A Very British Coup:Kingmakers
Sir Ardeshir Reporter:
:کشف و برکشيدن رضا شاه
بيشترين اهميت اردشير ريپورتر در تاريخ معاصر ايران به خاطر نقشي است که، به عنوان مسئول شبکههاي اطلاعاتي حکومت هند بريتانيا در ايران، در برکشيدن رضا خان ميرپنج و سپس معرفي او به ژنرال لرد ادموند آيرونسايد، فرمانده قشون بريتانيا در شمال ايران (نورپرفورس)، و کودتاي سوم اسفند
1299
و حوادث پس از آن، که به انحلال سلطنت قاجاريه و استقرار سلطنت پهلوي انجاميد، ايفا نمود. طبق خاطرات اردشير ريپورتر، اوّلين ديدار او با رضا خان ميرپنج در اکتبر
1917
ذيحجه
1335
در روستايي کوچک در کنار جاده پيربازار، بين رشت و طالش، انجام گرفت و ملاقاتهاي بعدي در خانه ارباب جمشيد جمشيديان (خيابان فيشرآباد) بود. در آن زمان کلنل وسولود استاروسلسکي فرماندهي ديويزيون قزاق ايران را به دست داشت. استاروسلسکي در بیست و سوم تير
1299/ 27
شوال
1338
با فرمان احمد شاه «سردار» شد. اين فرمانده مقبول احمد شاه، که به يکي از خاندانهاي سرشناس روسيه تزاري تعلق داشت، مطبوع استعمار بريتانيا نبود و لذا در پي فشار هرمن کامرون نورمن، وزير مختار بريتانيا، و ژنرال آيرونسايد در ملاقات سوم آبان
1299
با احمد شاه در هشتم آبان برکنار شد و زمينه براي فرماندهي رضا خان بر ديويزيون قزاق فراهم آمد. در سی بهمن
1299
سردار همايون، فرمانده بعدي، نيز برکنار شد و سرانجام رضا خان ميرپنج فرماندهي قشون قزاق را به دست گرفت. او سه روز بعد کودتا کرد.
چپمن پينچر، افسر سابق سازمان امنيت بريتانيا
(ام. آي. 5)
و روزنامهنگار سرشناس بريتانيا، که از کارگزاران لرد ويکتور روچيلد (دوست صميمي سِر شاپور ريپورتر) بود، [84] در مقاله بیست و یکم مارس
1973/ اوّل فروردين
1352
خود در ديلي اکسپرس به مناسبت اعطاي مقام شهسواري امپراتوري بريتانيا به شاپور ريپورتر، نقش پدر شاپور را در معرفي رضا خان به ژنرال آيرونسايد مطرح ميکند:
«پس از جنگ اوّل جهاني، پدر او [شاپور]، که او نيز ريپورتر نام داشت... مشاور شرقي هيئت نمايندگي بريتانيا در تهران بود. از لندن به ژنرال آيرونسايد، فرمانده يکي از نيروهاي نظامي بريتانيا در ايران، دستور داده شد که شاه حاکم بر ايران را برکنار کرده و يک حکمران جديد بيابد که بتواند بيشتر و بهتر منافع ملّي ايران را تجلي بخشد. او [آيرونسايد] براي مشاوره نزد آقاي ريپورتر رفت. ريپورتر به او گفت تنها يک نفر را ميشناسد که واجد کمال، عزم راسخ و توان ذهني براي انجام اين وظيفه است و اين شخص رضاخان، يک افسر ايراني در بريگاد قزاق، است.» [85]
در اسناد شاپور ريپورتر دو نسخه از مقاله حروفچيني و صفحهبندي شده چپمن پينچر در ديلي اکسپرس، با متن واحد ولي با دو عنوان، موجود است. اين نشان ميدهد که مقاله فوق پيش از انتشار به رؤيت شاه رسيده و عنوان مطلوب شاه براي انتشار برگزيده شده. عنوان نخستين اين است: «افتخار براي محجوبترين مرد که ميليونها سود به بريتانيا رسانيد» [86] و عنوان برگزيده محمدرضا شاه پهلوي، که منتشر شد، اين است: «افتخار براي مرد محجوب شاه، کسي که ميليونها به بريتانيا سود رسانيد.» [87] بعدها، چپمن پينچر در ديدار یازدهم نوامبر
1976/
بیستم آبان
1355
با پرويز راجي، سفير ايران در بريتانيا، تصريح ميکند که مقاله فوق قبل از انتشار از طريق لرد ويکتور روچيلد به اطلاع شاه رسيد و با اجازه شاه منتشر شد.
«چپمن پينچر نويسنده روزنامه ديلي اکسپرس نهار در سفارتخانه ميهمانم بود. او ضمن صرف نهار از خاطرات پنج سال قبل خود سخن ميگفت که توانسته بود با واسطه لرد روچيلد مصاحبهاي با شاه انجام دهد. پينچر، که براي اين مصاحبه همراه با سِر شاپور ريپورتر به نزد شاه رفته بود، تعريف ميکرد که ابتدا از روابط بسيار صميمانه بين شاپور ريپورتر و شاه يکه خورده، ولي بعداً پي برد که پدر ريپورتر نقش مهمي در معرفي رضا خان (پدر شاه) به انگليسيها بهعنوان فردي شايسته بنيانگذاري يک سلسله جديد سلطنتي در ايران داشته است. پينچر ميگفت: بعد از انجام اين مصاحبه مطالب نوشته شده خود را ابتدا از طريق لرد روچيلد به اطلاع شاه رسانيد و بعد از کسب اجازه وي آن را در روزنامه ديلي اکسپرس انتشار داد.» [88]
دربار بريتانيا بهپاس اين خدمات، که به استقرار سلطنت پهلوي
(آذر 1304/ دسامبر 1925)
انجاميد، به اردشير ريپورتر مقام شهسواري امپراتوري بريتانيا [92] اعطا کرد. از اين پس اردشير، «سِر اردشيرجي ريپورتر» و همسرش، «ليدي شيرين بانو»، خوانده ميشدند.
hree Percys – Sykes, Cox and Lorraine – were instrumental in empowering Reza Khan Pahlavi, who ascended Iran’s Peacock Throne in 1926. Their partner and precursor was Edmund Ironside, a Zelig of the late British Empire. Standing six-foot-four (and inevitably nicknamed “Tiny”), Major-General Ironside, like the ubiquitous Woody Allen character, played a front-bench role in all of his kingdom’s 20th century wars, declared or otherwise. An artillery officer who qualified as an army interpreter in seven languages, he used his fluency in Afrikaans to pose as a Boer driver covertly accompanying a German expedition to South-West Africa. But his claim to our attention rests on his role in establishing the Pahlavi dynasty while commanding anti-Bolshevik British forces in north Persia. There he spotted another six-footer, Reza Khan, an officer in the Cossack Brigade. “I had seen only one man who was capable of leading the nation,” he recalled. “He was Reza Shah, the man who would be in charge of the only efficient armed force in the country.” In due course, the upstart Pahlavis seized the decrepit Peacock Throne, and Ironside moved on, working with Churchill to oppose appeasement of Hitler (whom he met and toasted to “Brotherhood with England,” adding tipsily in 1937, “but only for two years.”). After serving briefly during the Battle of Britain as commander-in-chief of the just-born Home Guard, he faded with silent dignity to his farm in Norfolk.