1............دموکراسی  چیست؟
Saturday, March 15, 2008 at 12:49AM
افشا

اصول دموکراسي چيست؟


پايه اوليه دموکراسي را بايد عقل دانست اصول حقوق بشر که حق آزادي بيان ، انتخاب حکومت، انتخاب کار و شغل، برابري انسانها در حقوق اجتماعي و عدم تبعيض سياسي، قومي و عقيدتي و...شامل ميشود از نظر بنده عقلي است.و اگر به عقلانيت اصول حقوق بشر اعتقاد نداشته باشيم ميتوان حقوق بشر را هم پايه ديگر دموکراسي ناميد.

منظور از عقل عقلی است زمینی و مادی که ماموریتش کشف حقیقت و جستجوی منافع همه بشریت امروز و آینده است؛ بنابراین دموکراسی بمرزی نمیتواند محدود بماند و هر جا که انسانی موجود است لازم است حکومت دموکراتیک هم موجود باشد یعنی دموکراسی محدوده فقط ملی ندارد و باید جهانی باشد و گر نه ممکن است منافع همه بشریت را بر نیاوردهمانطور که عرض شد حقوق بشر و در نگاه کلی تر عدالت که حقوق بشر حداقل عدالت در حکومت دموکراتیک است.عدالت از نظر من منشا عقلی دارد البته عقلی که در پی حقیقت و منافع همه بشریت امروز و آینده است.پس بزبان ساده تر دموکراسی دو پایه دارد: عقل و عدالت
يکي از نتايج اين پايه هاي دموکراسي نبودن هيچ موضوع مقدس در امور حکومتي خواهد بود که سبب حذف قدرت مردم و حق انتخاب آنان بشود، مورد آشنا مثل اسلام حکومت ملا خميني که حق انتخاب مردم ايران را سلب کرده است وحکومت را حق خدای محمد یا الله میدهد که نظریه سخیف و خرافاتی است.يا ايران پرستي افراطي زمان شاه که پايه ديکتاتوري شاه را تشکيل ميداد و هر مخالف شاه يک ضد ايراني وطن فروش و خرابکار ناميده مي شد.

بنابراين در دموکراسي هيچ نوع ديکتاتوري وجود ندارد و برنده شدن اکثريت بمعناي ديکتاتوري بر اقليت نخواهد بود. اکثريت موظف است عقل و اصول حقوق بشر را رعايت کند و در غير اين صورت قانوني نيست.

عده ای این موضوع را در نظر نمیگیرند و مدعی این هستند که انتخابات آزاد و دموکراسی غلط است زیرا مثلا هیتلر هم با انتخابات دموکراتیک انتخاب شد ولی نمیگویند که هیتلر جنایتکار حقوق بشر و عدالت را را زیر پا گذاشت . باید تدابیری اندیشید که در دمکراسی انسان دمکراتیک تربیت کرد که فاقد باورهای دیکتاتوری و ضد  انسانی باشند.مثلا مورد زیر را ببینید که پوپر میگوید اکثریت ممکن است حق اقلیت را زیر پا بگذارد.

دموكراسي يا ابزار داوري مردمي/گفتگو با كورش زعيم
 

 
 




دموكراسي يا ابزار داوري مردمي

بررسي الگوي حكومتي ايده آل كارل پوپر در گفتگو

با كورش زعيم روزنامه اعتماد ملي، گزارشگر: يوسف

ناصري، 29 آذر و 11 دي 1385
دوازده سال از درگذشت كارل ريموند پوپر،

فيلسوف برجسته اتريشي مي گذرد. او در

سال 1902 در وين زاده شد و در

سال 1928 در مقطع دكتراي فلسفه و روانشناسي

از دانشگاه وين فارغ التحصيل شد. يك سال بعد

از اشغال اتريش توسط نازيها عازم زلاند نو شد

و طي چند دهه، تا زمان وفاتش در 17 سپتامبر 1994،

به دفاع از دموكراسي و آزادي پرداخت.

معروفترين كتاب او كتاب «جامعه باز و

دشمنان آن» است. در گفتگوي با كورش زعيم،

مترجم برخي از آثار پوپر، عمدتاً مباحث اين

انديشمند اتريشي در سخنراني معروفش در

دانشگاه سنت كال، كانادا، در سال 1989،

به بحث گذاشته شد. اين گفتگو در پي مي آيد.

پرسش: كتاب «جامعه باز و دشمنان آن»

توسط پوپر در گيرودار جنگ جهاني دوم

تاليف و منتشر شد. اين انديشمند اروپايي جه

ضرورتي احساس ميكرد كه چنددهه پس از

فروپاشي حكومت نازي در آلمان، مطالبي در

قالب يك سخنراني ارائه كند و مجدداً در

مورد سياست و قدرت بگويد و از دموكراسي و

آزادي دفاع كند؟
زعيم: پوپر در سخنراني «آزادي و مسئوليت

روشنفكران» مي گويد كه دموكراسي الزاماً

بهترين نوع حكومت نيست، چون دموكراسي

حكومت اكثريت است وهيچ تضميني وجودندارد

كه اكثريت كارخلاف نكند يا به زيان اقليت

گام برندارد.

