داشتم صفحات اين گفتمان را نگاه مي كردم ديدم در پاسخ من كه مشكل جامعه را فقدان نهادهاي دمكراتيك دانسته ام ضمن تاييد فرموده ايد كه مشروط بر اينكه متكي به اجنبي نباشيم !؟ يعني دموكرات باشيم ولي متكي به اجنبي نباشيم . اجنبي يعني چه ؟ به گمان من كساني كه مخالف حقوق بشرند اجنبي اند چه در داخل باشند و چه در خارج باشند. هموطن من كسي است كه به حقوق بشر اعتقاد دارد. هم انديش من هموطن واقعي من است . ازاين روست كه امروز با همين گفتمان مرز ملي در نورديده شده است. هموطن من كسي است كه به باور وعقيده و نظر و ايده ديگراندبشان احترام مي گذارد نه اينكه شناسنامه ايراني داشته باشد و به سركوب ساكنين اين كوي همت گمارد. درضمن افشا خان دنياي امروز مثل گذشته اداره نمي شود. خود شما بهتر از من مي دانيد كه سهامدار عمده مثلا دوو ممكن است تابعيت امريكايي يا انگليسي يا آفريقايي داشته باشد. به ظاهر جهان امروز نگاه نكنيد. به بورس سهام در بزرگترين تالارهاي بورس جهان نگاه كنيد. من ديدگاه ناسيوناليستي شما رامي ستايم . ولي ناسيوناليست بودن نبايد ما را از حقايق پشت پرده غافل كند. مفهوم اجنبي امروز با ديروز فرق كرده است ! دراين صورت لازم است كه از مفاهيم زود عبور نكنيم . بار معنايي كلمات بايد مشخص بشوند. در واقع امروز بايد يك شستشوي مغز ي (بخوانيد ذهني و زباني ) پيدا كنيم . زبان ما بايد با ديروز متفاوت بشود وگرنه به همان استنتاجات باطل و خطا ولي درست نما مي رسيم .به گمان من كساني كه به معاندان و دشمنان حقوق بشر كمك و ياري مي رسانند اجنبي هستند. مي بينيد كه مفهوم اجنبي و بيگانه چطور دستخوش تحول و دگرگوني شده است ؟ هموطن من كسي است كه به حقوق ديگران احترام بگذارد. اهل خشونت نباشد. متاسفانه ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه رانندگي در آن مصيبت است. حقوق اوليه ما در همين خيابان ها پايمال مي شود . واينهم به فرهنگي ارتباط دارد كه هنوز نتوانسته است رعايت مقررات را در رانندگي بما بياموزد.از اين رو همه ما با اجحاف زندگي مي كنيم . امروز رفتم باشگاه انقلاب شناكنم . چنان هرندمبيل بود كه همان دقايق اول بيرون آمدم . جامعه ما فرسنگها از تربيت مدني فاصله دارد. ما در زندگي مشغول تعاليمي هستيم كه هيچ فايده عملي براي زندگي زميني ندارد. به مواد درسي بچه ها در مدارس نگاه كنيد. همين چسبيدن به تصوف چه مصيبت عظمايي برا ي جامعه ماست كه دست از سرمابر نمي دارد. شريعتي هم كه مي خواهد تئوري بدهد يك عنصرش را عرفان مي گذارد. خلاصه بزبان عاميانه ول معطليم !
