ريشه ناآرامي‌های بلوچستان، رفتار تبعيض‌آميز جمهوری اسلامی است
Wednesday, June 3, 2009 at 10:49PM
افشا

ريشه ناآرامي‌های بلوچستان، رفتار تبعيض‌آميز جمهوری اسلامی است
صدای آلمان :استان سيستان و بلوچستان از روز پنج‌شنبه هفتم خرداد همچنان ناآرام است. عبدالستار دوشوکی عضو مرکز بين‌المللی مطالعات بلوچستان در لندن، ريشه اين ناآرامي‌ها را برخوردهای تبعيض‌آميز جمهوری اسلامی در قبال اهل تسنن مي‌داند.

پنج‌شنبه هفتم خرداد ماه شخصی که به بدنش مواد منفجره بسته بود وارد يکی از مساجد شيعيان در زاهدان شد و با انفجار بمب ۲۵ نفر را کشت. اين شخص عبدالخالق ملازهی نام داشت و از ساکنان اهل تسنن زاهدان بود که يکی از اقوامش سال گذشته به دستور قوه قضائيه اعدام شده بود.

روز شنبه نهم خرداد، قبل از برگزاری مراسم تشييع جنازه قربانيان اين حادثه، سه نفر در ارتباط با اين بمب‌گذاری مقابل محل حادثه به دار آويخته شدند.

انفجار در مسجد شيعيان زاهدان، شروع ناآرامي‌های جديدی در استان سيستان و بلوچستان بود که طی آن تا کنون حداقل پنج نفر کشته شده‌اند.

شامگاه سه‌شنبه ۱۲ خرداد نيز افراد مسلح، با حمله به دو کاميون در جاده نصرت‌آباد � يکی از بخش‌های زاهدان- به بم يک نفر را کشتند و دو نفر ديگر را زخمی کردند.

عبدالستار دوشوکی عضو مرکز بين‌المللی مطالعات بلوچستان در لندن، برخورد تبعيض‌آميز مقامات دولتی در قبال اهل تسنن سيستان و بلوچستان را ريشه اصلی اين ناآرامي‌ها مي‌داند.

دويچه‌وله: آقای دوشوکي، به‌نظر مي‌رسد که ناآرامي‌های اخير استان سيستان و بلوچستان و به‌ويژه زهدان نسبت به ناآرامي‌هايی که قبلا در اين منطقه روی مي‌داد عمق و دوام بيشتری يافته است. فکر مي‌کنيد علتش چه مي‌تواند باشد؟

عبدالستار دوشوکی: علتش تام‌گرايی و انحصارطلبی مقامات جمهوری اسلامی است که از يک‌طرف اجازه مي‌دهند هرگونه اهانت به اهل سنت و بلوچ‌ها بشود، اما از طرف ديگر بلوچ‌ها اجازه ندارند که از خودشان دفاع کنند يا حتا اعتراض کنند. اين مسئله، جو را در طی چندماه اخير بي‌نهايت متشنج کرده است. از طرف ديگر ما مي‌بينيم که رژيم جمهوری اسلامی مساجد اهل سنت را، چه در سيستان و بلوچستان و در شهرهايی مثل زابل و چه در مشهد، تخريب مي‌کند و هرکسی را که اعتراض کند، نظير مولوی خيرشاهي، بلافاصله به زندان مي‌اندازد. در نتيجه اين برخورد دوگانه و تبعيض‌آميز باعث شده که مردم بلوچ و اهل سنت نسبت به اين رژيم کاملا بي‌اعتماد بشوند و خود اين جو عدم اعتماد و سرکوب و تبعيض، بستری را برای نيروهايی که ناچارند اعتراض خودشان را نه از راه مدني، بلکه از راه خشونت ابراز کنند، بوجود آورده است.

