زومار آیي ۲, ۱۳۸۶
آلما یولو: انتخاب این مقاله برای آلما یولو به معنای تایید آن نیست. بلکه نشان دادن چالشها در جامعه علمی ایران بر سر شاهنامه است که در یک سو اهل خرد قرار دارند و میخواهند این تابوی شعوبی را بشکنند و در سوی دیگر متعصبانی که مدام خوابشان می آشوبد. اگر کسی مقاله خود آقای قراگؤزلو را در انترنت منتشر کند بسیار ممنون خواهیم بود.
در شماره هفتم و هشتم مجله «گوهران» (بهار و تابستان ۸۴، جلد دوم، ص ۳۴۸ـ۳۵۹) مقالهاي از دكتر محمد قراگوزلو با عنوان اصلي «تابوي فردوسي در محاق نقد» و عنوان فرعي «طرح مباحثي نو در فردوسي پژوهي» به چاپ رسيدهاست.
عنوان مقاله هر خواننده علاقهمند به فردوسي را به خواندن آن بر ميانگيزد، ولي افسوس آنچه نصيب او ميشود «چيزي است كمتر از هيچ». چرا؟ خدمتتان عرض ميكنم. تابوشكني و ساختارشكني از همان آغاز در ساختار مقاله به چشم ميخورد «درآمد ۰» (منظور صفر است!) كه جملهاي از آن نقل ميشود: «در جريان گذار و گذر جامعه مداربسته از چاه ظلماني سنت به راه عقلاني مدرنيته ماجراي شكستن تابلوي اين تابوها و بستن يابوي فسيل آنان در جاﯼگاهي بايسته و شايسته به مثابه چالشي است گريبانگير ما… نقد قطعهاي منسوب به آقاي ابوالقاسم فردوسي (نويسنده و بهنظمكشنده اثر سفارشي موسوم به شاهنامه) در مسير همين جريان و با هدف مقدمهاي در راستاي تابوشكني شكل بستهاست.» سپس «درآمد ۱» در پي ميآيد: «… براي آنكه سخن خود را مستند كنيم اين مجال اندك را به تصحيح چند بيت پراكنده از فردوسي اختصاص ميدهيم.» سپس نويسنده مقاله درباره بيت زير از شاهنامه:
بسي رنج بردم در اين سال سي عجم زنده كردم بدين پارسي
به تفصيل به بحث ميپردازد و پيشازآن مينويسد: «… نيز شرح اين ادعاي بي بنياد خود حضرت فردوسي كه شاهنامه سببساز زنده ماندن زبان پارسي و مصونيت آن از گزند باد و باران بودهاست هم بگذار تا روز دگر.»
درباره بيت بالا مينويسند:
I. اولاً برخلاف پندار فردوسي ايرانيان عجم بهمعناي گنگ نبودهاند.
II. ثانياً مگر ديگر زبانها كه شاهنامه و فردوسي ندارند اكنون مردهاند؟
III. ثالثاً اوضاع و احوال كنوني زبان فارسي و ضربهاي كه از سوي دانشكدههاي فسيلپرور ادبيات و علوم انساني به اين زبان وارد ميشود، در كنار غلطهاي فاحشي كه همهروزه مثل سيل از سوي كارمندان ستوننويس روزنامهها به متن زبان فارسي سرازير ميشود، در مجموع به وضع آشفتهاي دامن زدهاست كه در نتيجه زبان فارسي را هرچه سريعتر به آستانه احتضار نزديك ميكنند و… در اين بلبشو فرهنگستان نقشي فراتر از تماشاچي بيطرف ايفا نميكند.
ابوالفضل خطيبي خواري ميگويد: استاد عزيز! محض امتحان يك بار شاهنامه را باز كردهاي تا ببيني اين بيت در كجاي كتاب است؟ از چاپهاي معروف مسكو و ژولمول كه بگذريم، چاپ بروخيم و دبيرسياقي و اميربهادر را ديدهاي؟ عزيزم اين بيت در هيچيك از اين چاپها در متن شاهنامه نيست.
