آزادی ایران

از نظر من راه نجات ایران بر پایی حکومتی دمکراتیک بر اساس ارزشهای حقوق بشری و رفتن بسوی خود کفایی علمی و اقتصادی است.در واقع رفتن بسوی مدرنتیه است

ضمن رفتن بسوی ارزشهای مدرنیته (سکولاریسم و دمکراسی و حقوق بشر ) باید سعی کرد به بنیان مدرنیته که همان عقلانیت آزاد و رها و خود محور است نزدیک شد.این عقلانیت را در لینک زیر ببینید:.

استفاده درست از عقل و خرد

 http://efsha.squarespace.com/blog/2010/2/16/303615225111.html

منظورم از مدرنیته پیاده کردن سکولاریسم و دمکراسی و ارزشهای حقوق بشری در جامعه است.منشا اینها هم عقلانیت آزاد و رها و خود محور است که نوکر دین و یا ایدئولوزی نیست و ماموریتش کشف حقیقت و رفاه و بقای انسانهاست.علاوه بر باورهای ضد مدرنیته ای مثل باورهای اسلامیستهای سیاسی از نوع خمینی ؛ اقتصاد دلالی بر اساس واردات هم مانعی برای رسیدن بمدرنیته در ایران است.

برای رسیدن بدمکراسی اولا لازم است باورهای ضد دمکراتیک و ضد عقلانی اکثریت ایرانیان مثل اسلامیستها و طرفداران ناسیونال  فاشیست آریامهری عوض شود و به سمت باورهای حقوق بشری و دمکراتیک و سکولار برود.این هم ممکن نیست مگر با رنسانس ارزشهای فرهنگی و دینی و ملی و غیره.دو نیروی مرتجع در جامعه ایرانی که متاسفانه در اکثریت هم هستند اسلامیستها و ناسیونال فاشیستهای آریامهری هستند.این دو نیرودارای باورهای استبدادی و ضد ایرانی هستند و باورآنها فقط کافی است تا ایران را ویران بکند.با هر کدام اینها بحث کنیم که مثلا شاه و یا خمینی دیکتاتور بوده است از فرط بی عقلی و در اوج احساساتی رفتار کردن شما متهم بضد ایران و بضد اسلام بودن میکنند با این مردم کسی نمیتواند در ایران اتحادی بسازد مگر این که به استبداد ختم شود
سخت ترین کار آزاد کردن اسیری است که زنجیرهای خود را دوست دارد.اسلامیستها و ناسیونال فاشیستهای آریامهری از این گروه هستند

هنوز یاد نگرفته ایم که تا زمانی دیکتاتوری را تقدیس و تمجید میکنیم ما دشمنان دمکراسی خواهیم بود.عده ای براحتی از رضا شاه دیکتاتور و خمینی دیکتاتور تمجید و تجلیل میکنند و در همان حال ادعای احترام بحقوق مردم و ارزشهای حقوق بشری دارند و بنظر من این یک نوع خود فریبی و دیگر فریبی است