ولی اين ناآرامي‌ها، به طور مشخص همين بمب‌گذاری اخير در يکی از مساجد شيعيان، توسط يکی از گروههای وهابی صورت گرفته است. رابطه‌ی اهل تسنن بلوچستان با گروههای وهابی و تندرو به چه صورت است؟

جمهوری اسلامی هر کسی را که قبول ندارد و مي‌خواهد او را تخطئه کند، بلافاصله انگی مثل انگ ,وهابی, يا ,مزدور آمريکا و مزدور اسراييل, به او مي‌زند. اتهامات جمهوری اسلامی نسبت به مخالفان خود بخصوص اهل سنت کاملا شناخته شده است. مردم بلوچ سيستان و بلوچستان سنی و حنفی هستند و ربطی به وهابيت ندارند. علاوه براين، خود جمهوری اسلامی است که اين اغتشاشات و اين درگيري‌ها را دامن مي‌زند با آن تبعيضی که اعمال مي‌کند. به عنوان مثال، در تظاهرات اخير برای تشيع جنازه‌ی قربانيان بمب‌گذاری مسجد حضرت علي‌ابن ابي‌طالب ما ديديم که نيروهای افراطی شيعه، عليه مقدسات اهل تسنن شعار مي‌دادند و به مولوی که رهبر مذهبی بلوچ‌های اهل سنت است توهين مي‌کردند و مي‌گفتند ,مولوی وهابی, يا ,مرگ بر وهابی,. و امروز، همين چهارشنبه (۱۳ خرداد) نيز که تشيع جنازه‌ی چهارنفر از کشته‌شدگان در ساختمان صندوق اعتباری مهر بود، باز مجددا به علمای اهل سنت، به مقدسات مردم بلوچ توهين کردند و آنها را ,وهابی, ناميدند. در نتيجه اين ,وهابی, يک انگ و اصطلاح ويژه‌اي‌است که جمهوری اسلامی برای مخالفان خودش به کار مي‌برد و بخصوص در بلوچستان رايج است.



ولی مسئوليت‌ بمب‌گذاری اخير را گروه ,جندالله, برعهده گرفته است. يعنی مردم سنی بلوچستان هيچ دخالتی در اين بمب‌گذاری نداشتند. پس چرا اين حادثه به اختلاف بين مردم سنی و شيعه داخل بلوچستان دامن زده است؟



دقيقا همين طور است. ديشب در زاهدان گردهمايی هم‌انديشی علمای اهل تسنن و تشيع بود که علمای اهل تسنن اعلاميه‌ای صادر کردند و بمب‌گذاری مسجد را نکوهش و محکوم کردند و همچنين هرگونه عمليات انتحاری را محکوم کردند. خود مردم بلوچستان قربانی خشونت هستند و در نتيجه با خشونت و بمب‌گذاری سرسازگاری ندارند. اما چرا مردم وارد صحنه شدند؟ اين نه به خاطر حمايت از بمب‌گذاري، بلکه به خاطر توهينی بود که نسبت به علمای اهل تسنن، خلفای راشدين و بخصوص بلوچ شد و اين امر، مردم را در تظاهرات يا تشييع جنازه‌ی آن قربانيان بمب‌گذاری به خشم آورد و در نتيجه ما ديديم که به درگيری انجاميد و تعدادی از هموطنان کشته شدند. شش نفر در ساختمان صندوق اعتباری مهر جان دادند. تعداد زيادی بلوچ کشته شدند و ما باز حتا در تشيع جنازه‌ی اين کشته‌شدگان، اين دوگانگی و تبعيض را از طرف رژيم مي‌بينيم. يعنی تشيع جنازه‌ی شيعيان و غيربلوچ‌ها امروز آزاد بود و شعار مي‌دادند. اما به خانواده‌ی کشته‌شدگان بلوچ‌ها و سني‌ها گفته‌اند که شما حق نداريد اين مراسم را به صورت علنی ترتيب بدهيد. در نتيجه آن‌ها ناچارند که مراسم تشيع جنازه‌ی کشته‌شدگان خود را مخفيانه برگزار کنند. بعنوان مثال، درميان اين کشته‌شدگان يک جوان دانشجو بود به نام سعيد هاشم زهی که خانواده‌ی او ناچار است مراسم تشيع جنازه‌ی او را به صورت مخفيانه انجام بدهد. يعنی ما مي‌بينيم جمهوری اسلامی نه تنها در رابطه با زنده‌ها تبعيض قائل مي‌شود، بلکه حتا در مورد مرده‌ها و تشيع‌جنازه‌ي‌شان هم تبعيض قائل مي‌شود. به يک گروه اجازه مي‌دهد که حرفهايشان را بزنند، تشيع جنازه‌ي‌شان را انجام بدهند و به طرف مقابل توهين بکنند اما به طرف مقابل هيچ گونه اجازه‌ی جواب دادن داده نمي‌شود. اين برخورد دوگانه است که متاسفانه ما مي‌بينيم در بلوچستان اين تنش را بوجود آورده است.