خيلي ممنون كه وقت خودتان را براي فكر كردن درباره ايران عزيز و پيشرفت آن گذاشته ايد. منظور من از وابستگي؛ وابستگي مادي(اقتصادي) است؛ يعني ما ايرانيان براي تمام نياز هاي خود به بيگانه محتاجيم و اين وضع سبب ميشود كه وابستگان به بيگانه در اين كشور مورد حمايت اجنبي قرار گيرد. اين حمايت از دادن رشوه و پور سانتاژ شروع شده و تا دخالت عوامل جاسوسي نظير آنچه كه در زمان مصدق روي داده است؛ ادامه يافته است. الان هم عوامل وابسته به مافياي ولي فجيع بجاي عوامل دربار سابق خط بيگانه را در اين كشور پياده ميكنند و فساد حكومتي در واقع سوار بر فساد اقتصادي ادامه حيات ميدهد.يعني قدرت سياسي به قدرت اقتصادي(درو كردن پول از طرق مختلف بدست عوامل حاكميت) منجر ميشود و از رشد اقتصاد سالم و رقابتي در كشور پيش گيري ميكند. لطفا به نوشته هاي بنده كه در زير مي آورم توجه بفرمائيد: ايران بسوي مرگ ميرود. اگر دوست نداريد ايران نباشد ؛ كارهاي زير لازم است:
مسئله اصلي امروز ايران در بعد مادي وابستگي به بيگانه براي بر آوردن نيازهاي خودش است: من فكر ميكنم كه مسئله اصلي براي ملت ايران وابستگي اين ملت به خارج از كشور است. ما براي همه نيازمندي هاي خود به خارج از كشور محتاجيم. اين مسئله بقاي ملت ما را به خطر انداخته است. ما سوار بر اسبي هستيم كه ما را به سوي وابستگي بيگانگان ميبرد. چه جنگ باشد و چه صلح فرقي نميكند محور فعاليت ها در ايران به نفع اجنبي ميچرخد.مثلا در زمان شاه كه دوران صلح بود ما با وارد كردن اتومبيل و يخچال و ديگر وسايل رفاه اي در خدمت اقتصاد و تقويت اجنبي بوده ايم و در زمان خميني با جنگ اين خدمت به بيگانه انجام شده است.در ايران فعلي هرگز فعاليتي صورت نميگيرد كه به نفع بيگانه نباشد.مثلا تصور بفرمائيد رهبر پيامي صادر ميكند. اين پيام از راديو و تلويريون پخش ميشود در مطبوعات چاپ ميگردد. تمام وسايل ارتباط جمعي فوق وابسته به بيگانه است و با مصرف آنهاكه در نهايت منجر به استهلاك ميشود لازم خواهد بود كه وسايل جديدي از بيگانگان دوباره خريداري شود و درواقع بيگانه نفع واقعي را از پيام رهبر ميبرد.اين وضع براي تمام افراد ايراني صدق ميكند.مثلا يك دندانپزشك وقتي دنداني را ميكشددر خدمت بيگانه است زيرا دستگاه دندانپزشكي وي ساخت بيگانه است دارو ي بي حسي ساخت سوئد است سرنگ وسوزن ار خارج دارد شده است.ملتي كه فردا فرد آن در خدمت بيگانه باشد فاقد هر گونه امنيتي خواهد بود و هر چيز او در خدمت بيگانه خواهد بود و حتي مليت و دين آن ملت هم در خدمت بيگانه خواهد بود. رژيم جمهوري اسلامي اين وابستگي را با سياستهاي غلط از قبيل اصرار در صدور انقلاب هدر دادن سرمايه هاي ملي در جنگ احمقانه كه برنده آن بيگانه و اسرائيل بوده اند و بازنده آن دو ملت مسلمان ايران و عراق هستند با انحصار طلبي در قدرت سياسي و سست كردن پايه هاي قدرت ملي در تمام زمينه هاو..... تقويت كرده است كه سبب نابودي خود و فاجعه براي كشور است. در بعد غير مادي ما فاقد دموكراسي ؛ نبودن آزاديهاي فردي ؛ جدا نبودن دين از حكومت و ....هستيم. عليرغم اين كه اگر ما به كاستي هاي غير مادي فايق آئيم؛ همان وابستگي مادي ما را به سمت فنا خواهد برد. ولي با بر طرف كردن نياز مادي(غذا؛ دوا؛ صنعت و....) خود از بيگانگان امكان بقا داريم هر چند روابط غير انساني در بين مردم و حاكمين باشد. بنابراين ما در يك اضطرار بزرگ و وخيمي درگيريم.آن اضطرار به خطر افتادن بقاي ماست. توجه داشته باشيد كه اگر همه ايرانيان متخصص در علوم سياسي شوند هم با وابستگي نيارهايمان به بيگانه به صورت امروز قادر نخواهيم بود ؛ مسايل خودمان را حل نمائيم.