ابوالفضل خطيبي خواري ميپرسد: آيا لازمه نقد مدرن، تابلوشكني و بستن يابوي فسيل تابوها در جايگاهي شايسته، اين است كه نخست بيتي جعلي را به شاعري بزرگ ببندي و بعد هرچه ناسزا هست نثار شاعر بيتقصير كني؟ همان استادان بهقولِ شما «دانشكدههاي فسيلپرور ادبياتوعلوم انساني» و اصحاب «فرهنگستان» كه ايشان را تماشاچي بيطرف خواندهاي، هنگامي درباره بيتي بحث ميكنند، دست كم ارجاع آن را فراموش نميكنند. براي آگاهي حضرت عالي عرض كنم كه از ميان ۱۵ نسخه مبناي تصحيح جديد جلال خالقي مطلق كه كهنترين و معتبرترين نسخههاي شاهنامه هستند، تنها ۴ نسخه اين بيت را دارند و كهنترين و معتبرترين نسخهها (اقدم نسخهها: لندن ۶۷۵ ق و نيز استانبول ۷۳۱ ق و قاهره ۷۴۱ ق) آن را ندارند (شاهنامه، به كوشش جلال خالقي مطلق، دفتر هشتم، پادشاهي يزدگرد شهريار، پانوشت بيت ۸۹۲. اين دفتر هماكنون زير چاپ است).
دكتر محمد قراگوزلو نوشتهاست:«توجه داشتهباشيم آثاري مانند شاهنامه كه مؤلف آن مدعي است زنده كردن (عجم زنده كردم…) زبان فارسي به لحاظ مصونسازي آن نسبت به تهاجم زبان و فرهنگ ادبي، اجتماعي اعراب و تركان، مديون اين منظومه است، تا قبل از صنعت چاپ از تيراژ چند نسخه خطي كه آن هم فقط در كتابخانههاي دربار موجود بوده، فراتر نرفتهاست و هيچگاه در اختيار مردم عادي قرار نگرفتهاست.»
ابوالفضل خطيبي خواري ميگويد: اين نظر بنابه شواهد و دلايل مختلف از بن و بنيان غلط است و در اينجا تنها به ذكر دو شاهد زير بسنده ميكند:
۱) محمدبن الرضابن محمد العلوي الطوسي، معروف به دفترخان عادلي مؤلف معجم شاهنامه (كهنترين فرهنگ شاهنامه در قرن ششم هجري قمري) درباره سبب تأليف كتاب مينويسد:
«چون به جانب عراق افتادم، به شهر اصفهان رسيدم، در كوچهها و مدرسهها و بازارها ميگشتم تا به مدرسه تاجالدين رسيدم. چون در رفتم، جماعتي ديدم نشسته و در كتابخانه باز نهاده و هركسي چيزي مينوشت و چون آن جمعيت ديدم، پيش رفتم و سلام كردم و نشستم و گفتم: در اين خزانه شهنامه فردوسي هست؟ صاحب فرزانه گفت: هست. برخاست و مجلد اول از شهنامه به من داد. گفتم: چند مجلد است؟ گفت چهار جلد است… . چون آن را ميخواندم و در دل تأمل ميكردم، هر بيتي كه در او لفظ مشكل بود، از زبان دري و پهلوي، معني آن برخي در زير نوشتهبود. با خود گفتم كه مثل اين نسخه كس نديدهاست و اين الفاظ را جمع بايد كرد كه بسيار خوانندگان هستند كه اين شعر ميخوانند و معني اين الفاظ نميدانند… » (معجم شاهنامه، به كوشش حسين خديوجم، تهران، انتشارات بنياد فرهنگ، ۱۳۵۳ ش، ص ۱ـ۲)
۲) علامه محمد قزويني در نامهاي به حسين علاء درباره اصول انتخاب نسخههاي خطي شاهنامه براي تصحيح آن چنين مينويسد:
«اصل سوم اينكه شاهنامههاي صورتدار و با قطع و حجم بزرگ عموماً از حيث صحت و غيره ترجيح دارند بر شاهنامههاي بي صورت يا با قطع و حجم كوچك. زيرا كه شاهنامههاي قسم اول را عموماً براي سلاطين و شاهزادگان و بزرگان و اعيان دولت در هر عصري ترتيب ميدادهاند و به همين لحاظ از همه حيثيات… نهايت دقت در ريزهكاري را در آن به عمل ميآوردهاند، در صورتي كه شاهنامههاي معمولي بيصورت كوچكحجم بدخط را براي فروش عمومي به اشخاص معمولي ترتيب ميدادهاند» (نك: نصيري، محمدرضا، «مكاتباتي درباره شيوه تصحيح شاهنامه» پيك نور، سال اول، شماره اول، بهار ۱۳۸۲، ص ۴۱)