 

امنبع

دموكراسي يا ابزار داوري مردمي/گفتگو با كورش زعيم***

http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=282

 

************************

این کار واین  تعریف غلط از دموکراسی سفسطه است و بد جلوه دادن دموکراسی است. اکثریتی که زور بگوید دیگر  حکومت دموکراسی ندارد و میشود دیکتاتور مثل شاه و یا خمینی .بنابراین ساختن جامعه دموکراتیک باید بر اساس عقل و عدالت باشد زیرا همه انسانها از بی عدالتی متنفرند و این تنفر موجب حرکت آنها برای برپایی عدالت میشود و چه خونهای شریفی هم برای بر پایی عدالت تاکنون بزمین ریخته شده است. ارزشهای جامعه دموکراتیک لازم است که با اصول دموکراتیک هم آهنگ و تقویت کننده دموکراسی باشد تا در برابر هر حرکت غیر دمکراتیک از سوی اکثریت و یا اقلیت مبارزه ای خودجوش بوجود آید.

ادامه از افشا

دموکراسي با اين تعريفی که در ابتدا کردم  همزاد مدرنيته خواهد شد و رابطه تنگاتنگ با آن خواهد داشت.
البته اصول دموکراسي در باور هاي جانبي در ايران گسترش يافته است ولي عقل گرايي و حقوق بشر در ايران جا نيافته است.
مثلا عقل ميگويد ولي فقيه که اين همه قدرت در چنگش است لازم است در مقابل ملت پاسخگو باشد. ولي در مقابل مي بينيم که براي حفظ ولي فقيه توهين (بخوانيد افشاي اسرار نظير کشتار قتلهاي زنجيره اي و جنايات ديگر و دزدي هاي آنان ) به اوزنداني قانوني دارد.( البته توهين به هرکسي زنداني دارد و اين احتياج به قانون ندارد ولي آوردن اين موضوع فقط براي بستن دهان مردم و ايجاد خفقان است .هم چنانکه تا حالا ديده ايم ملاک توهين مثل مثلا افشاي قتلهاي زنجيره اي و يا کشته شدن خبرنگار ايراني الاصل کانادايي بدست قاضي مرتضوي است.
قانون در اينجا لفظ مهمي نيست مثل قانون آپارتايد جمهوری افریقای جنوبی است که ميگفته است سفيد بر سياه برتري دارد.هر دوي آنها ضد قانوند زيرا قانون واقعي نميتواند خلاف عقل باشد.
دموکراسي مسيري است که جامعه فعلي انساني را بسوي حکومت واحد جهاني رهنمون خواهد شد.حکومتي که در آن انسانها برابر و برادر و در راه تعالي بشريت باشند.

در اینجا خلاصه ای از مشخصات دمکراسی را ذکر میکنم:

اول- بر اساس عقلانیت آزاد و رها و خود محور باشد

دوم-همه مردم در برابر قانون یک سان  هستند و هیچ گونه امتیازات شخصی و قومی و نژادی و ...پذیرفته نیست.

سوم-اکثریت حق از بین بردن حقوق بشری اقلیت را ندارد.در واقع هیچ مقامی در حکومت دمکراسی این حق را ندارد

چهارم - اصل آرای مردم است و این مردم موظفند بر اساس عقلانیت آزاد و عدالت (که حداقلش حقوق بشر است ) رای بدهند و گر نه در جامعه دوباره بی عدالتی و دیکتاتوری رشد میکند




راه نجات ايران در رفع عقب ماندگي علمي و صنعتي و خود کفايي اقتصادي (تا زماني که سياست در جهان منطقه اي است و دولتهاي ملي واحد هاي سياسيمحق هستند که در پي منافع خود ميباشند حتي به قيمت پامال کردن منافع ملل ديگر!) ، دموکراسي در ايران کمک کننده به بقاي هم بستگي ملي خواهد بود.
سنت ( احساسات پذيرفته شده و فاقد زير بناي عقلي مثل دين و وطن پرستي افراطي ) دشمن دموکراسي خواهد بود و اين غير طبيعي نميباشد زيرا سنت ها بر آمد دوراني هستند که ديکتاتوري و زورگويي و بي عدالتي و جنگ و کشتار مشخصه آن دوران ميباشد و اين گذشته بشريت است . امروز روزي است که لازم است تهوع حاصل از مسموميت هاي تاريخي در باورهايمان راحذف کنيم و انقلاب اسلامي از نظر من يک پيش آمد براي حذف مسموميت ديني جامعه ايراني بود. اسلام  و احساسات غیر عقلانی دیگر با اين حذف از متن باور ها و جامعه و ارزشهاي حکومتي و اداري و تفکر جامعه زدوده خواهد شد و بجاي احساسات عقل حاکم خواهد شد. مثلا بسيار اتفاق افتاده است که در ماه محرم جواني جوان ديگر را بخاطر رنگ لباس کشته باشد موردي که من بياد دارم جواني بود که دوست خود را بخاطر پوشيدن پيراهن زرد رنگ در ايام محرم کشت، افکار و ارزشهايي نظير اين موارد از جامعه رخت بر خواهد بست و بجاي آن يک ديني باقي خواهد ماند که با تفکر بيشتر هم خوان باشد ودر غير اين صورت از دايره تاثير گزاري بر حکومت مطرود خواهد بود.

متضاد دموکراسی تروریسم است.تروریست شخصی است و یا گروهی است و یا دولتی است که اجازه نمیدهند مسایل مابین افراد انسانی و جوامع انسانی بر اساس عقل و عدالت حل شود.عقلی که ماموریت آن کشف حقیقت و منافع همه بشریت امروز و آینده است و عدالتی که حداقل عدالت در آن حقوق بشر است

Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.