نظرگاه عمومی لیبرال دمکراسی را یک پدیده متعلق به جامعه مدنی می داند. من در این جا سعی می کنم این نظرگاه عمومی از لیبرال دمکراسی را به چالش کشیده و ضمن دفاع از لیبرال دمکراسی این نظریه را که لیبرال دمکراسی تنها متعلق به جامعه مدنی است به چالش بکشم. من سعی خواهم کرد توضیح دهم که لیبرال دمکراسی هم جامعه مدنی و هم جامعه کارگری است .من پیشاپیش می دانم که این امر کار ساده ایی نخواهد بود چراکه نسل ها انسان سعی نموده است لیبرال دمکراسی را به عنوان تنها یک حرکت احتماعی و تنها به عنوان یک حرکت مدنی و بورژوایی عرضه کند. حال مبارزه با این دیدگاه سنگواره شده باید کار آسانی نباشد.
لیبرال دمکراسی فقط جامعه بورژوایی و مدنی نیست
برای جامعه کارگری که در تاریخ لیبرال دمکراسی نقش حیاتی دارد پذیرش این نگرش که لیبرال دمکراسی تنها جامعه بورژوایی و تنها یک حرکت مدنی است پذیرفتنی نیست.
این نگرش غالب به مفهوم عملی نفی جامعه کارگری و حرکت اجتماعی و مستقل او در تاریخ لیبرال دمکراسی است. پیامد های این نگرش غالب از لیبرال دمکراسی روشن است
این نگرش صرف نظر از خاستگاه احتماعی آن مبتنی بر نفی جامعه کارگری است. کیست اما نداند که جامعه کارگری بر خلاف نظرگاه حاکم متعلق به جامعه مدنی و بورژوایی نیست. جامعه کارگری و جامعه مدنی بی ارتباط با هم نیستند و حیات یکی وابسته به حیات دیگری است. در طول تاریخ تمدن این دو جامعه به موازات هم موجود بوده اند و حذف یکی منجر به حذف دیگری خواهد شد. تاریخ تکامل اجتماعی بشر اگر روزی در نتیجه پیشرفت نهایی و مبارزه طبقاتی و.. قادر به حذف جامعه کارگری شود آنگاه نتیجه منطقی و تاریخی آن عبارت خواهد بود از حذف جامعه مدنی و یورژوایی. تجارب تاریخی نشان داده اند و لذا در این نگرش جدید مبنا قرار گرفته اند که دیدگاه حاکم از این رو محکوم به شکست است چراکه بدون حذف جامعه کارگری حامعه بورژوایی به حیات خود کماکان ادامه داده و از بین رفتنی نیست. اقدامات سوسیالیستی و دولتی کردن که بر حیات جامعه کارگری استوار است به معنای حذف جامعه بورژوایی نبوده بلکه این اقدامات سوسیالیستی که بر گرده جامعه کارگری استوار بوده تنها جامعه مدنی و بورژوایی را دولتی و در برابر کارگران قرار می دهد.
دستهای پرتوان تاریخ تکامل احتماعی در صورت اقدام از جامعه کارگری و جامعه فقر شروع خواهد کرد. از اینرو اراده تاریخ و نگرش استوار به آن منافعی در انکار جامعه کارگری ندارد. برای او جامعه کارگری مبنای حرکت اجتماعی است.
جامعه کارگری مبنای حرکت
برای نگرشی که جامعه کارگری را مبنای حرکت خود قرار می دهد این مبنا از روی علاقه به جامعه کارگری و علاقه به فقر نیست. معمولا در این مبنا مبالعه زیاد می شود. نگرشی که تاریخی است باید از جامعه کارگری حرکت کند. آینده از آن جامعه کارگری نیست.
آینده از آن جامعه کارگری نیست
آینده از آن جامعه کارگری نیست. اما در آینده جامعه کارگری و فقر منحل خواهد شد. جامعه فقر به موازات جامعه ثروت پدیدار شده و در نتیجه تکامل و مبارزه اجتماعی زمانی که جامعه فقر و کار منحل شود و ثروت اجتماعی عمومی گردد تضاد های اجتماعی هم از بین خواهند رفت. آینده از آن عدالت اجتماعی است.
در عصر لیبرال دمکراسی عدالت اجتماعی ممکن نیست
در عصر لیبرال دمکراسی عدالت اجتماعی ممکن نیست. نگرشی که از جامعه کارگری حرکت می کند عنوان میدارد در صورت وجود جامعه فقر و کار هرگز عدالت اجتماعی مقدور نیست. وجود جامعه کار و جامعه فقر از دیگر سو به مفهوم وجود جامعه مدنی و بورژوایی است. در عصر لیبرال دمکراسی که از سوی نگرش حاکم سخن از جامعه ثروت و مدنی و نقویت آن است وجود این جامعه ثروت و مدنی خود دال بر وجود جامعه کارگری و فقر است.
