مصاحبه انجام شده در اسلو و درج شده در روزنامه فرانسوی ليبراسيون
دوشنبه 16 اوت 2010 (25 مرداد 1389)
مصاحبه گر: برنارهانری لوی (Bernard-Henri L�vy)، فيلسوف، خبرنگار و روشنفکر برجسته فرانسوی
برگردان : انوشيروان بزرگمهر
محمد مصطفايی که به زندانی شدن تهديد شده بود از طريق ترکيه از ايران گريخته است. او تا همين چند روز پيش وکيل سکينه محمدی آشتيانی بوده است. در وراء فعاليت های حرفه ای اش، او همواره يک صدای آزاد در ايران و يکی از وجدان های آگاه کشورش بوده است. ملاها بارها او را آماج اذيت و آزار قرار داده اند. چند بار زندانيش کرده اند، او را هدف شانتاژهای روانی غيرقابل تحمل قرار داده و بارها همسر و دختر او را مورد تعرض قرار داده اند. او از ديروز در يک اتاق هتل در اسلو مامن يافته و در آنجا به پرسش های من پاسخ ميدهد. يا مستقيما به انگليسی و يا با کمک محمود اميری مقدم، بنيانگذار و گرداننده يک سازمان غير دولتی مستقر در نروژ بنام «ايران هيومن رايتز». صدای او آرام و ذهنش هوشيار است. از توان مقاومت او چيزی کاسته نشده و پشتش خم نشده است. او مبارزه را ادامه ميدهد. ولی او بيش از هرزمان به ما نيازمند است. فعلا به سخنان او گوش فرا بدهيم. پس از ترک ايران، اين اولين بار است که او رشته سخن را در دست گرفته است.
مصاحبه گر : شما به چه صورت ايران را ترک نموديد ؟
محمد مصطفايی : من از مرز ايران و ترکيه رد شدم. 5 ساعت پياده. سپس با اسب.
مصاحبه گر : و سپس در ترکيه ؟
محمد مصطفايی : من به شهر وان رسيدم. سازمان های بشردوستانه همچون عفو بين الملل پرونده من را در دست گرفتند. ما به دولت ترکيه نامه نوشتيم. آنها به من گفتند که با يک هواپيما به استانبول بروم. من در مجموع 6 روز در ترکيه ماندم که 3 روز آن را در پاسگاه پليس مرزی در فرودگاه سپری کردم و 3 روز ديگرش را در يک مرکز بازداشت خارجيانی که بصورت غير قانونی به ترکيه آمده اند. به يمن دخالت های افراد سازمان ملل، اتحاديه اروپا و دولت نروژ من توانستم به اسلو برسم.
مصاحبه گر : وضعيت روحی شما چگونه است ؟
محمد مصطفايی : بسيار خسته، ولی مبارز. البته من ترجيح ميدادم که در ايران باقی بمانم و تلاشهايم دردفاع از سکينه و حقوق بشر در کشورم را ادامه بدهم. ولی اين خطر وجود داشت که آنها من را دستگير بکنند و بدتر از آن اين خطر وجود داشت که همسر من را در زندان نگه بدارند.
مصاحبه گر : آيا همسر شما از زندان خارج شده است ؟
محمد مصطفايی : بله. آنها صرفا همسر من را در زندان نگه داشته بودند تا من را مجبور کنند که خودم را تحويل بدهم. از لحظه ای که من پايم به نروژ رسيد و آنها فهميدند که ديگر دستشان به من نميرسد، پس از 14 روز زندان در شرايط دشوار، آنها سرانجام همسر من را آزاد کردند.
مصاحبه گر : يک نکته قابل توجه اين است که چرا آنها دست از سر اين زن بر نميدارند...
