گشت و گذاری در پرس تی وی
شوخی رایج این روزها درباره پرس تی وی این است که لوگوی این شبکه - که با تقلیدی ناشیانه از بی بی سی و با قرار دادن حروف بزرگ کلمه (PRESS) در کنار طرحی از کره زمین تشکیل شده- کلمهی (OPRESS) را به ذهن متبادر میسازد. کلمهای که معنیاش سرکوب و فشار است. هر روز وقتی که تعدادی تاکسی و مینی بوس کارکنان این شبکه را در برابر دفتر تهران- که در منطقهای مسکونی در شمال غرب سعادت آباد واقع شده و تنها چند بلوک با زندان اوین فاصله دارد- پیاده میکند، همهشان از زیر یک تابلوی نئون غول پیکری رد میشوند که بالای در ورودی قرار داده شده و کلمهی سرکوب: (OPRESS) رویش نقش بسته است. این کنایه از آن جهت معنا پیدا میکند که پرس تی وی با دادن تریبون به "آنهایی که صدایشان به جایی نمیرسد" ادعای خدمت به مردم ستمدیده و سرکوب شده دنیا را دارد- آنها که از سوی غولهای رسانهای همچون بی بی سی و سی ان ان و همچنین رسانههای انگلیسی زبان دیگر همچون یورو نیوز، فرانس ۲۴ و حتی هم آورد منطقهای الجزیره نادیده گرفته شدهاند.
دیگر هدف بیان شده این شبکه "مخاطب قرار دادن بینندگان سراسر دنیا که در معرض اخبار نادرست و اتهامهای وارد شده به جمهوری اسلامی ایران قرار دارند" ذکر شده است.
مدیر شبکه پرس تی وی – محمد سرافراز- مرد شماره دو رادیو تلویزیون دولتی ایران (صدا و سیما) است. علاوه بر این، او انتخاب شده از سوی علی خامنهای رهبر ایران است که دفترش هزینههای سازمان صدا و سیما را تامین میکند و این سازمان مستقیما زیر نظر او اداره میشود. سرافراز به عنوان معاون کل صدا و سیما بر بخش بینالمللی مدیریت میکند که شامل شبکههای سحر (به زبانهای کردی، اردو، بوسنیایی و ترکی آذربایجانی) و العالم (عربی) و چند شبکه رادیویی است. پرس تی وی که پس از یک دوره آزمایشی شش ماهه، در سال ۲۰۰۷ آغاز به کار کرد، جوانترین و جاهطلبانهترین و بر طبق شنیدهها خواستنیترین زیرمجموعه از میان آنهاست. با این وجود، وظایف چندگانه او در مجموعه سازمان صدا و سیما باعث شده تا در بهترین حالت، روزانه فقط بتواند دو تا سه ساعت را صرف امور این شبکه مورد علاقهاش بکند.
اما همین زمان ناچیز هم برای سر افراز کافیست تا از عهده وظایف خطیری که رهبر به او محول کرده بر بیاید. او با مدیران بخشهای مختلف اداریاش ملاقات میکند. از خبر چینان خود اطلاعات دریافت میکند. در مناقشهها و اختلافات، رای آخر را میدهد و تصمیمات اجرایی را اتخاذ میکند.
نمونههایی از دو وظیفه دشوار آخر: یک گوینده و مجری زن، همکار مرد خود را در شبکه فیس بوک به دوستی میپذیرد و چندی بعد، آن مرد عکسهای نیمه لخت که او را با بیکینی در سواحل آناتولی نشان میدهد منتشر میکند. سرافراز آنها را برای توبیخ فرا میخواند و سپس دستورالعملی صادر میکند مبنی بر این که کارکنان تحت امر او حق دوست شدن در شبکههای اجتماعی را ندارند. مورد دیگر زمانی بود که معاون صدا و سیما (که قد و قواره کوچکش یادآور احمدی نژاد است) دستور قطع شبکه اینترنت را به مدت ۴۸ ساعت صادر کرد. کارکنان که از مزیت اینترنت پر سرعت بدون فیلتر بهرهمند بودند، به عقلشان هم نمیرسید که به چه دلیل حیاتیترین ابزار کارشان در دسترس نیست. بعدا معلوم شد که سرافراز دستور قطع اینترنت را داده تا یک فیلتر ویژه بر روی سیستم نصب شود. از آن پس یک صفحه سفید با این هشدار درج میشد که: محتوای بزرگسالانه. شما مجاز به تماشای این صفحه نیستید. خیلی ساده، روشن بود که در دفاتر مختلف به دفعات محتوای پورنوگرافیک تماشا شده بود.
