17...........عقب ماندگی ایران
Friday, March 14, 2008 at 04:19PM
افشا
سنت خردورزي در ايران
حدود يک سال و نيم پيش، مقالهاي از آقاي دکتر طبيبيان در همشهري چاپ شده بود. من موقعي که اين تاپيک را ديدم جستجو کردم تا لينک مقاله را به دست بياورم. خوشبختانه ميسر شد و لينک آن را در ذيل اين مطلب آوردهام.
عنوان مقاله "سنت خردورزي و جامعه روشنفکري ايران" است. ايشان علت اصلي پديد آمدن مشکلات و حل نشدنشان در جامعه ايران را در اين ميدانند که جامعه ايراني و به طور خاص طبقه روشنفکر توجه بايسته و شايستهاي به سنت خردورزي مبذول نداشته است. تمرکز ايرانيها بيشتر بر روي احساس است تا پيروي از منطق و چارچوبهاي ذهني مشخص و دقيق. نتيجه اين ميشود که طبق گفته ايشان اکثر تيترهاي اقتصادي روزنامههاي کيهان و اطلاعات به مباحث احساسي مرتبط بودهاند. عباراتي همچون ترس، رشک، خصومت و نظاير آن به بحثي ارتباط داده شدهاند که ذاتاً داراي حسابگري و منطقي خشک است.
فکر ميکنم مطالعه اين مقاله که نسبتاً کوتاه هم هست مفيد باشد
****************************************************************
ايران روشنفكري جامعه و خردورزي سنت
src="p.jpg">
جامعه در تنگناها و مشكلات ديرپايي علل يابي ريشه
و فرهنگ يك است جمعي نيستويژگي فردي خردورزيويژگي
است اجتنابناپذير سنت
شده پديدار تنگناهاي حل براي علمي تفكر
تاريخي دلايل به ايران جامعه در تاريخي مقطع هر در
و مسائل حل براي است كرده عادت جامعه و نشد نهادينه
روش از كردهو پيشه را جهت هر به باري سياست خود مشكلات
برخي كه است شده گونه اين. كند استفاده خطا و سعي
كم دست ايران در اقتصادي و سياسي ، اجتماعي هاي دشواري
علمي شيوه از آنها حل براي نيز هنوز و دارند عمر سده يك
محمد دكتر سخنراني از بخشي حاضر نوشته.شود نمي استفاده
ريزي برنامه در پژوهش عالي موسسه علمي هيات عضو طبيبيان
ايران اقتصاددانان انجمن در پيش چندي كه است توسعه و
.كند مي بازكاوي را شده ياد مسائل دلايل و است شده ايراد
طبيبيان محمد دكتر
نميتوانيم چرا كنيم؟ حل را صنعت مشكل نميتوانيم چرا ،
مشكل چرا كنيم؟ حل را انرژي ضايعهآميز مصرف مساله
مالياتي سيستم مشكل چرا بكنيم؟ حل نميتوانيم را بيكاري
را سرمايه بازار مشكل چرا كنيم؟ حل نميتوانيم را كشور
را غيرنفتي صادرات مشكل چرا بكنيم؟ حل نميتوانيم
مدارك و اسناد كه قاجاريه زمان از كنيم؟ حل نميتوانيم
همين مشابه كه ميكنيد ملاحظه دارد ، وجود اقتصادي
وقت همان از.است داشته وجود شد بيان كه پرسشهايي
اين در فكري بايد و است ناچيز كشور صادرات ميگويند ،
امور در لايق مديران از ميگويند وقت همان از.بشود مورد
قرار كارها سر بر كمتوان افراد و نميشود استفاده كشور
است ، كم كشور در سرمايهگذاري ميشود گفته.ميگيرند
مسائل.ميشوند دفع كارآمد و مناسب نيروهاي ميشود گفته
راهحل يك سمت به نوعي به زمان مرور به خودشان بعضا ما
و اجتماعي مسائلميشوند و شدهاند متحول غيربهينه
در دست از يا داشتيم بينالمللي سطح در كه بحرانهايي
چنين چراميكنند پيدا كارآمد غير راهحل يا ميروند
مشكلاتمان نميتوانيم مردم مجموعه يك عنوان به چرا است؟
غيره و چينيها مالزيها ، كرهايها ، ژاپنيها ، مثل را
كنيم؟ حل
البته.طرحكنم را رسيدهام آن به كه پاسخي ميخواهم
و دانشمندان و متفكرين است ممكن و است وسيعي بحث
داشته ديگري نظرات مساله اين مورد در كشور دانشپژوهان
و كنم مطرح ميخواهم فرضيه يك عنوان به آنچه.باشند
