانش مورد نیاز را بدون جهت گیری ضد علمی و یا ایدئولوزیک بر آورد و دولت دمکراتیک حق ندارد یک مکتب علمی را تایید و مکتب دیگری را رد کند بویژه در زمانی که علم در موضوع مورد بحث نظر اثبات شده ای ندارد
دمکراسی نمیتواند فقط رای اکثریت و آن هم رای اکثریت بطور دلبخواه باشد.مثلا اگر در کشور افراد طبقه متوسط بیشتر است و بنفع منافع خودشان رای دهند ، منافع این طبقه متوسط ممکن است در تضاد با منافع طبقات دیگر و حتی طبقات محروم هم قرار بگیرد و آینده کشور را هم بخطر بیندازد.بنابراین در یک اجتماع دمکراتیک همان گونه که اجرای ارزشهای حقوق بشری برای همه اجباری است اکثریت و یا حکومت و یا نهادی مستقل از حکومت مثل دست اندر کاران امور دینی و غیره نمیتوانند ارزشهای حقوق بشری و اجرای این ارزشها را ملغا کنند ، میباید در مورد حداقل معیشت افراد و رفاه مادی هر طبقه قانونهای لازم موجود باشد تا در اثر رای اکثریت رفاه خداقل هیچ طبقهای بخطر نیفتد.اگر ارزشهای حقوق بشری را مورد فرهنگی ،سیاسی و انسانی در نظر بگیریم بموازات آن ارزشهای مادی و معیشتی و حداقل در آمد هم مورد نیاز است تا همه از یک زندگی حداقلی محروم نباشند و رای اکثریت هم نتواند این حداقل معیشت را از آنان سلب کند
عده ای هم رفتار دولتهای غربی را مساوی با دمکراسی قلمداد میکنندو از طریق این سفسطه در کوبیدن دمکراسی خودشان را محق میبینند .بنظرمن گر چه اکثر این کوششها با نیت قبلی و برای کوبیدن دمکراسی است تا منافع صنفی و طبقاتی انان بخطر نیفتد ممکن است گاهی افرادی که آگاهی به این سفسطه ندارند هم گفتار آنها را تکرار بکنند