با این همه، پرس تی وی به شکل غیر قابل باوری، سهل گیرانهتر از موسسات دولتی ایران اداره میشود. اگر چه خانمهای مسول پذیرش و گروهی از منشیان اداری با چادرهای مشکی پشت میز کارشان مینشینند (و برخیشان در ساعات استراحت به خواندن قرآن مشغولند) دیگر کارمندان زن میتوانند به جای مقنعه که در تمام ادارات دولتی اجباری است، از شال استفاده کنند. این خانمها که دامنه محدودیتهای این ناز و نعمت را با روسریهای رنگ روشن، گوشوارهها و لباسهای ابریشمی خوش قوارهشان میآزمایند، اغلب روی صفحات مانیتور خود سایت مجلات وُگ و ونیتی فیر را تماشا میکنند.
(توجه کنید که اوقات استراحت، بخشی از کار روزانه در پرس تی وی است که میتواند صرف چای خوردن و گپ زدن باشد یا چرت زدن در نمازخانه. تنها دورهای که در این شبکه، فعالیت کاری به شکلی سخت و فشرده دنبال شد ژانویه ۲۰۰۹ بود که در چک حقوقی آن ماه، "پرداخت فوقالعاده غزه" منظور شده بود.)
کارکنان پرس تی وی چه کسانی هستند؟ بخش عمده آنها را ایرانیانی تشکیل میدهند که متخصص زبان انگلیسیاند. کارکنان رده بالا، شامل ایرانیان پرورش یافته در خارج از کشور و افراد خارجی هستند که بسیاری از آنها زیر سی سال سن دارند و قبل از استخدام تجربهای در کار تلویزون و روزنامه نگاری نداشتهاند. مدیران، از تهیه کنندگان باسابقه صدا و سیما هستند در حالی که عدهای هم همچون سه نفر با نام خانوادگی "آقای تهامی" شغلهای رده بالای خود را مدیون روابط فامیلیشاناند.
نکته جالب توجه اینکه، پس از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه گذشته، شمار کمی از مجریان و عکاسان از کار خود استعفا کردند و اکثریت کارکنان به کار خود ادامه دادند. آنها با دست بردن در واقعیتها در خلال گزارشهای خبری و زدن برچسب "گروههای تروریستی" به معترضان و یا نسبت دادن قتل ندا آقا سلطان به قاتلان سازمان مجاهدین خلق ایران هیچ مشکلی نداشتند. در حقیقت، اغلب کارکنان ایرانی- انگلیسی و ایرانی- آمریکایی از پوشش خبری پرس تی وی به عنوان اهرم خنثی کنندهی آنچه که به اعتقادشان دست بردن و جهتدار کردن اخبار توسط رسانههای غربی است دفاع کردند. عقیده خامنهای و تفکر کورکورانه توطئه پس از دو سال غوطهور شدن در آن به شکل حرفهای، ملکه ذهن آنها شده است.
مردم از دوران پیش از انقلاب، واژه ویژهای را برای نام بردن از کارکنان دستگاههای ایدئولوژیکی حکومت به کار میبرند: مزدور. اما فارغالتحصیلان دانشگاه پنسیلوانیا، سوآز و دیگر دانشگاههای برجسته که عمدتا فرزندان خانوادههای ثروتمند هستند را نمیتوان افرادی صرفا تشنه پول به شمار آورد. قضیه باید به چیزی در مایههای راه رفتن روز به روز زیر آن تابلوی نئون ربط داشته باشد، چیزی که در آن فضا وجود دارد، ... و یا در مواردی نادر، به دورنمایی از ورود و فارغالتحصیل شدن در وزارت اطلاعات.