شاهد يكم بالا گواه اين معني است كه در قرون ششم كه سلجوقيان ترك بر ايران سيطره داشتند، استنساخ و خواندن شاهنامه به هيچ روي محدود به دربارها نبوده، بلكه شاهنامهخواني در مدارس و بين تحصيلكردگان سخت رواج داشتهاست. گذشته از اين باقي ماندن بيش از هزار نسخه خطي از شاهنامه كه در كتابخانههاي مختلف كشورهاي جهان نگهداري ميشود، گواه آن است كه نه تنها درباريان، بلكه بسياري از خانوادههاي ايراني كه توان مالي داشتند، نسخهاي از شاهنامه براي خود فراهم ميكردند. گذشته از اينها شواهد فراواني هست حاكي از آنكه در هزار سال گذشته مردم عادي نيز ازطريق شاهنامهخوانان و نقالان با داستانهاي شاهنامه آشنا بودهاند (بنگريد به گزارشهاي مختلف در كتاب سرچشمههاي فردوسيشناسي، از محمدامين رياحي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني، ۱۳۷۲؛ مردم و فردوسي، از سيد ابوالقاسم انجوي شيرازي، تهران، انتشارات علمي،۱۳۶۳) گمان ميكنم عرضه شواهد ديگر، توضيح واضحات است؛ زيرا نويسنده مقاله خود به اين نظر بي بنياد خود پاسخ دادهاست: «گيرم چنين آثاري در يك فرايند كلي به تحكيم مباني زبان فارسي ياري رساندهاست» (ص ۳۵۰)
از حق نگذريم نويسنده از صفحه ۳۵۳ به بعد بحثهاي مفيدي درباره الحاقي بودن بيتهاي معروفي چون:
چو ايران نباشد تن من مباد بدين بوم و بر زنده يك تن مباد
و ماهيت بيتهايي چون:
هنر نزد ايرانيان است و بس ندادند شير ژيان را به كس
پيش كشيدهاست. ولي چنانكه خود يادآورد شده، پيشتر همه اين مباحث را بزرگاني چون محمدتقي بهار و مجتبي مينوي مطرح كرده و ماهيت همه اين بيتها را روشن ساختهبودند. استاد عزيز! تابوشكني و تابلوشكني و نقد مدرن اين است كه كشفيات ديگران را كشف كني؟ مثلاً كشف دوباره قانون جاذبه زمين تابوشكني است؟
درپايان اين جستار، ابوالفضل خطيبي خواري چكيدهاي از مطالب مقاله دكتر محمد قراگوزلو را دستهبندي ميكند تا خواننده بهتر با نقد مدرن و تابوشكني آشنا شود:
۱ ـ عرضه شواهد جعلي بدون ذكر منبع
۲ ـ متهم كردن شاعر محبوب ايرانيان به طرح ادعاهاي واهي براساس بيتي الحاقي
۳ ـ ناسزاگويي به استادان زبان فارسي
۴ ـ حاشيهپردازيهاي طولاني زائد و لفظپردازيها و انشاءنويسيهاي ملالآور
۵ ـ كشف كشفيات ديگران
استاد گرامي! راستي فراموش كردم، اينكه درباره فردوسي نوشتهايد: «نويسنده و بهنظمكشنده اثر سفارشي موسوم به شاهنامه» (ص ۳۴۸)، چه كسي سرايش شاهنامه را به شاعر سفارش دادهاست؟ تا آنجا كه ابوالفضل خطيبي خواري ميداند، فردوسي نه به سفارش پادشاه يا اميري، كه به «راي» خود، سرايش شاهنامه را در زمان سامانيان آغاز كرد. (بنگريد به شاهنامه، به كوشش جلال خالقي مطلق، كاليفرنيا و نيويورك، بنياد ميراث ايران، ۱۳۶۶/۱۹۸۸، دفتر يكم، ديباچه، بيتهاي ۱۰۸ـ۱۶۰)
ابوالفضل خطيبي
فرهنگستان زبان و ادب فارسي
بؤلمه لر: ادبیات |