در مورد توسعه اقتصادي و صنعتي به اينجا مراجعه بفرمائيد:
۱- اوضاع آينده ايران را چگونه پيش بيني ميكنيد؟ ۲- اشكالات عمده ايران ناشي از چيست؟ .... مردم يا حكومت؟ ۳- اگر شما امروز بعنوان رهبر ايران امور را در دست داشتيد، اولين كاري كه ميكرديد چه بود؟ ۴- آيا فرهنگ غرب را بعنوان دوست مي بينيد يا دشمن؟ ۵- پس از رفتن آخوندها، اشكالات بعدي ايران را چه پيش بيني ميكنيد؟
..... و سوالاتي از اين قبيل ........ جواب سوال ۱- ايران در بعد داخلي در جنگ بين سنت و مدرنيته اسير خواهد بود و سنت از بين خواهد رفت. جواب سوال ۲-وابستگي به بيگانه در تمام موارد زندگي خود. تقدس سنت و در بند ارزش هاي گذشته ماندن. ارزشهايي كه ثمري بجز ايجاد وابستگي و خرابي ندارند. نه راه قديم را به كناري گذاشته ايم و نه راه جديد(مدرنيته) را سامان داده ايم. اجتماع ايران يك پارجه نيست. ارزشهاي سنتي در كنار ارزشهاي مدرن قرار دارند. در يك دهكده مواد ووسايل مريوط به دويست سال قبل است و در گوشه هايي از تهران هم سطح اروپا.اين جامعه همگوني ندارد. ج.اب سوال ۳- ما سوار بر اسبي هستيم كه ما را بسوي بدبختي ميبرد و فرد (از جمله بنده اگر پاك هم بمانم) قادر به ايجاد تغيير نيستم. اين مسئله احتياج به دانش ايرانيان و فداكاري همه آنان با هم دارد. جواب سوال ۴-رابطه ما با غرب مثل رابطه شير وببر و گوسفندي است كه در يك قفس با هم زندگي ميكنند. شير و ببر قادر به خوردن گوسفندان هستند و من گوسفندان را كشور هايي مانند ايران كه وابسته به بيگانه براي گذران زندگي خودشان هستند؛ ميدانم. كشور ايران در اين قفس حالت يك گوسفند در برابر شير و ببر را داشت. شير را نماد سرمايه داري و ببر را نماد كمونيسم و كشور هاي مربوط به كمونيسم. قبلا شيران و ببران لارم بود كه دم همديگر را ببينند و گوسفندان ميدان بيشتري براي مانور داشتند. از زماني كه جهان تك قطبي شده است؛ ببرها ضعيف شده و قدرت قبلي را ندارند و شيران با آزادي مشغول كار خود هستند. و رئيس شيران(آمريكا) شير هاي ديگر را كمتر به بازي ميگيرد. شيران با روش هاي اقتصادي و سياسي و با حق ثبت اختراعات و..... اجازه به شكوفايي ما نميدهند. حتي در سازمان تجارت جهاني هم سر همديگر را كلاه ميگذارند و آمريگا فعلا جريمه ميلياردي در اين رابطه شده است. گر چه بعضي از گوسفندان سابق با نزديك تر كردن خود به شيران با استفاده از تضاد غرب وشرق سابق خود را اندكي بالا كشيده اند(مثل كره جنوبي ؛ تايوان؛ مالزي)؛ تايوان كه در مركز اين تضاد بود زودتر اين راه را طي كرد؛ ولي اكثريت گوسفندان بيشتر به منجلاب وابستگي فرو رفته اند. جواب سوال ۵: آنچه كه پيش خواهد آمد بستگي به شناخت مردم دارد. اگر مردم فقط به رفتن آخوند ها و مثلا آمدن رضا پهلوي تسليم شود ؛ فرق چنداني نخواهد كرد و فقط فرهنگ بلواري( فرهنگ تفريحي غرب مانند سينما و سيگار و مشروب و...... مثل زمان شاه سابق) رشد خواهد كرد.شاه تماينده شعار از شست پا تا نوك سر غربي شويم؛ بود و خميني نماينده به دامان اسلام برگرديم نجات ما در اسلام است. نه اسلام و نه فرهنك بلواري غرب هيچكدام ما را نجات نخواهد داد. ما را فرهنگ لابراتواري غرب( علم؛ تحقيق و صنعت و خود كفايي اقتصادي و دموكراسي و بيمه هاي اجتماعي در جامعه و.....) نجات خواهد داد. تنها موضوع مقدس در جامعه انسان و راحت زندگي كردن او بايد باشد.
