حلال کردن حرام ها و حرام کردن حلال ها - اکبر گنجی
Monday, July 26, 2010 at 12:10AM
افشا

حلال کردن حرام ها و حرام کردن حلال ها(۱۳)

چاپ

akbarganji21.jpg

اکبرگنجی

تجربه ی خمینی و عقل عرفی

۷-۳-۲۰- دولت دینی نه ممکن است و نه مطلوب. ناممکن است،چون دولت با اجرای چند حکم فقهی متعلق به ۱۴ قرن پیش، و برساخته ی اعراب جاهلی، دینی نمی شود. ضمن آنکه نظام جمهوری اسلامی نمی تواند آن نوع احکام را پیاده کند. نامطلوب است، برای این که،آن احکام با دموکراسی و حقوق بشر و آزادی تعارض بنیادین دارند.
مهندس مهدی بازرگان در جشن مبعث سال ۱۳۷۱ طی یک سخنرانی تحت عنوان "آخرت و خدا تنها برنامه ی بعثت"،حکومت را از قلمرو دین خارج ساخت و مدعی شد که دین برای حکومت کردن نیست، بلکه برای خداپرستی و آخرت گرایی است[۱۱۲].انجمن اسلامی مهندسین این سخنرانی را برای آیت الله منتظری هم فرستاد تا نظرات خود را پیرامون آن بیان کنند. آیت الله منتظری در ۲۶/۸/ ۱۳۷۲، نظر خود را به طور خلاصه بیان کرد. در بخشی از این نامه آمده است:
"بالاخره از سخنرانی مفصل جنابعالی استفاده می شود که حکومت و سیاست از متن دین جداست و این همان چیزی است که استعمارگران خارجی می گفته اند و به نظر اینجانب اشتباه است...پیامبر اکرم خود بنیانگذار یک حکومت ساده ی صددرصد عادلانه ی مناسب با زمان خود بود و برای بعد از خود نیز برنامه ریزی کرد،منتها پس از رحلت آن حضرت انقلت الناس علی اعقابهم. مطالعه ی دقیق کتاب و سنت و توجه به احکام اسلام که در معاملات و سیاسات و جزائیات و قضا،و شهادت تشریح شده گواه بر این است که دین اسلام آمیخته ی با حکومت و سیاست است و حکومت جزء بافت اسلام می باشد"[۱۱۳].
در این که دین سیاست هم دارد و هوس جدا کردن دین از سیاست،برنیامدنی است، شاید اختلاف نظر چندانی میان دینداران وجود نداشته باشد. اختلاف نظر بر سر ادغام دین و دولت/حکومت است. دولت نهادی است متعلق به دوران مدرن. دولت کارکردهای (ارزش ها،برنامه ریزی،حقوق و مدیریت) گوناگونی دارد که دین در آن موارد کاملاً ساکت است. دولت مدرن کجا و جامعه ی ساده ی ۱۴ قرن پیش کجا؟ دینداران حتی اگر  بخواهند پای دین را به قلمرو دولت/حکومت باز کنند،دین کمک چندانی به آنها نخواهد کرد و مجبورند با عقل خود کارها را پیش برند.
خارج کردن دین از قلمرو عمومی، ناممکن و نامطلوب است.ترکیبی از نظریه ی "عدالت سیاسی" راولز و نظریه ی "گفت و گو به زبان سکولار در قلمرو عمومی" هابرماس؛حلال مسأله ی حضور دین در قلمرو عمومی است. دینداران حق دارند- همچون هر گروه دیگری- عدالت سیاسی و قوانین زندگی جمعی را با آموزه های جامع دینی- فلسفی- اخلاقی مقبول خود موجه سازند. اما گفت و گوی جمعی برای اقناع و انتخاب و تصویب یک راهکار یا سیاست خاص، باید با زبان سکولار(استدلال عقلی، نه استناد به شواهد دینی- نقلی) انجام پذیرد.
از سوی دیگر، تفکیک نهاد دین از نهاد دولت/حکومت،هم ممکن است و هم مطلوب [۱۱۴]. برنامه ریزی کار علم است، نه دین. مدیریت، مهارت و حرفه است و ربطی به دین ندارد. ارزش های دوران کنونی، با ارزش های اخلاقی گذشتگان متفاوت است. ضمن آنکه اخلاق، اتکای وجودی- معرفت شناختی و روانشناختی به دین ندارد. اخلاق و ارزش ها، معیار پذیرش و رد ادیان هستند.حقوق مدرن کنونی هم با احکام فقهی ۱۴ قرن پیش تفاوت دارد.