آقای دوشوکی حالا صرفنظر از اين درگيري‌ها، رابطه‌ی مردم شيعه ‌و سنی در بلوچستان چه طور است؟



مردم شيعه و سنی سال‌ها و دهه‌هاست که با همديگر زندگی مي‌کنند به صورت بسيار مسالمت‌آميز و با همديگر آميزش دارند و قبل از آن مشکلی نداشتند. مشکل مردم شيعه و سنی نيستند. مشکل رژيم متعصب جمهوری اسلامی است که تحت عنوان مذهب و در اين مورد متاسفانه يک گروه مشخصی از شيعيان، بخصوص سيستاني‌ها را بسيج کرده‌اند که از اين‌ها بعنوان ابزار عليه مردم سنی بلوچ استفاده کنند. يعنی بحث ما در اينجا اصلا بحث مردم عادی شيعه و سنی نيست. چون آن‌ها سالهای سال کنار همديگر مسالمت‌آميز زندگی مي‌کردند و زندگی خواهند کرد. بحث ما رژيمي‌است که تمام اساس و موجوديت‌اش و تمام حرکت‌هايی که مي‌کند براساس مذهب است و به خاطر ادامه‌ی موجوديت خودش در بلوچستان و ابراز قدرت و اقتدار خودش ناچار است که سنی و شيعه را عليه همديگر بسيج بکند.



و چرا اين اختلافات اينگونه به خشونت و انجام عمليات انتحاری مي‌انجامد؟



همانگونه که گفتم، ريشه‌ی اين مشکلات به تبعيض و سرکوب سی ساله‌ای که در بلوچستان عليه مردم بلوچ اهل سنت اعمال شده، برمي‌گردد. به عنوان مثال بگويم، خشونت قابل قبول نيست، کشتن انسان‌ها به عقيده‌ی من قابل قبول نيست، بمب‌گذاری هم قابل قبول نيست. اما چرا عبدالله خالق ملازهی به خودش بمب مي‌بندد و مي‌رود در مسجد، يعنی خانه‌ی خدا، خودش را منفجر مي‌کند و تعداد زيادی را هم به کشتن مي‌دهد؟ چرا؟ اين توجيه ندارد، اما از ديدگاه تحليلی مي‌بينيم علتش اين است که يکی از اعضای خانواده‌ی آقای عبدالله خالق ملازهي، يعنی مولوی عبدالقدوس ملازهی پارسال توسط رژيم دستگير و بلافاصله اعدام شد. خب اين تسلسل و اين دايره‌ی خشونت را خود جمهوری اسلامی بوجود آورده است و دارد آن را بيشتر تشديد مي‌کند. مردم و مخصوصا جوان‌ها به‌خاطر اين که راهی ندارند تا از طريق مدني، خواسته‌ها و مطالبات خودشان را ابراز کنند، ناچارند که به طريق‌های بسيار شديد و خشونت‌گرايانه روی بياورند. مثال ديگری هم که مي‌خواهم بزنم در مورد آقای يعقوب مهرنهاد است. يعقوب مهرنهاد يک فعال مدنی بود که هميشه و همواره با مديرکل‌ها و مسئولين استان بود و در چارچوب جمهوری اسلامی و قوانين آن فعاليت مدنی مي‌کرد. آن هم فعاليت مدنی بسيار معتدل و ميانه‌روانه. اما جمهوری اسلامی او را برنتابيد و اعدامش کرد. الان جوانان مي‌بينند اگر از طريق مدنی هم اعترا ض کنند، بلافاصله بعد از مدتی دستگير و اعدام مي‌شوند. پس بهترين راه اين است که به خشونت روی بياورند. رفتار فراقانونی رژيم جمهوری اسلامی در سيستان و بلوچستان باعث شده است که مردم هيچ مرجع قانونی را برای مطالبات خودشان معتبر ندانند. به عنوان مثال اعدام عجولانه‌ی سه نفر که حداقل دو نفر از آنها هيچ ربطی به جندالله نداشتند، نشان مي‌دهد که جمهوری اسلامی هم برخلاف قانون خودش، اعدام صحرايی مي‌کند و تا جايی که به بلوچ و اهل سنت مربوط است قانون در اينجا اجرا نمي‌شود.



مصاحبه‌گر: ميترا شجاعی

تحريريه: بهرام محيی


13 خرداد 1388 20:35

Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.