در خردورزي سنتهاي كه است اين آندارم براي دلايلي
ايراني جامعه در سياسي و اجتماعي اقتصادي ، زمينههاي
جامعه با بيشتر سخن روياست نشده نهادينه و نگرفته پايه
توجه سنت اين به كه است قشرتحصيلكرده و كشور روشنفكري
سنت خردورزي ، سنت از منظور.نكردهاند آگاهانه و كافي
جامعه در كه است اجتماعي ميدانهاي و مباحث در علمي تفكر
.است نشده پايدار كشور تحصيلكرده و متفكر جامعه روشنفكري ،
استفاده خوب فردي خردورزي و استعداد از ايرانيان
يك از ما اكثر لااقل يا ما مجموعه ولي.ميكنند
استفاده مشترك پارادايمهاي يا امروزي علمي مجموعههاي
طور به را مسائل پارادايمها آن قالب در تا نميكنيم ،
و دهيم انجام گفتمان چارچوبها همان در و كنيم طرح مشترك
از ايران روشنفكري جامعه.كنيم حركت راهحلها جهت در
جامعه يك سياسي و اجتماعي تفكرات اقتصادي ، تفكرات لحاظ
.است پراكنده و متشتت
كار احساسي سنتهاي در داريم عادت بيشتر ايرانيان ، ما
شعر و ادبيات از بيشتر روشنفكر مجموعه يك بهعنوان.كنيم
.ميآيد خوشمان مطالب اينگونه و حماسه و اسطوره و هنر و
چارچوبها اين در بيشتر ايراني جامعه فكري تاريخ سنت يعني
بوده بيزار بارزي طور به جديد فكري سنت از و گرفته شكل
.است بياحساس و خشك مباحث آنجا چون چرا؟.است
خردورزي سنت قرن 19 سراسر و قرن 18 اواخر در كه حالي در
شد نهادينه و كرد پيدا رواج جهان از عمدهاي بخشهاي در
شد ، پديدار احساسگرايي به بازگشت نوعي آن از پس و
احساسگرايي در و نكرده تجربه را خردورزي ايرانيانسنت
.ماندند
اسطوره ، هنر ، ادبيات ، سنت بيشتر ما علاقه مورد فكري سنت
تا هستيم راحت اينها بااست بوده رشتهها اين و حماسه
و انواع در شما را اين بيترحم ، خردورزي و خشك منطق با
توليد نيز اخير سال صد يك در ما كه ادبياتي اقسام
انجام پيش سال چند را مطالعهاي من.ميبينيد كردهايم
از قبل كه را ايران مشهور روزنامههاي از تا دو.دادم
يعني -ميشوند و ميشدند منتشر انقلاب از بعد و انقلاب
اقتصادي تيترهاي بررسي.كردم بررسي را -اطلاعات و كيهان
ذاتا اقتصاد گرچه -ميدهد نشان روزنامهها اين اول صفحه
اقتصادي تيترهاي اكثر -است خشك منطق يك و حسابگري بحث يك
مباحث عموما انقلاب از بعد چه و قبل چه روزنامه ، دو اين
ترس ، حسد ، رشك ، مانند مقولههايي.است بوده احساسي
اقسام و انواع و...و نازكدلي نفرت ، خصومت ، نگراني ،
به بدهيد تسري را اين حالتها ، اين ابرازكننده عبارات
الاماشاءالله ديگر آنجا.نيست هم اقتصادي كه مطالبي ساير
كه مسائلي تقدير ، هر بهاست شده مخلوط احساس و منطق
مقامي يك اينكه مثل كنيد فرض مثلا ميشنويم ، امروزه
اقتصاد اين چون.نداريم قبول را اقتصاد اين ما ميگويد
كنيم ، درست خودمان براي اقتصاد رشته يك بايد ما.است غربي
علم كه اقتصاد خوب كه دست اين از ميشنويم مطالبي يا
اگر كه اين مثلا يا گفت ، ميشود چيزي هر بنابراين نيست ،
كرد ارائه را نتايجي يك و بود خوانده اقتصاد نفر يك
.هست هم ديگري مخالف نظرات و است نظر يك اين خوب ميگويند
يك در و نميبينند چارچوب و علم قالب در را مساله يعني
.ميكنند نگاه پيكر و در بي نقادي قابل و باز بسيار قالب
مدرك صاحب و درسخوانده افراد بعضي اينكه توجه قابل نكته
فردي سنت يك خرد سنت.ميكنند القا را تفكر نوع اين هم
نظر به ميگيريم نظر در علم عنوان به ما كه چيزي آن نيست
فرهنگ يك بلكه.نميگردد باز شخصي ديدگاه و فردي سليقه و
دكارت داده قرار تاكيد مورد كه كسي اولين را اين و است