تجربه ی جمهوری اسلامی نشان داد که آن احکام(برساخته های اعراب) پیاده کردنی نیستند. فقط دو علامت وجود دارد که براساس آنها شاید بتوان نظام حاکم بر ایران را اسلامی به شمار آورد: اول- زمامداری نامشروع و زوری فقها؛ دوم- حجاب اجباری زنان. این دو را که کنار بگذارید،چه چیزی وجود دارد که این نظام را اسلامی می سازد؟ آیا همین که فردی چون آیت الله خمینی یا آیت الله خامنه ای- به همراه دیگر فقها- در رأس دولت/حکومت باشند،نظام دینی- اسلامی می شود؟
۸-۳-۲۰- برخی این حدس را تبلیغ می کنند که الحاد و بی دینی، نتیجه ی سکولاریسمی است که به دنبال جدایی نهاد دین از نهاد دولت است. اما، مدعایی که سکولاریزه کردن قلمرو دولت را به بی دینی و نامسلمانی فرو می کاهد؛ نماد دین ناشناسی و تاریخ ناشناسی ‏است. برای این که مسلمانها قرنها بدون دولت/حکومت به اصطلاح دینی زندگی کرده اند و هیچ کس آنها را نامسلمان و بی دین به شمار نیاورده است.
در بحث شطرنج به استناد آیت الله خمینی به آیت الله خوانساری اشاره کردیم. پس از درگذشت آیت الله خوانساری در سال ۱۳۶۳، آیت الله خمینی طی پیامی به تاریخ ۲۹/۱۰/۱۳۶۳، نوشت:
"خبر رحلت مرحوم مغفور آیت الله خوانساری رحمت الله علیه موجب تأسف و تأثر گردید. این عالم جلیل بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته دار حوزه های علمیه و مجامع متدینه مقام رفیع و بلندی داشت عمر شریف خود را در راه تدریس و تربیت و علم و عمل به پایان رساند، حق بزرگی بر حوزه ها دارد، چه که با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره ی خویش پیوسته در نفوس مستعده موثر و موجب تربیت بود. از خداوند تعالی برای ایشان رحمت و مغفرت و برای علمای اعلام و حوزه های علمیه صبر و اجر خواستارم"[۱۱۵].
آیت الله خمینی درباره ی فتوای اش در خصوص مجاز بودن بازی شطرنج،در سال ۱۳۶۷ خطاب به آیت الله قدیری نوشت:
"شما مراجعه کنید به کتاب جامع المدرک مرحوم آیت الله آقای حاج سید احمد خوانساری که بازی شطرنج را بدون رهن جایز می داند و در تمام ادله خدشه می کند، در صورتی که مقام احتیاط و تقوای ایشان و نیز مقام علمیت و دقت نظر شان معلوم است"[۱۱۶].
مرجع اعلم، با تقوا و محتاطی چون آیت الله خوانساری؛ ولایت فقیه را رد می کرد و اجرای حدود در نبود معصوم را هم نمی پذیرفت. به هر حال، آیت الله خوانساری مقلدانی داشته و دارد. هیچ فقیهی آقای خوانساری و مقلدانش را بی دین و نامسلمان به شمار نیاورده است. سکولاریسم به معنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت، لازمه ی منطقی دین شناسی آیت الله خوانساری است. پیش از این یادآور شدیم که خوانساری نظر خویش را "قول معروف" قلمداد می کند. اما فقیهان دیگری بوده اند که این نظر را قول "اجماعی" به شمار آورده اند.
نگاه تاریخی به دینداری، مسلمانی، فقه، حلال ها، حرام ها؛ نشان دهنده ی آن است که نه تنها باور به دولت/حکومت دینی، هیچ گاه شرط مسلمانی نبوده، بلکه، درست برعکس،اجرای فقه را دخالت در کار معصوم و حرام به شمار آورده اند.
۹-۳-۲۰- امام محمد غزالی از زاویه ی دیگری به مدعای نوشتار کنونی  کمک کرده است. از نظر غرالی، فقه علمی دنیوی است و فقها هم "علماء الدنیا" هستند. اگر میان مردم نزاعی در نمی گرفت، حاجتی به فقه نمی افتاد. وی کارکردی که برای فقه به عنوان علمی دنیوی در نظر می گیرد این است که زمینه و بستر دنیوی گرایش به معنویت و اخرت را آماده کند:
"فقه دنیا اگر حسنی دارد این است که دل را از عناصر بیگانه و غفلت آور بپیراید تا به فقه دین بپردازد و فقه دنیا به واسطه ی این فقه دیگر است که در زمره ی علوم دینی محسوب می شود"[۱۱۷].
