از افشا
لطفا دوستان مقاله ای در مورد این که ملایان خائن به بشریت و ایران و اسلام هستند و عملا همان نوکر سرمایه داران جهان خوار است بنویسند و با دلایل و مستندات این را هم اثبات کنند تا در وبلاکهای مختلف ایرانیان و غیر ایرانیان بزبانهای کشور های اسلامی - انگلیسی و فرانسه و روسی ترجمه و منتشر شود. راهی بجز روشنگری وجود ندارد
_____________
جايگزين يک ارتجاع با ارتجاعى ديگر؟
س- سعيدی
جايگزين يک ارتجاع با ارتجاعى ديگر؟
در آستانهً سالگرد قيام سال 57 مردم ايران قرار داريم. شکستِ فاجعه بار انقلابِ سى و سه سال پيش ايران آن چنان سنگين وعميق بوده که نه تنها باعثِ تلخکامى نسل های درگير انقلاب و سال های پس از آن شده، بلکه مى رود تا چندين نسل آتى و کليٌه ی شالوده های اساسى زيستِ انسانى کشور را با ناکامى و ويرانى و تباهى روبرو سازد. روندعمق يابى خواست ها و مطالباتِ دمکراتيک- ضدامپرياليستى مردم ايران آن زمان و توده گيرشدن فزايندهً آن، در کنار افزايش امکان شکل گيری نيروهای سياسى انقلابى مترٌقى و سکولار مبارز رهبری کنندهً قيام و به انجام رساندن موٌفق آن، زنگِ خطر دوجانبه ای راهم برای ارتجاع داخلى-منطقه اي، وهم برای امپرياليسم به صدا درآورد. پايان عمرسياسى رژيم شاه برای ادامهً حکومت بر مردم از يک طرف، وعقب افتادن امپرياليسم از رقيب در جنگِ سرد، امپرياليسم را واداشت تا برای ممانعت از زيان بيشتر، به آرايش سياسى جديدی در مناطق تحتِ نفوذ خوددست بزند، يا حداقلٌ به تغييراتِ جزئى در ترکيبِ سياسى آن ها رضايت دهد. تجربهً بيش از يک قرنى امپرياليسم در بهره گيری از اسلام سياسى با ظاهر و ژستِ «ضداستعماری»، امٌا در واقع سوپاپِ اطمينان خود برای خفه کردن يا از نفس انداختن جنبش های دمکراتيکِ عدالتخواهانه ً«جهان اسلام»، راه آلترناتيوسازی را برای او باز گذاشته بود. امپرياليسم ديگر نياز و اصرار چندانى برای گماشتن گماشتهً گوش به فرمان و سگِ زنجيری نداشت. برای او يک حکومتِ«غيروابستهً سياسى» که بتواند همان کارکرد خدمتِ درازمدت به امپرياليسم و دشمنى با جنبش های راديکال و کمونيستى را داشته باشد کافى بود. در واقع سال هاست که واژه ی «استقلال سياسى» بيش از آن که عملکرد معنادار سياسى داشته باشد به تاريخ پيوسته و مفهومى پوچ و بى معنا پيداکرده است. آيا حکومت های «غيروابسته»ی دهه های اخير که به نابودی صنعت و منابع توليدی و شالوده های اقتصادی کشورشان دست زده و درعوض به گسترش اقتصاد دلاليٌ و مالى وابسته به ارز خارجى ، خرافه پرستى و سرکوبِ جنبش های مترٌقى و فرهنگ و هنرمتعالى پرداخته اند، کمتر از حکومت های وابسته، به امپرياليسم کمک کرده اند؟. درست در روند اوج گيری دمکراتيزه و راديکاليزه شدن اعتراضات روشنفکری- دانشجويى و پيوند با اعتصابات و شورش های توده ای و حاشيه نشين شهری ايران آن زمان، به ناگاه مطلبى در يکى از روزنامه های کثيرالانتشار کشور چاپ مى شود تا فردای آن، انبوه طلبه های تحريک و آماده باش داده شدهً قم به بهانهً«توهين به ذاتِ مقدٌس روحانيٌت» به کوچه و خيابان بريزند و در پناه مصونيٌتِ نسبى از سرکوب و زندان و بگير و به بندها، بتوانند روزها و هفته ها به تظاهرات بپردازند و ضمن گسترش آن به تهران و شهرهای ديگر، و در پى وقايع پى درپى ای نظير آتش سوزی سينما رکس آبادان، شعارهای اسلامى خود را جايگزين شعارها و خواسته های دمکراتيک-عدالتخواهانهً مردم ايران کنند. انقلابِ توده ای عظيم ايران به انحراف کشيده و سلاٌخى شد تا ايران«مستقلٌ»، همچون حلقه ای از«کمربندسبز» امپرياليسم، عملا در کنار عربستان سعودی و پاکستان و ترکيه وديگر حلقه ها باقى بماند.