من با هیچ عقیده ای  مخالف نیستم و حتی با سلطنت طلب فاشیست هم مخالف نیستم اینهاعقیده ای دارند و تا زمانی که عقیده آنها شخصی است بنده هم از آنان دفاع میکنم. در حد عقیده شخصی من نمیآیم بگویم که کسی را که بفا شیسم معتقد است باید از حقوق اجتماعی محروم کرد و یا رفت شیشه مغازه اش را شکست و تنبیهات غیره.این آدم آزاد است هر عقیده ای داشته باشد گاو پرست باشد ؛محمد پرست باشد و یا دمکرات پرست باشد ولی حق ندارند عقیده خودشان را بزور به جامعه تحمیل کنند بلکه این جامعه است که میباید رشد فرهنگی داشته باشد و به عقلانیت آزاد و رها رسیده باشد تا انتخاب کند.انتخاب بر اساس تمایلات ایدئولوزیک و یا تمایلات مذهبی فقط سبب بخطر افتادن حقوق خود و دیگران میشود ؛ مثلا مسلمان دو آتشه هم عقیده ای دارد و تا زمانی که شخصی است از وی دفاع هم میکنم ولی اگر این مسلمان دو آتشه و یا آن سلطنت طلب فاشیست ادعای حقانیت سیاسی و درست بودن و ایران دوست بودن کرد افشایش میکنم .از نظر من و دمکراسی ایی که به آن اعتقاد دارم (دمکراسی همسو با حقوق بشر ) از عقاید همه دفاع میکنم ولی هر عقیده ای را دارای حقانیت نمیدانم که در اجتماع مطرح شود.عقیده ای حقانیت دارد به داخل اجتماع و روابط بین مردم و بین حکومت و مردم بیاید که با عقلانیت آزاد و رها و خود محور که نوکر دین و یا ایدئولوژی نیست و ماموریتش کشف حقیقت و رفاه وبقای انسانهاست تایید شده باشد یعنی مخالفت با این عقلانیت نداشته باشد.ملی پرستی آریامهری ایرانی و اسلام ملایان با این عقلانیت مخالفت دارد و در صورت ادعای حقانیت و ادعای درست بودن باید افشا بشوند.ولی با باور ها و با عقایدی که در بین مردم ایران است یعنی اکثریت ایرانیان باورهای ضد حقوق بشری دارند و اکثرا در دو گروه اسلامیستی و سلطنت طلب فاشیست قرار میگیرند هر ایدئولوژیی که در ایران بر سر کار بیاید نهایتا به فاشیسم منجر خواهد شد حتی اگر کمونیستها هم بقدرت برسند مثل کامبوج میلیونها تن را خواهند کشت.زیرا در جامعه ما رعایت احترام افراد و زندگی آنان وجود ندارد.رضا شاه براحتی آب خوردن آب کشته است و خمینی هم همینطور.شما کجا میتوانید پیدا کنید که باز جو سر زندانی سیاسی و یا غیر سیاسی را بکاسه توالت فرو کند و این عدم احترام بشخصیت افراد در بطن فرهنگ ایرانی یا آن فرهنگی که ملیون و مذهبیون مسموم کرده اند وجود دارد.با مزین شدن بباورهای حقوق بشری باید از این مسمومیت نجات پیدا کرد

باید یک جبهه متحد دمکراتیک ساخت به هر روشی که مقدور است.البته هدف وسیله را توجیه نمیکند منظور روشهای انسانی است.هزینه باید بدهیم و زحمتها باید بکشیم.من در این راه روزی پنج ساعت را از ده سال پیش صرف کرده ام

در دو نوشته زیر درباره امیرکبیر ایدئولوژیک بحث میشود که ساخته جریان ناسیونال فاشیست آریامهری در ایران است:

امیر کبیر؛ بهاییان و مصدق

 http://efsha.squarespace.com/blog/2011/1/12/306069625989.html

دستخط اميرکبير، به يادِ استاد ايرج افشار آن مردِ آهسته (+ ويديو)، همنشين بهار

http://efsha.squarespace.com/blog/2011/10/6/935072192232.html

باید از ساختن موجودات ایدئولوزیک مثل امیر کبیر ایدئولوژیک و یا فردوسی ایدئولوژیک جلوگیری کرد و موجودات ایدئولوژیک قبلی را هم افشا کرد و از کاربرد آنها دوری گزید زیرا برای فریب مردم است و ضد عدالت و ضد دمکراسی هم هستند و ساده ترین دلیلش دروغ وضد علمی بودن آن موجودات ایدئولوزیک است

 علاوه بر این ها خود اقتصاد دلالی بر اساس واردات استبداد زا و ضد مدرنیته است و باید آن را با اقتصاد تولیدی و خودکفایی علمی و اقتصادی تعویض کرد

چرا اقتصاد دلالی و کمپرادور بر اساس واردات بر ضد دمکراسی و همراه با دیکتاتوری است

http://efsha.squarespace.com/blog/2011/3/1/610018224505.html

باز تولید استبداد در ایران چگونه صورت میگیرد

http://efsha.squarespace.com/blog/2010/4/17/116421137335.html

 این راه نجات بخش بر دوش همه ما باید حمل شود تا با اتحاد نیروهای دمکراتیک جامعه بتوان بر مشکلات فایق آمد.تا همه از این راه نجات بخش پشتیبانی نکنند در استبداد باقی خواهیم بود و خامنه ایها و دیگران بر ما حکومت خواهند کرد.اصولا در ایران امروز طرح مسئله ایدئولوژی های مخالف حقوق بشر وضد مدرنیته  بیهوده و غیر منطقی است زیرا در عیاب ارزشهای حقوق بشری تمام ایدئولوژی ها بفاشیسم و دیکتاتوری منتهی خواهد شد