**************************************
ضمن تشكر از شما
كه پاسخ مرا مستدل
داديد. در رابطه با
پرسش هايي كه
مطرح كرده ايد من با
عقل ناقص خودم < مشكل
عمده را در ذهنيت
پيش منطقي مردم
ايران مي بينم .
ما مردم ذهنيت
پيش مدرن داريم يعني
عقلاني و
منطقي نمي انديشيم .
شما به محاوره مردم
حتاتحصيلكرده
نگاه كنيد
بسياري از پيش
فرض هايي كه در
بحث ها
مي گذارند اثبات نشده
است. يك پيش فرضي
مي گذارند و براساس
آن نتيجه گيري مي كنند.
بطور خلاصه من مشكل
اجتماعي
( فرهنگي هم جزو آن است )
را عمده مي دانم . حكومت
نشات گرفته از فرهنگ
مردم است. حكومت از
آسمان نمي آيد. مردمي
كه عقلاني و منطقي و
استدلالي نمي انديشند.
يعني معاصر و روز
نيستند بديهي است
حكومتي انتخاب
مي كنند كه مولفه هاي
عقلاني و منطقي در آن
نيست و اگر هست با
همان منطق جهان سنت
همخواني دارد.
قرن هاست كه ذهن ما
دور از عقلانيت انتقادي
زيسته است.
ما با سنت ( هم هويت )
شده ايم لطفا از اين
واژه زود
عبور نكنيد. همين
هم هويتي باعث شده
كه ما نتوانيم
واقعيت ها را ببينيم .
در ايده آل هاي خود
منجمد شده ايم .
هر چند ايده آل هاي
سنتي ما با واقعيت ها
نمي خواند
< واقعيت ها را حذف
مي كنيم . بدون شك در
كوتاه مدت
نمي توانيم كاري
بكنيم . تا روزي كه
سكولاريسم
از باب نظر در
ذهنيت
مردم ما جا بيفتد. بعد
از قوام
و استمرار سكولاريسم
تازه بحث در باره ذات
ايده ها
وباورهاي ما بايد
شروع بشود كه راه
بسياري طولاني است.
در هرحال به گمان من
تا وقتي كه مردم ما
( مطلق نمي گويم )
بطور نسبي با عقلانيت
نقدي و انتقادي در
بحث و در نظر آشنا و
همراه نشوند. يعني
در عمل خود را متعهد
به عقلانيت نقدي ندانند
در بر همين پاشنه
مي چرخد. يعني ما بايد
يقين انديشي را رها
كنيم . موضع يقين
در نظر قرنهاست ترك
برداشته است. بيشتر
مصدع نمي شوم .
با احترام و امتنان
Article originally appeared on افشا (http://efsha.squarespace.com/).
See website for complete article licensing information.