"بهارعرب" ، همچون انقلابِ 57 ايران که نشکفته غرق در خون شد، هنوز به گل ننشسته ، گويى دارد به زردی مى گرايد و خزان دلگيری را فراسوی خود دارد. برآيند و برآمد نيروهای واپسگرای«اخوان المسمين» و وهٌابى ها و سلفى ها که با تجربهً يک قرنى خوش رقصى خود به حکومت های خودی و امپرياليسم، در انحرافِ جنبش های مترٌقى و عدالتخواهانهً مردم نقش اساسى داشته اند، خطر شکستِ انقلاباتِ اخير را ملموس و سرگذشت و سرنوشتِ انقلابِ ايران را تداعى مى نمايد. جمهوری اسلامى ايران، دراين ميان مى خواهدهم از توبره بخوردهم از آخور. از طرفى همچون برادران شرعى- سياسى خود، با ژستِ توخالى«ضداستکباری»، با تکيه بر امپرياليست های چين و روسيه، و با يارگيری بيشتر در آمريکای لاتين و خاورميانه قصد دارد تا با ترساندن امپرياليسم غرب ، امتياز بيشتری از آن بگيرد، و از طرفِ ديگر خود را در افکار عمومى اين جوامع سمبل مبارزه با «استعمار» معرٌفى مى نمايد. اين واقعيٌت دارد که رژيم عوام فريبِ ايران نه تنها در نظرعامٌهً مردم خاورميانه و آمريکای لاتين و بخشى از آفريقا، که دانش سياسى وشناختِ علمى از ماهيٌتِ امپرياليسم ندارند، نماد مبارزه با آن شناخته مى شود، بلکه بخشى از روشنفکران و سياسيون اين جوامع را نيز دچار توهم «ضدامپرياليستى» بودن خود نموده است. لذا برجنبش نوين مردم ايران و اپوزيسيون،خصوصأ خارج از کشور است که علاوه برهماهنگى و سازماندهى مبارزهً مشترک جهتِ عقب راندن رژيم اسلامى و يافتن راه حلٌ عملى برای جلوگيری از آلترناتيوسازی ارتجاعى � امپرياليستى ديگري، به ياری همرزمان و هم سرنوشتى های خود در مناطق گوناگون جهان بشتابند و با افشای عوامفريبى ها و سياست های ارتجاعى و ضدانسانى ج.ا. ، مانع مظلوم نمايى و جلبِ ترحم برايش گردند. هيچ کس بهتراز خودايرانيان زخم خوردهً چندين ساله، ازعهدهً انجام چنين مسئوليٌتِ مهٌم انسانى برنخواهد آمد. مى توان تصوٌرش را کرد که اگرهرتکٌه از اين اپوزيسيون تشکيلاتى و حتيٌ يک درصد ازايرانيان مقيم خارج کشور، مبادرت به ارسال نامه و اطلاعيٌه های افشاگرانه- تشريحى به سازمان ها و نهادهای سياسى و کارگری و فرهنگى و روشنفکري، روزنامه های سراسري، پارلمان و سفارتخانه های کشورهای خصوصأ آمريکای لاتين و خاورميانه نمايند چه اطلاعات و آگاهى های ذيقيمتى در اختيار آنان و مردم گذاشته اند و چه خدمتِ بزرگى به جنبش مردم ايران و ديگر کشورها کرده اند. به تعداد هر ايرانى آزاده و متعٌهد، راه برای افشای جمهوری اسلامى و ضربه زدن به آن وجود دارد.
دی1390