لیبرال دمکراسی یک تاریخ و دو حرکت
نگرش تاریخی نو در لیبرال دمکراسی نه تنها یک حرکت مدنی بلکه همچنین یک حرکت کارگری برای ثبت کردن دارد. معمولا نمایندگان جامعه مدنی- بورژواها- با همه اختلافات طبقاتی درون جامعه مدنی و بورژوازی در الوان گوناگون تنها ثبت حرکت جامعه مدنی و حرکت بورژوایی را در لیبرال دمکراسی اعلام می دارند. نگرش نو اعلام می دارد اساس لیبرال دمکراسی نه تنها در مشارکت اقشار و طبقات جامعه مدنی و بورژوایی بلکه همچنین در مشارکت جامعه کارگری در لیبرال دمکراسی است.
لیبرال دمکراسی از دیدگاه جامعه کارگری
از منظر جامعه کارگری عصر لیبرال دمکراسی تنها یک عصر بورژوایی نیست بلکه یک عصر کارگری هم است. بر پایه این منظر لیبرال دمکراسی یعنی مشارکت جامعه کارگری در نظام و مدیریت اجتماعی کشور.
لیبرال دمکراسی از دیدگاه جامعه بورژوایی و مدنی
از دیدگاه رسمی جامعه مدنی لیبرال دمکراسی تنها یک حرکت بورژوایی است. این دیدگاه رسمی از سوی همه بورژواها نمایندگی میشود. خواه سوسیال- بورژاها و خواه لیبرال - بورژواها در این نقطه با هم تلاقی می کنند که عصر لیبرال دمکراسی عصر بوراژواها و شهروندان است و کارگران و جامعه کارگری در این عصر چیزی برای جستن ندارند.
حذف جامعه کارگری در تمام ابعاد اجتماعی تجلی می یابد و هدفی می شود که تمام جامعه مدنی در بدنبال آن است..
بنیاد لیبرالیزم در واقع در همین است که لیبرالیزم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی جامعه مدنی در تلاش آن است که جامعه کارگری را از حضور رسمی و اجتماعی در لیبرال دمکراسی باز دارد. برخلاف لیبرالیزم نگرش کارگری در لیبرال دمکراسی در تلاش حضور فعال و اکتیو کارگران در عرصه حیات لیبرال دمکراسی است.
کارگران یا بورژواها
کارگران و یا جامعه مدنی کدامیک پرچم دار لیبرال دمکراسی هستند؟ ما اگر از شرایط کشور خود حرکت کنیم نقش جامعه کارگری در به اهتزاز داشتن درفش تاریخی لیبرال- دمکراسی یک نقش برجسته ای ایفا می کند. جامعه کارگری از محافظه کاری های جامعه ثروت و مدنی برخور درا نیست. کارگران در مبارزه برای لیبرال دمکراسی چیزی ندارند که از دست بدهند بلکه برعکس چیزی بدست خواهند آورد.
دستاورد های کارگران از لیبرال دمکراسی
چیزی که کارگران در لیبرال دمکراسی بدست خواهند آورد لیبرال دمکراسی برای کارگران، رفاه عمومی برای کارگران، تشکیلات کارگری نظیر شورها و سندیکا، و 1-لیبرال دمکراسی تنها یک حرکت بورژوایی و مدنی است 2-کارگران و جامعه کارگری چیزی در تاریخ لیبرال دمکراسی برای یافتن ندارند.
... است.
جامعه کارگری در روند لیبرال دمکراسی از بین نخواهد رفت و توسعه لیبرال دمکراسی توسعه جامعه کارگری و فقر است. از اینرو جامعه کارگری در عصر لیبرال دمکراسی از نو باز تولید می شود و بازتولید جامعه کارگری بازتولید دوباره بی عدالتی احتماعی است، یعنی به همان گونه که عصر لیبرال دمکراسی بازتولید دوباره جامعه ثروت و مدنی است. نگرشی که از جامعه کارگری حرکت می کند بخوبی می داند که در عصر لیبرال دمکراسی این مبنای کارگری حرکت در بازتولید دوباره آن مرتب تقویت می شود.
مشارکت کارگران و شهروندان در قدرت
نگرش نو هدف خود را در مشارکت دادن کارگران در قدرت سیاسی قرار داده است. نگرش نو بدنبال نفی لیبرالیزمی است که لیبرال دمکراسی را تنها در شکل مدنی و بورژوایی آن می فهمد و در برابر آن لیبرال دمکراسی را در شکل کارگری آن ارائه میدهد. لیبرال دمکراسی کارگری مخالف دیکتاتوری است. از اینرو او مخالف دیکتاتوری شهروندان و یا دیکتاتوری کارگران است. لیبرال دمکراسی کارگری خواهان مشارکت احتماعی در عصر لیبرال دمکراسی است