محمد مصطفايی : بله همينطور است. آنها همه شيوه های ممکن را بر عليه اين زن بکار گرفته اند. ابتدا او را به سنگسار محکوم کردند. او روزگار را با اين کابوس سپری ميکرد و اين حکم به مثابه شمشير معلقی بود که در بالای سر او آويخته شده بود. هم اکنون جمهوری اسلامی ايران که با يک بسيج بين المللی مواجه شده است در به اجرا گذاشتن اين حکم ترديد از خود نشان ميدهد و درنظر دارد که حکم اوليه را به يک اعدام به شيوه به دار آويخته شدن تغيير بدهد. سکينه در انتظار بسر ميبرد و در انتظار مرگ بودن خودش يک نوع شکنجه است.
مصاحبه گر : ولی به چه علت او به طور خاص هدف اين پافشاری و لجبازی رژيم قرار گرفته است؟
محمد مصطفايی : به اين علت که او به يک سمبل تبديل شده است. سمبل همه زنان ايرانی که قربانيان خانواده، جامعه و قوانين تبعيض آميز هستند.
مصاحبه گر : برای کسی که از خارج از کشور به اين قضيه نگاه ميکند برخی از جنبه های قضيه مبهم بنظر ميرسند. او دقيقا هدف کدام اتهام ها قرار گرفته است؟
محمد مصطفايی : او به داشتن «روابط نامشروع» با يک مرد در دورانی که شوهرش هنوز زنده بوده متهم شده بود و به 99 ضربه شلاق محکوم شده بود. پس از قتل شوهرش او به اتهام شرکت در اين قتل به 10 سال حبس محکوم شد. در همان زمان، يک دادگاه ديگر به اتهام واهی «زنا» او را مورد محاکمه قرار داد و اين بار او را به سنگسار محکوم کرد. واقعيت اين است که همه اين اتهامات بی پايه هستند. هيج مدرکی وجود ندارد و در پرونده او هيچگونه اعترافی وجود نداشته است. در خاتمه جلسات دادگاه، از 5 قاضی فقط 3 نفرشان او را مجرم دانسته بودند و اين رای صرفا برخواسته از نظر شخصی آنها بوده است. اين 3 قاضی هر 3 نفرشان آخوند و افرادی بطور خاص فناتيک بوده اند.
مصاحبه گر : او چه نوع زنی است؟
محمد مصطفايی : او يک زن ساده است. بسيار ساده. برای نمونه او تقريبا زبان فارسی نميداند و فقط زبان آذری ميداند.
مصاحبه گر : آيا به همين دليل بوده که وقتی حکم دادگاه در مورد او را خوانده اند او متوجه نشده است؟ ميگويند فقط در زمانی که او به زندان بازگشته و همبندهايش قضيه را برای او توضيح داده اند او متوجه شده است.
محمد مصطفايی : نه دليل اين موضوع چيز ديگری بوده است. در حکم دادگاه واژه «رجم» مورد استفاده قرار گرفته بود. اين يک واژه عربی است که معنايش سنگسار است.
مصاحبه گر : نکته تعجب برانگيزی است که يک واژه عربی بکار برده شده است...
محمد مصطفايی : بله ولی اين امر متداول است. در سيستم قضايی ايران اين واژه عربی مورد استفاده قرار ميگيرد. او معنی اين واژه را نميدانسته است.
مصاحبه گر : نظر شما در مورد تصاوير تلويزيونی اخير چيست؟ او در اين تصاوير بطور کامل در يک چادر پيچيده شده و به «جنايات» ادعايی اقرار ميکند. اول از هر چيز آيا فردی که در اين تصاوير ديده ميشود خود او است؟
محمد مصطفايی : من خودم شخصا تصاوير مزبور رانديده ام. ولی بنظر ميرسد فردی که در تصاوير تلويزيونی ديده ميشود خود او است.
مصاحبه گر : آيا اين اعترافات در زير شکنجه از او گرفته شده است؟
محمد مصطفايی : من شنيده ام که اينطور بوده است. بله، او تحت فشارهای شديد قرار گرفته و او را مجبور کرده اند که اين سخنان را بگويد.
