بازار ريا !
ازار ريا ! - آذرخش
بازار ريا !
از: آذرخش
اين شعر، در فروردين 1358، دو ماه بعد از انقلاب بهمن 57، ساخته شده است.
موسم رونق بازار ريا، ميگردد
شهر، پرغلغله ورد و دعا ميگردد
در دياری که حکومت بکف اهل رياست
دين و مذهب، سپر دفع بلا ميگردد
همه جا صحبت از اين جامعه بی طبقه است
به قيامت، مگر اين وعده ، وفا ميگردد
آنکه در شيشه کند خون دل رنجبران
للعجب، ياور و يار فقرا ميگردد!
آنکه وجدان و خدا وشرفش، سيم و زر است
مظهر دين و شرف، مرد خدا ميگردد!
شيخ، بسيار، سخن از فقرا ميگويد
ليک، هرجا کمک اهل غنا ميگردد
صيغه آزاد و حلال است در اين شهر، ولی
صحبت از حرمت فحشا و زنا ميگردد!
همه جا تاجر و مالک، همه جا قدرت پول
گفتگو بر سر تحريم ربا ميگردد!
گفت زاهد که اگر رحم و مروت باشد
کی در اين شهر، يکی خوار و گدا ميگردد؟
به فقيران چو دهد اهل کرم، خمس و زکات
همچو فردوس برين ، کشور ما ميگردد
گفتم ای زاهد خود بين ، چه فريبی مردم
توده بيدارچو شد، مشت تو، وا ميگردد
تا که سرمايه بود، ظلم و جنايت ، با قی است
همه جا ، فتنه و آشوب، بپا ميگردد
در دياری که در آن، قدرت سرمايه، بجاست
ظلم و تزوير و ريا، حکمروا ميگردد
حاصل کار بسی کارگر زار و نحيف
بهر يک مشت دغل، سيم و طلا ميگردد
گر حکومت بکف کارگر افتد روزی
توده از پنجه بيداد، رها ميگردد
خانه حيله و تزوير و ريا ميسوزد
زاهد شهر، چه انگشت نما ميگردد
بهر بگسستن زنجير اسارت، تنها
قدرت رنجبران، راه گشا ميگردد
15 شهریور 1387
نظر شما
بازار ريا !
از: آذرخش
اين شعر، در فروردين 1358، دو ماه بعد از انقلاب بهمن 57، ساخته شده است.
موسم رونق بازار ريا، ميگردد
شهر، پرغلغله ورد و دعا ميگردد
در دياری که حکومت بکف اهل رياست
دين و مذهب، سپر دفع بلا ميگردد
همه جا صحبت از اين جامعه بی طبقه است
به قيامت، مگر اين وعده ، وفا ميگردد
آنکه در شيشه کند خون دل رنجبران
للعجب، ياور و يار فقرا ميگردد!
آنکه وجدان و خدا وشرفش، سيم و زر است
مظهر دين و شرف، مرد خدا ميگردد!
شيخ، بسيار، سخن از فقرا ميگويد
ليک، هرجا کمک اهل غنا ميگردد
صيغه آزاد و حلال است در اين شهر، ولی
صحبت از حرمت فحشا و زنا ميگردد!
همه جا تاجر و مالک، همه جا قدرت پول
گفتگو بر سر تحريم ربا ميگردد!
گفت زاهد که اگر رحم و مروت باشد
کی در اين شهر، يکی خوار و گدا ميگردد؟
به فقيران چو دهد اهل کرم، خمس و زکات
همچو فردوس برين ، کشور ما ميگردد
گفتم ای زاهد خود بين ، چه فريبی مردم
توده بيدارچو شد، مشت تو، وا ميگردد
تا که سرمايه بود، ظلم و جنايت ، با قی است
همه جا ، فتنه و آشوب، بپا ميگردد
در دياری که در آن، قدرت سرمايه، بجاست
ظلم و تزوير و ريا، حکمروا ميگردد
حاصل کار بسی کارگر زار و نحيف
بهر يک مشت دغل، سيم و طلا ميگردد
گر حکومت بکف کارگر افتد روزی
توده از پنجه بيداد، رها ميگردد
خانه حيله و تزوير و ريا ميسوزد
زاهد شهر، چه انگشت نما ميگردد
بهر بگسستن زنجير اسارت، تنها
قدرت رنجبران، راه گشا ميگردد
15 شهریور 1387
نظر شما
نام: افشا |
ای-میل: اhttp://efsha.squarespace.com/blog |
08:04 16 شهریور 1387
|
هر که حاکم بشود جای خدا میگردد
اهل زور طالب پول و طلا میگردد تا که حق بشری مورد تکریم نبود کارگر ؛ تاجر وملا ضد ما میگردد عقل آزاد و رها عادل و حق جو باشد خرد جمعی ما نور و صفا میگردد دیدی در شوروی کمونیسم چسان دود بشد ضدیت با خرد جمعی جفا میگردد |
Reader Comments