در کلیتش ما با یک ارتجاع مواجهیم. این ارتجاع با کلیت جریان لیبرال دموکراسی - خواه راست و خواه چپ - رویاروست.
فرقی نمی کند این ارتجاع چه رنگی دارد و ما لیبرال دموکرات ها چه رنگی.
این ارتجاع در هر رنگش با ما لیبرال دموکرات ها در هر رنگی در تضاد واقع است. و این تضاد یک تضاد تاریخی و اجتماعی است.
این که ما لیبرال دموکرات ها را صرف نظر از تنوع اجتماعی که داریم تا سر حد نئولیبرالیسم و ... کاهش می دهند و اختلافات اجتماعی مان را تا سر حد اختلاف درونی میان مکاتب امپریالیستی و نئولیبرالیستی پایین می آورند و این که همه ما را از یک طبقه بورژوازی و بورژوازی را در حکومت ملایان به حاکمیت می بینند و..
این ها را شما به حساب این بگذارید که بخش عظیمی از چپ ایران- که این ادعاها را فرموله می کند- به شکل خاص خود و در غالب کلمات چپ خود با جریان لیبرال دموکراسی در ایران رویاروست.
و از این رو این لیبرال دموکراسی در واقعیت ایران تنها با بخشی از ارتجاع رویارو و درگیر نیست. این ارتجاع از راست و چپ اورا مرتب تحت فشار قرار می دهد و موجبات تضعیف اجتماعی آن را فراهم می کند!
ما لیبرال دموکرات ها - خواه چپ و خواه راست - اگر هرباره خودمان مرزهایمان را با نئولیبرالیسم امپریالیستی و نمایندگان داخلی اش مشخص کنیم و اگر خودمان هرباره نشان دهیم چه اختلافی ما را از هاشمی ها و روحانی ... جدا می کند به سهم خود جلو بسیاری از انگ هایی که به لیبرال دموکراسی می زنند و آن را از سوی میانه رو ها در حاکمیت نمایندگی می بینند را گرفته ایم.
نمی گویم ما می توانیم جلوی این تهمت زدن ها را بطور کلی مسدود کنیم لاکن در موارد بسیاری قادر خواهیم شد بی پایه بودن چنین اتهاماتی را ثابت کنیم.
از نظر من بیشترین تردیدها و تزلزل ها را در لیبرال دموکراسی ایران جناح راست و لیبرال آن دامن می زند!
اگر ما لیبرال دموکرات های چپ و کارگری ، لیبرال ها را انتقاد کنیم به مراتب بهتر است تا این حملات را بعهده ارتجاع ایران بگذاریم. انتقاد از سوی ما هرباره برای تحکیم لیبرال دموکراسی و انتقاد دومی برای تضعیف آن خواهد بود!
فرهاد واکف
حرفهای فرهاد عزیز را من در شکل دیگری عرضه کرده ام:
ارتجاع ایرانی در برابر پیشرفت کشور سد بزرگی است و عامل عقب ماندگی علمی و صنعتی و فرهنگی ماست.این ارتجاع با اصول دمکراسی و سکولاریسم و ارزشهای حقوق بشری مخالف است.امروزه که دمکراسی بر روی کاغذ دشمنی ندارد ارتجاع ایرانی سعی دارد خودش را دمکرات و معتقد به دمکراسی هم بنامد.مثلا مقامات جمهوری اسلامی میگویند ایران آزادترین کشور است و حقوق دمکراتیک مردم با انتخابات فراوان در تمام سطوح تامین میشود!!! که البته نمیتواند جلوه های ارتجاعی این رژیم مرتجع را بپوشاند.سلسله شاهیان پهلوی هم همینطور ادعا میکرد بلکه کورش را هم بنیان گذار حقوق بشر مینامید ولی کسی بالای حرف شاه نمیتوانست نظری بدهد چه برسد به انتقاد کردن یا مخالفت با نظر شاه.شاه بر خلاف قانون اساسی کشور را تک حزبی هم کرد ولی از ادعای خودش در مورد کورش بنیان گذار حقوق بشر دست نکشید.