مصاحبه گر : وکيلی که بعد از شما پرونده را در دست گرفته چه کسی است؟ آيا اعضای خانواده سکينه او را انتخاب کرده اند يا اينکه او يک وکيل تسخيری است؟
محمد مصطفايی : من آقای هوتان کيان را نميشناسم. من نميدانم آيا مقامات او را تعيين کرده اند، يا اينکه اين وکيل توسط خانواده او انتخاب شده است.
مصاحبه گر : آيا مورد سکينه يک مورد استثنايی است؟ آخرين موارد سنگسار که شما از آن مطلع شده ايد و يا در جريان پرونده آن بوده ايد کدام ها بوده اند؟
محمد مصطفايی : من در مجموع وکيل مدافع 13 محکوم به سنگسار بوده ام. در 10 مورد يا من در در دادگاه استيناف برنده شدم، يا اينکه موفق شدم که حکم سنگسار به مجازات شلاق تقليل داده بشود. هنوز 3 مورد از از اين پرونده ها باقی مانده است...
مصاحبه گر : طبق اطلاعاتی که شما در اختيار داريد، آخرين موردی که يک مجازات سنگسار عملا در ايران به اجرا گذاشته شده است کدام بوده است؟
محمد مصطفايی : آخرين موردی که من بياد دارم مورد جعفر کيانی بوده است که در تاکستان در سال 2007 تا سرحد مرگ سنگسار شده است. ولی سازمان های دفاع از حقوق بشر در ايران موارد ديگری را در آمارهايشان درج کرده اند: يک مرد در مارس 2009 در شهر رشت. 3 نفر ديگر در مشهد در دسامبر 2008 که يکی از آنها موفق شده خودش را از داخل گودال بيرون بکشد و بنابر اين جان سالم بدر برده است.
مصاحبه گر : شما به اين شهرت داريد که در گذشته توجهات جامعه بين المللی را بسوی قضيه محمد رضا حدادی و اکنون بسوی قضيه سکينه محمدی آشتيانی جلب کرده ايد. آيا اين نوع بسيج افکار عمومی اقدام درستی است؟
محمد مصطفايی : بله البته. گرچه ممکن است که نتيجه اينگونه اقدامات بلافاصله مشهود نباشد. ولی در ميان مدت و دراز مدت اينگونه اقدامات بسيار موثر خواهند بود.
مصاحبه گر : برخی معتقدند که اقدامات پشت پرده موثرتر هستند. شما با افرادی که چنين نظری را دارند موافق نيستيد؟
محمد مصطفايی : نه. هر دو نوع اقدام لازم هستند.
مصاحبه گر : مقامات ايران در مورد اقدامات شما چه نظری داشته اند ؟
محمد مصطفايی : آنها از اين اقدامات خوششان نمی آيد. ولی آنها نميتوانند نسبت به اين اقدامات بی توجه باشند. طی سال های اخير من بر روی وبلاگ های متعدد در مورد پرونده هايی که از آن دفاع کرده ام توضيحاتی را ارائه داده ام. مقامات رژيم اين وبلاگ ها را بطور سيستماتيک بلوکه ميکنند و من هر بار وبلاگ های جديدی را براه می اندازم.
مصاحبه گر : برای کمک به سکينه و کمک به زنان ايرانی که بر عليه تاريک انديشی مبارزه ميکنند ما هم اکنون چکار ميتوانيم بکنيم؟
محمد مصطفايی : همين کاری که ما الآن مشغول آن هستيم جزو کارهايی است که از دست ما بر می آيد. سخن گفتن از اين موضوعات، توضيح دادن که موارد نقض حقوق بشر در ايران حداقل به اندازه مسئله انرژی هسته ای شايان توجه است.
مصاحبه گر : آيا شما ميخواهيد که اين سخنان را در پاريس نيز بگوييد؟
محمد مصطفايی : من هفته آينده در آلمان خواهم بود. پس از آن ميتوانم به فرانسه نيز بروم. چرا که نه؟
مصاحبه گر : ما منتظر شما هستيم.
محمد مصطفايي، وکيل سکينه محمدی آشتيانی :«همه شيوه های ممکن را برعليه اين زن بکار گرفته اند»