علم دنیوی فقه، حتی در جوامع ساده ی گذشته، شأنی جز حل نزاع های دنیوی نداشت. آدمی اگر تنها باشد، باز هم به علم طب نیازمند است، اما به علم فقه دیگر نیازمند نیست:
"اما فرق فقه با طب این است که آدمی اگر تنها باشد چه بسا که مستغنی از آن باشد لکن وی را چنان آفریده اند که نمی تواند تنها زندگی کند"[۱۱۸].
اگر زندگی جمعی آدمیان عادلانه بود و نزاعی در نمی گرفت،کار فقها تعطیل می شد: "فلو تناولواها بالعدل لا نقطعت الخصومات و تعطل الفقهاء"[۱۱۹]. علم فقه به عنوان یک دانش دنیوی،به صحت و فساد ظاهری رفتارها می پردازد. به همین دلیل،"دل از ولایت فقیه خارج است"[۱۲۰]. فقیهان،با حیله های شرعی،همه چیز را به سود خود تمام می کنند[۱۲۱].
بر مبنای مدعیات غزالی، حتی اگر بتوان تمام احکام فقهی برساخته ی اعراب را در جوامع کنونی پیاده کرد،باز هم جامعه و دولت، دینی نخواهند شد. در واقع، آن دسته از مخالفان نظام سکولار که از حکومت/دولت دینی برای ایران دفاع می کنند،باید روشن سازند که چه چیز یک حکومت/دولت را دینی می کند؟ به تعبیر دیگر،فرض کنیم که ما نادرست/قبیح بودن نظام سکولار؛ و درست/حسن بودن دولت/حکومت دینی را پذیرفته ایم،اما این پرسش مهم همچنان باقی است: کدام ویژگی/معیارها دولت/حکومت را دینی/اسلامی می سازند؟
۴-۲۰- قصه ی آیت الله خمینی از این جهت عبرت انگیز است. او بخوبی نشان داد که فقها چگونه با استفاده ی از احکام فقهی، بر دیگران سلطه می یابند و مطابق منافع خود،به آن احکام ، قبض و بسط می دهند. حلال را حرام می کنند، و حرام را حلال. علی خامنه ای این روش ها را بخوبی از آیت الله خمینی آموخت. او خود را علی بن ابی طالب به شمار می آورد و مخالفان خود را طلحه و زبیر قلمداد می کند. می گوید: حضرت علی، با آن دو که از یاران خوب پیامبر گرامی اسلام بودند،جنگید. من هم مجازم با شما که یاران آیت الله خمینی هستید- و در چارچوب قانون اساسی نظام مبارزه ی مسالمت آمیز را دنبال می کنند- بجنگم[۱۲۲]. مسأله ی کنونی ما با رفتن علی خامنه ای هم حل نخواهد شد. باید به نظام فکری ای  که عرف و برساخته ی اعراب زمان پیامبر را به دنیای کنونی می آورد، نظر کرد. فقها که با "حیله های فقیهانه" دائماً حلال ها را حرام و حرام ها را حلال می کنند،با کدام دلیل نشان داده اند که عرف و برساخته های اعراب زمان پیامبر گرامی اسلام دائمی هستند؟
۵-۲۰- فقهی که بازیچه ی دست فقیهان است،فقهی که هر روز می توان حلال و حرام هایش را جا به جا کرد،چه سودی به حال مردم و حفظ دینداری و ایمان پاک دارد؟ دین باید معنابخش به زندگی باشد. دین باید مروج اخلاق باشد(اخلاق نه اتکای وجودی به دین دارد،نه اتکای معرفت شناختی، و نه اتکای روانشناختی. در عین حال دین می تواند پشتیبان اخلاق باشد.اخلاق ملاک رد و قبول دین است). فقهی که چنین نباشد،فقهی که ابزار سلطه و سرکوب و قتل عام باشد،فقهی که غارت منابع ملی مردم را مجاز می شمارد، دشمن ایمان خالص و دینداری پارسایانه است.