نیروهای حاکم بر کشور در نود سال اخیر ارتجاعی و ضد مردم و ضد کشور بودند علیرغم ادعای بسیارشان بر وطن پرستی و خواستار پیشرفت ایران بودن فقط خیانت کرده اند
کمونیستها هم در عمل با مخالفت دمکراسی و ادعای این که این دمکراسی امپریالیستی و مرتجعانه است در عمل با این نیروهای مرتجع ارتجاعی همراهی کرده اند و اسیر برداشتهای ایدئولوژیک خود هستند.در عمل کار بجایی رسیده است که مثلا عده ای از کمونیستها از آخوندها و سیاست آنها دفاع میکنند.
از نظر من هر کسی که در ایران با مظاهر مدرنیته ضدیت میکند ارتجاعی است .مظاهر مدرنیته دمکراسی ؛ سکولاریسم و ارزشهای حقوق بشری است.من فکر میکنم که مظاهر مدرنیته بهترین محک برای یافتن مرتجع و تشخیص ترقی خواهان است
اکثریت اپوزیسیون ایرانی دارای باورهای ارتجاعی و استبدای هستند که منشا بسیاری از مسایل کشورمان است.این باورها متمایل به اسلامیستهای سیاسی و ناسیونال فاشیسم آریامهری است.این دو اپوزیسیون که در نود سال اخیر هم حاکمیت و هم اپوزیسیون هم بوده اند در عمل همسو با ارتجاع جهانی سبب عقب ماندگی در کشور ما شده اند.تا زمانی که مردم بسمت باورهای مدرنیته یعنی دمکراسی و سکولاریسم و حقوق بشر نروند نه تنها راهی برای اتحاد بین مردم موجود نخواهد بود بلکه زمینه ساز ادامه حکومت مرتجعین هم خواهند شد
از نظر من بر اساس منافع ملی و در حکومت استبدادی نمیتوان به اتحاد رسید زیرا منافع ملی خودش بر آمده از نظرات حاکمان است و منطبق بر دیدگاه سیاسی حاکمان است. مثلا در رژیم شاهنشاهی تقویت احساسات ملی و تقویت ارتش ملی ملاک بود و در رژیم اسلامی تقویت باورهای اسلامی و تقویت قدرت حکومت ملاک منافع ملی است. نام بردن از محک منافع ملی برای اتحاد سرپوش گذاشتن بر این ایده های و نظرات حاکمان است.ما را حاکمان به اتحاد نمیتوانند برسانند زیرا این حاکمان در طول تاریخ استبدادی فقط برای منافع خود کوشش کرده اند.ملت با رنسانس فرهنگی و دینی و سیاسی اگر بباورهای مدرنیته ای مزین شود یعنی باورهای دمکراتیک و ارزشهای حقوق بشری و سکولاریسم را باورهای خود و هویت خود بداند خواهد توانست بر خرافات و احساسات ضد عقلی فایق آید و عقب ماندگی علمی و صنعتی کشور را جبران نماید
در این میان نیروهای ملی مذهبی در خدمت حکومت جمهوری اسلامی هستند و ارتجاعی عمل میکنند علیرغم این که با اخوندهای سنتی و خرافاتی تمایزاتی دارند و لی مثل آنها خواستار بقای حکومت اسلامی ولی اصلاح آن هستند غافل از این که این حکومت امکان اصلاح ندارد.
نیروهای ملی مذهبی در مجموع کارشان ارتجاعی است ولی خودشان فکر میکنند که شق القمر کرده اند.اینها میگویند که :
نام روشنفکران و نیروهای ملی مذهبی و اصلاح طلبان نام بلند و روشنیست که بر تارک تاریخ پر درد ایران میدرخشد. این راه روشن پر رهرو باد، که راه عقلانیت است و اعتدال ومدارا
دوست عزیزی از زاویه ناسیونالیستی در این مورد نوشته ای دارد که قابل تعمق است:
چرا آن موقع که باید مدارا می کردند حسینیه ارشاد راه می انداختند و امام حسین را از کربلا در سال 61 هجری می آوردند به کوچه و خیابان ها و مدرسه های ایران کل ارض ً کربلا و کل یوماً عاشورا راه می انداختند تا قدرت سیاسی را به ملاها بدهند و نابود کنند هست و نیست ملت ایران را؟ شاه شمر تر بود یا خمینی ؟ هویدا یزید تر و معاویه تر بود یا ملاهایی که سی و سه سال است مملکت ما را به روز سیاه انداخته اند؟ ثروت ملی را نابود می کنند به درک. کودکان ایران را ویران می کنند . خرپروری بزرگترین خسارتی ست که ملاها به تمدن ایران و به هویت ایرانیان و به فرهنگ و اخلاق ایرانیان می زنند. ملاها بهترین منافع را برای قدرت های بزرگ بیگانه داشته اند. صدبرابر زمان شاه ، آمریکایی ها و اروپایی ها به ایران عراق سوریه لبنان عربستان سعودی مصر لیبی ترکیه و کشورهای دیگر از ترس لولوی اسلامیسم خمینی گرا که این به اصطلاح روشنفکران دینی و ملی مذهبی علمدار وقلمدارش بوده اند اسلحه فروخته اند و هزار برابر از ایران و منطقه نفت برده اند و هزار برابر کشور های منطقه از جمله کشور ما را ویران کرده و وابسته به غرب کرده اند.در این 34 سال! کدام استقلال؟ کدام آزادی؟ سی چهل هزار نفر را کشته اند سالی نیست که دوسه هزار نفر اعدام نشوند ملیونها ایرانی را آواره و مجبور به ترک دیار کرده اند؟ یک ملیون را در جنگ کشته اند و همینقدر هم معلول کرده اند . کدام چنگیزی کدام اسکندری چنانچه به ایران حمله می کرد می توانست اینهمه خسارت معنوی و مادی و حیثیتی به ایرانیان بزند؟ چه شده است که زیر سیطره چنین توحشی آقایان و خانم ها عقلانیت گرا و مدارا گرا و اعتدال گرا شده اند؟ اسم ِ وادادن و اجازه دادن به این که ملا ها کشور ایران را نابود کنند و ملت ایران را هویت و حیثیتش ساقط کنند اعتدال نیست همدستی با دشمن است. رها کردن ایران و منافع حیاتی ملت در چنگ مشتی خونخوار ویرانگر است. وادادگی ست ذلت است آقای ابراهیم یزدی خودش در این فاجعه نقش داشته و در تداوم این فاجعه هم نقش دارد زیرا نظام را از خودشان می داند . همینطورند همدستان و پیروان و همراهانش. قضیه همان کاردی ست که دسته خودش را نمی برد باقی ملی مذهبی ها و به اصطلاح روشنفکران دینی هم نه عقل گرا هستند نه اهل اعتدال. زیرا هرگز در روزگاری که خمینی سه هزار سه هزار بچه های مردم ایران را سر می برید اینان سخنی از اعتدال به میان نیاورده اند اما همواره اعتدال اعتدال ترجیع بند اورادی ست که برای حفظ حکومت غاصب ملاها می خوانند. ملت ایران را مشتی صغار و مهجور و رمه می خواهند تا یک مشت شیخ شپشوی نادان قسی القلب با تکیه بر اوباش بر آنها چوپانی و سروری کنند. اسم این عقل گرایی و اعتتدال نیست. اسم این حفظ موقعیت شریکان در قدرت سیاه و شب ظلمانی ایرانیان است. اسم این بی حمیتی و ایرانفروشی ست.
باید گفت مرسی دوست عزیز با مطرح کردن این حقایق
راه نجات ایران بر پایی حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و رفتن بسوی خود کفایی علمی و اقتصادی است
قصد من این بود که نشان دهم با درست و مطابق حق دانستن ارزشهای حقوق بشری و اصول دمکراسی راه خود را بی وقفه و بدو ن درگیری داخلی ادامه دهیم.بنابراین دوستان معتقد بدمکراسی حقوق بشر را دعوت میکنم که در بتدا این اصول حقوق بشری و دمکراتسی را مورد مطالعه قرار بدهند و اگر منافاتی بین این اصول با تکریم انسانیت پیدا نکردند و یا منافاتی بیتن این ارزشها با عقلانیت ازاد و رها پیدا نکردند و یا این ارزشهای حقوق بشری و اصول دمکراسی سدی در برابر پیشرفت علم و صنعت و عقلانیت نیست و خرافات پروری ندارد بیاییم یک دست و یک صدا بر علیه مرتجعین موجود در کشور و نعره های آنان در فیس بوک و هر جای دیگری عمل کنیم و حقانیت و درستی راه را چون میدانیم و ترسی هم از تحلیل و نقد این راهی که بر گزیده ایم نداریم و به حقیقت گردن مینهیم به این طریق راه پیشرفت و ایجاد یک زندگی انسانی را در کشور هموار بکنیم
به امید روزی که این نیروهای معتقد به دمکراسی همسو با ارزشهای حقوق بشری متحد شوند و یک دست عمل کنند