من قبلا نظرم را در مورد دمکراسی نوشته ام.
ما اگر در 35 سال پیش راه استقلال طلبی و وابستگی زدایی و استبداد زدایی را با مشق دموکراتیک در دورن نظام آزاد و دموکراتیک مستقر شده آغاز می کردیم مسلما حالا پس از 35 سال در مشق آزادی خواهی و دموکراسی بسیار مجرب تر از آلان می بودیم. نگذاشتند. هم استقلال را به بن بست و سازش کشانیدند و هم راه آزادی و مشق دموکراسی را.
فرق است میان تصرف و مالکیت.
در ساختار دموکراتیک مالکیت بر ساختار سیاسی، عمومی است و متعلق به عموم می باشد و هرباره اکثریت اهالی از راه و شیوه انتخاباتی آنرا متصرف می شود تا در دوره بعدی آنرا دوباره به انتخابات واگذارد. اما اکثریت هرگز از راه انتخابات مالک ساختار و نظام نمی گردد و نمی تواند مالک آن باشد. نظام به همه مردم تعلق دارد. مالک آن عموم مردم می باشد و این نخستین عمومی کردن نهاد های اجتماعی است که از راه دموکراتیک و در دموکزاسی انجام پذیر می گردد..
شما گفتمان ساختاری و گفتمان دموکراتیک را اگر به سطح گفتمان احزاب و گروه های سیاسی تقلیل دهید از پیش متوسل به مغلطه شده اید.
چرا که در سطح احزاب و گروه ها همه علیه همه هستند و این هم طبیعی است. حزبیت و گروه بودن چنین ایجاب می کند. در این سطح برای اثبات خود متوسل به آرای عمومی میشوند و در انتخابات اکثریت - اقلیت می کنند
اما در سطح دموکراتیک و ساختاری گفتمان اقلیت و اکثریت مطرح نیست. در این سطح گروه و حزب مطرح نیستند. در این سطح نه اقلیتی مطرح است، نه اکثریتی مطرح است و نه انتخاباتی مطرح است و نه کمیتی. در سطح دموکراتیک حقوق و قانون و ساختار و نظام و کیفیت ها مطرح هستند. همه حتی اقلیت ها دارای حقوق مساوی برخوردارند و در برابر قانون برابرند و یکسانند...
عمده ترین مشکل ما در ایران در این بوده که ما برخلاف هندوستان در پروسه استقلال با یک ساختار دموکراتیک، سکولار و آزاد اغاز ننمودیم. باید توجه داشت وجود یک ساختار دموکراتیک، سکولار و آزاد نافی وجود احزابی نظیر حزب جمهوری اسلامی ایران با تمام جناح های درونی آن نیست. این حزب با همه کلیتش در عوض این که کلیت قدرت از همان اول از آن خود می کرد و این روند سیاسی را بر همه تحمیل می نمود که طی شد بایستی از همان آغاز استقلال به صورت حزبی از احزاب عمل می کرد و خمینی مانند گاندی باید کنار می کشید و حزب جمهوری اسلامی مانند حزب کنگره عمل می کرد. فراموش نباید کرد حزب کنگره هندوستان پس از استقلال در غالب انتخابات دموکراتیک و آزاد در هندوستان برنده شد و اکثر نتایج دوره ایی را در یک دوران طولانی در آن کشور از آن خود نمود بطوری که ناظرین بعدها از موروثی شدن قدرت در دست این حزب - به نوعی موسس - سخن راندند. اما با این وجود نظام سیاسی هندوستان یک استبداد حزبی نبود. و پتاسیل نظام برای دموکراسی به گونه ایی بود که تا به امروز برغم همه ناملایمات و مشکلات و نقصان ها و.. به صورت یک نظام دموکراتیک باقی و عمل نمود. امروزه نظر به حاکمیت مدام حزب کنگره در هندوستان بسیاری مشکلات خود ساخته در آن کشور را نه ناشی از نظام سیاسی آن بل ناشی از بافت اجتماعی کشور و حزب کنگره در این راستا می دانند. در ایران ما هم می بایستی پس از 35 سال تلاش در راه استقلال همیطور میشد. یعنی حالا که راندمان کار در طول سالهای استقلال خواهی و وابستگی زدایی را می خواهیم بیرون بکشیم باید نطام سیاسی کشور طوری می بود که ما تقصیر ها را نه به گردن ساختار بل که بر عهده این و یا آن حزب و یا این و یا آن گروه از مردم در قدرت می نهادیم. من از این نقطه می رسم به این نکته که مواضع حزب جمهوری اسلامی در قبال غرب، استقلال و... به عنوان مواصع بخشی از اهالی کشور قابل قبول است و حتی قابل قبول است که این حزب در یک نظام و ساختار دموکراتیک و آزاد همیشه پیروز می بود اما آنچه قابل قبول نیست این است این حزب ، نمی بایستی از همان آغاز حزبیت خود را ساختاری و حاکمیت خود را مادم العمر و نظام را به نظام حزبی یعنی جمهوری اسلامی مبدل می ساخت و از این راه مبارزه و تلاش یک کشور در راه استقلال را با استبداد و دیکتاتوری همراه می نمود و از این راه آن را به بن بست امروزین هدایت می نمود..
فرهاد واکف