۶-۲۰- به دنبال آیت الله خمینی رفتن نسل دهه ی چهل و پنجاه، صدها دلیل و علت داشت. تجربه ی سه دهه ی گذشته نشان داد که همه ی آن وعده ها سراب بود. او سلطان مطلقه ای بود که تعطیل کردن همه ی احکام و فرامین اولیه ی اسلام را مجاز به شمار آورد. حفظ نظام(دولتی که تأسیس کرده بود) را اوجب واجبات قلمداد می کرد که به خاطر آن هر جنایتی مجاز بود. جنایت تابستان ۱۳۶۷ آن قدر نفرت انگیز بود که پس از گذشت ۲۲ سال هنوز رژیم رسماً به وقوع آن اعتراف نکرده است. کارهایی که آیت الله خمینی با مراجع تقلید رقیب کرد، شاه با مراجع تقلید زمان خود نکرد. به آنها که در ماجرای عزل آیت الله منتظری همراه و پشتیبان آیت الله خمینی بودند، نگاه کنید. نامه نوشتن به آن آزاده ی مدافع حقوق مخالفان،ارسال پیام تسلیت، شرکت در مراسم تشیع جنازه او؛ نشان داد،انکه برد، آن قماربازی بود که در برابر قدرت مطلقه ی فقیه ایستاد و آزادی اش را باخت. هنوز هم دینداران و مومنانی یافت می شوند که چون مادر ترزا نماد خدمت صادقانه به دیگران اند. آیت الله خمینی انسان شجاعی بود. اما آن شجاعت،برای ایران و ایرانیان، بسیار پرهزینه و کم فایده بود.
پاورقی ها:
۱۱۲- رجوع شود به کتاب زیر، که ضمن آن نقدهای ناقدان بر نظریه ی بازرگان نیز انتشار یافته است:
مهدی بازرگان، آخرت و خدا،هدف بعثت انبیا ، موسسه ی خدمات فرهنگی رسا،صص۱۰۹- ۱۱.
۱۱۳-  خاطرات آیت الله منتظری ، صص ۴۹۸- ۴۹۷ .
۱۱۴- در سخنرانی "سکولاریزاسیون،اسلام و دموکراسی"، ۱۵ اپریل ۲۰۰۷، دانشگاه UCLA لس آنجلس،  نظرات خود را درباره ی رابطه ی دین با دولت/ حکومت و حضور دین در قلمرو عمومی به تفصیل توضیح داده ام. در آنجا گفته ام که سکولاریسم نه به معنای جدایی دین از سیاست است،نه به معنای بی دینی و الحاد است، نه به معنای خروج دین از حوزه ی عمومی است. سکولاریسم به معنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت/ حکومت و حق ویژه ی یک طبقه یا صنف خاص برای حکومت کردن است.
۱۱۵-  روح الله خمینی، صحیفه نور، جلد ۱۹، ص ۸۹ .
۱۱۶- روح الله خمینی، صحیفه ی نور، جلد ۲۱، ص ۳۴ .
۱۱۷- امام محمد غزالی، احیاء علوم الدین ، ج ۴ ، ربع چهارم، کتاب المراقبه و المحاسبه، "بیان حقیقه المراقبه و درجاتها"، ص ۴۰۱ .
۱۱۱۸-  احیاء علوم الدین ، ج ۱ ، باب پنجم، فی آداب المتعلم و المعلم ، ص ۵۵ .
۱۱۹-  احیاء علوم الدین ، ج ۱ ، ربع اول، کتاب العلم، ص ۱۷ .
۱۲۰-  احیاء علوم الدین ، ج ۱ ، ربع اول، کتاب العلم، باب دوم.
۱۲۱-  احیاء علوم الدین ، ج ۱ ، کتاب العلم. جلد ۳ ،کتاب ذم الغرور.
۱۲۲- آیت الله علی خامنه ای در تازه ترین سخنرانی خود گفته است:
"دشمنان...آنجایی که می خواهند افکار عمومی مردم غیرمسلمان را فریب دهند، نام حقوق بشر و دموکراسی را می آورند و آنجایی که با افکار عمومی مسلمانان مواجه هستند، نام اسلام و قرآن را می آورند در حالیکه هیچ اعتقادی به اسلام، قرآن و حقوق بشر ندارند...امیرالمومنین علی علیه السلام در آن دوران فتنه[ی صفین] به یاران خود نهیب می زدند که این راه حق و صادقانه ای را که در پیش گرفته اید، رها نکنید و مبادا سخنان فتنه گران در دلهای شما سستی بوجود آورد...این شرایط غبار آلود، گاهی بگونه ای است که برخی نخبگان نیز دچار خطا و اشتباه می شوند، بنابراین در دوران فتنه، شاخص لازم است و شاخص هم همان حق و بینه ای است که حضرت علی (ع)، مردم را به آن ارجاع می دادند و ما نیز امروز نیازمند آن هستیم.شاخص و راه روشنی که امیرالمومنین علیه السلام، معرفی می کنند، اداره ی جامعه اسلامی با دستورات اسلام، برخورد قاطعانه با دشمنان متعرض، مرزبندی شفاف و روشن با دشمنان، و هوشیاری در مقابل فریب دشمنان است...در موارد متعددی، توده مردم، حقایق را از برخی خواص و نخبگان بهتر متوجه می شوند زیرا تعلقات آنان کمتر است و این، از نعمت های بزرگ است".
رجوع شود به لینک:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=6940

Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.