.بود
افراد همه بين در عقل ميرسد نظر به:ميگويد دكارت
كه بهرهاي از كس هيچ باشد ، چون شده تقسيم تساوي به انسان
چيز هر از كه بهرهاي از همه.نيست ناراحت برده عقل از
از كمتر كه ميكنند احساس و هستند ناراضي بردهاند ديگري
سلامتي ، زيبايي ، از بردهاند نصيب هستند آن لايق آنچه
لازم بيشتر ميكنند فكر چيزي هر از منزلت ، موقعيت ، ثروت ،
دارم لازم بيشتر من نميگويد كس هيچ كه چيزي تنها.دارند
وي.نميدانم:ميگويد طنز به را نكته اين آيا.است عقل
به افراد بين در عقل كه باشد اين شايد علتش ميگويد
مهم خود خودي به عقل اين بنابر.است شده تقسيم تساوي
دكارت.است مهم كه است عقل بردن راه درست بلكه نيست ،
بيفتند اشتباه راههاي در اگر باهوش بسيار افراد:ميگويد
راههاي و برميدارند بلندتري گامهاي كردن اشتباه در
.ميكنند طي كردن فكر اشتباه در سرعت به طولانيتري
روش و راه است خردورزي بحث كه عقل بردن راه درست مساله
آغاز.باشد دستوري و سليقهاي و فردي نميتواند و دارد
تفكر تاريخ ما شايد.هستيم دكارت مديون ما را بحث اين
و دكارت از قبل كنيم ، تقسيم مقطع دو به بتوانيم را بشري
يا دانشگاهي تحصيلكرده عنوان به ما همه. دكارت از بعد
.هستيم دكارت مكتب شاگردان دبيرستاني
كه كرده ويژگيپيدا سه تاكنون دكارت زمان از جديد علم
اين روشنفكري جامعه حتي و ايرانيان سنتي تفكرات در
آنها از يكي.ندارد كاربرد و نميشود ديده ويژگيها
.است انديشه دروني سازگاري حفظ در آگاهانه تلاش مساله
در دروني سازگاري تعبيه چرا؟.است مهمي بسيار امر اين
قاعده يك امروز مدرن جوامع در آن رعايت و روش و تفكر
يك.است تحصيلكردهها بين در خصوص به اجتماعي رفتار
متناقص و پراكنده حرفهاي نميتواند سادگي به تحصيلكرده
گونه دو به را عملكردها گونه اين امروز دنياي در.بزند
و محاكمه انداختن ، زندان به مثلا يكي.ميكنند تنبيه
و انتقاد و افكار تاييد عدم طريق از ديگري و چيزها اين
ملاحظه ما جامعه در.افراد اينگونه از گرداندن روي
از عاري حرفهاي راندن زبان بر موارد از خيلي در ميكنيد
چيزي روز يك ميآيد يكي.ندارد تنبيهي هيچ دروني سازگاري
بعد هفته عمومي ، تلويزيونهاي روزنامه ، در در ميگويد
قبلي صحبتهاي از متفاوت درجه كه 180 ميكند بحثهايي
نكردهايم عادت چون ، .نميكند هم شرمندگي احساس هيچ.است
مجموعهها و ديگران و خودمان كه باشيم داشته انتظار
وقتي افراد.كنند رعايت را خودشان منطق دروني سازگاري
ناسازگار رفتار يك اگر كنند رفتار سازگار كردند عادت
.ميشوند وجدان ناراحتي دچار نوعي به گاه آن دهند انجام
سازگاري رعايت به چون ما اجتماعي سنتهاي در متاسفانه
انجام تمرين يك عنوان به را آن و نكردهايم عادت دروني
يا بگوييم متناقض حرفهاي ميتوانيم اين بنابر ندادهايم
احساس خود وجدان در آن به نسبت كه اين بدون بشنويم ،
.كنيم نگراني
در.است بهينگي پيگيري و رعايت علمي ، تفكر در دوم نكته
.است محوري اصل يك بهينگي رعايت و پيگيري جديد علوم
در و مطرح علوم ساير و شيمي در فيزيك ، در بهينگي رعايت
از ما كه رياضي از نوعي.است مهم خيلي مشخصا اقتصاد
و بيشينه كردن پيدا گرفتن ، مشتق ميآموزيم دبيرستان
يافتن براي ذهن دادن عادت واقع در كه است غيره و كمينه
و بگيريم مشتق ميخواهيم چه براي.است بهينگي نقطه
اين كه آن براي كنيم؟ پيدا را توابع مينيمم و ماكزيمم
صنعت فراگردهاي در اينكه براي بريم ، كار به را تكنيكها
با يا كنيم حاصل را نتيجه بيشترين انرژي ثابت ميزان با
.آوريم دست به بيشتر محصول مواد همين
هر در مدرسه ، در نقل ، و حمل در زندگي ، از قسمتي هر در
مدرن دانش كانوني ويژگيهاي از يكي بهينگي به توجه كاري
است رشتهها بقيه از جلوتر نظر اين از اقتصاد دانش.است
را بهينگي ما وقتي.است بهينگي همين اقتصاد بحث اصولا و
.دارد پيامدهايي پذيرفتيم تفكرمان از قسمت يك عنوان به
مطرح قيمت مجموعه يك بهينه ، شرايط هر در مثال طور به
دوگان يك قيمت.است بهينه حل "دوگان سايه" قيمت ميشود ،
به ما اگر.ماده و فيزيك دنياي در بهينه انتخاب براي است
نيستيم ، قائل ارزش بهينگي مفهوم ، براي نداريم اعتقاد قيمت
مساله هر ميدانند خواندهاند ، اقتصاد كه آنها
در دوگان مسالهدارد دوگان يك كنيم حل كه بهينهيابي
.ميكند ظاهر قيمت مجموعه يك خود بطن
مساله داريم را بهينگي مفهوم ما كه وقتي اينكه بعد نكته
مهم بهينگي اگر.ميشود مهم هزينه.ميشود مطرح هزينه
كه خودمان كشور مثل.نيست مهم هزينه به كردن نگاه نباشد
برق توليد هزينهنيست برخوردار ازاهميت هزينه ملاحظه
از داريم چقدر است ، چقدر ما آب توليد هزينه است ، چقدر ما
توليد هزينه است ، چقدر فولاد توليد هزينه ميدهيم ، دست
است ، چقدر بنزين توليد واقعي هزينه پتروشيمي ، مواد
است؟ چقدر هزينه كارآيي نظر از عمومي بودجههاي بازدهي
به ندارد كاري اصلا كسي ندارد ، دقيقي اندازه هيچكس
اينقدر چرا ميشود؟ تمام چقدر اتومبيل توليدحرفها اين
در كردن فكر بهينه مسئله آن اصولا چون ميشود؟ تمام
به توجه و هزينه مورد در حساسيت.است نيامده ما عادتهاي
و بهينگي اگر.نيست مطرح ما عادتهاي در نيز قيمت اهميت
به توجه آنگاه نباشد ، ما تفكر اساسي اجزاي از كارآمدي
انتخاب.نميگيرد قرار عنايت مورد نيز فردي شايستگيهاي
.باشد ارزش ضد ميتواند حتي شايستگي و ضوابط براساس افراد
بهينه زيرا ميشود ، منتفي نيز مسئولان و مديران ارزيابي
.ندارد جايي ذهني سازمان و فكري ديدگاه در عملكردها بودن
به توجه اجتماعي و اقتصادي رويكردهاي از بسياري درك براي
.ميكند كفايت سنتي ذهن و مدرن ذهن ساختار در تمايز
.است اهميت حائز خردورزي و علمي تفكر در كه سوم مسئله
ديده ندارد ، جايي زمان سنتي تفكر در كه است زمان اهميت
حضور ما تفكر در زمان كه هنگامي ندارد ، حضور و نميشود
مطرح زماني ارجحيتندارد وجود نيز فرصت هزينه ندارد
روزگار و عمر ندارد ، اهميت فرصتها دادن دست از نيست ،
.ندارد ارزشي
.است جمعي ويژگي نيست ، فردي ويژگي خردورزي ، كه شد گفته
چارهاي ما.است اجتنابناپذير و است سنت و فرهنگ يك
بگيريم قرار بشر خرد متعارف سنتهاي در اينكه جز نداريم
گريز اقتصاد موجود تئوريهاي از ما.اقتصاد در بخصوص
نداريم گريز اقتصاد موجود پارادايمهاي ، از نداريم
اين به نه ولي كنيم وتكميل تصحيح را آنها ميتوانيم
لازمداشته كار سال سال ، 100 است50 ممكن.سادگيها
كه آنچه به يعني.كنيم اضافه آن به چيزي بتوانيم تا باشد
بحث اسميت آدام وقتي.دارد اختيار در مجموع در بشر
اثر جوامع تحولات بر و كرد مطرح جديدي نحو به را اقتصاد
تحول بر نوعي به طريق همين به نيز ماركس كارلگذاشت
نيز اقتصاددانان و بزرگ متفكرين بقيه و گذاشت اثر جوامع
آن.بودهاند موثر بشر جوامع به دادن شكل در همينطور
.نيست جدا بشري جامعه شاكله و شكل اين از امروزه تئوريها
با بشري جامعه نرمافزاري و سختافزاري فيزيكي شكل اين
.است عجين تئوريها و ايدهها آن
Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.